امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اشعار مذهبی و فلسفی

#1
مردک پست...
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد

نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد

ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف

دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
------------------------------------------------
لـعـن الله قـاتـلیـک و ظـالـمـیـک یـا فـاطـمـة الـزهـرا سلام الله علیها

از انجماد زمین می رهانی ام بانو!
به سمت آینه ها می کشانی ام بانو!
دلم به پنجره هایت دخیل می بندد
شبی که منتظر مهربانی ام بانو!
مگر برای دلم عارفانه می خوانی!
که روبه روی خدا می نشانی ام بانو!
تمام خانه ات از عطر یاس لبریز است
به مرز عشق و جنون می رسانی ام بانو!
شما کریمه ترین مریم کویر قمی
سروش لحظه بی هم زبانی ام! بانو!
یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت …
اگه خودتو بگیری میندازنت !
مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :معذرت میخوام . . .
آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند . . .
.
هیچکس نمیتواند یک شخص را تغییر دهد
اما یک شخص میتواند دلیلی برای تغییر یک فرد باشد
مردم می گویند، ” آدم های خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید.”
اما باید اینگونه باشد،
” خوبی را در آدم ها پیدا کنید و بدی آن ها را نادیده بگیرید. ”
هیچکس کامل نیست
همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم
اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …
آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرورشونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛
شمع های افتاده خاموش می شوند(احمد شاملو)

سخت است حرفت را نفهمند و سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند…
حالا می فهمم که خدا چه زجری میکشد !!
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ ، اشتباهی هم فهمیده اند (دکتر شریعتی)
کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم
مثل ساعت هایی که صبح، دلسوزانه زنگ می زنند
و در میانِ خواب و بیداری، بر سرشان می کوبیم
بعد می فهمیم که خیلی دیر شده
گاهی وقت ها “سکوت” بهترین حرف
و “نبودن ” بهترین حضور است . . .

خـــــشـم ،بـــا دیــــوانــگی آغــــاز مـی شـود و بـــا پــــشـیمـانـی پـایـان مـی پــذیــرد . . .
عکس‌های قشنگ، دلیل بر زیبایی تو نیست
ساخت دست عکاس است
درونت را زیبا کن که مدیون هیچ عکاسی نباشی
“خسرو شکیبایی”
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
حـــکایـت زنـــدگی مـا شـده مــثـل دکــمـه ی پـــیـراهـن
اولــی رو کـه اشــتـبـاه بـــسـتی ،
تــا آخـــرش اشـــتـبـاه مـــیـری !
بــــدبـخـتـی ایــنـه کـه ؛
زمــانی بـه اشـــتـبـاهـت پـــی می بـری کـه رســیـدی بـه آخــــرش . .
هوا…هوای زیارت… زیارتی مخصوص
چه خوب شد صدایم کردی…انیس النفوس
چه خوب شد صدایم کردی…انیس النفوس
اینک که بلیط مشهدت دست من است
گویا سندبهشت را بخشیدی..
دست شما می سپارم این چشم های ترم را…
ه و ا … ه و ا ی ز ی ا ر ت … ز ی ا ر ت ی … م خ ص و ص
بیادهمه…
این سماور جوش است

پس چرا می گفتی

دیگر آن خاموش است؟

باز لبخند بزن

قوری قلبت را زودتر بند بزن

توی آن

مهربانی دم کن

بعد بگذار که آرام آرام

چای تو دم بکشد

شعله اش را کم کن

دستهایت: سینی نقره نور

اشکهایم: استکانهای بلور

کاش، استکانهای مرا

توی سینی خودت می چیدی

کاشکی اشک مرا می دیدی

خنده هایت قند است

چای هم آماده است

« چای با طعم خدا »

بوی آن پیچیده

از دلت تا همه جا

پاشو مهمان عزیز!

توی فنجان دلم
چایی داغ بریز
امـشب عجـیب دلتـنگ جاده هـای منتـهی بــ ه مشهـدت شـده ام ...

جـریـان چـیـست ؟

بــ ه دلـم نـگـاه کـرده ای ؟

ஜ عـطـر حـرم بـزن بــ ه دلم یـار را بگـو ...

ஜ امشب تمام نـیـت من یک زیـارت است ...

دل شـده مـجنـون ز آه ...

بـوی حـرم میـخواهـد و تنـها ،

یـک نـگـاه ...

مهـربان مولـا

این دل تـنگ است بـرای یک بـار ِ دیـگر خوانـدن اذن دخـول

از روی هـمان کـتابـچــ ه هـای سبـز وقـف حـرم رضـوی ...
چه داستان غریبی دارند این برگ های پاییزی زیر کفش هایم...
خش خش خش خش ....
میرسم رو به روی مشهد گمنامان مشهور...
می ایستم ...
السلام و علیک یا اولیاء الله و احباء....السلام و علیک یا اصفیاء و اودائه....
ناگهان نگاهم به برگ های زیر پایم ثابت می شود....
چشم هایم پر از اشک می شود و بغض شاید مثل همیشه بر گلویم چمبره میزند...
چه داستان غریبی دارند این دو ...
شهدا ....
برگ های پاییزی....
له می شوند در حالیکه روزی نفس داده اند.
خاصیت روزهای پاییزی مان همین است....
به امید بهار...
برگ های پاییزی...
سرشار از شعور درخت اند
و خاطرات سه فصل را بر دوش می کشند ،
آرام قدم بگذار
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند..
درد پاییز ،درد " دانستن " است ....
خدایا ما برای تو تیپ زده ایم مگر غیر از این است...؟
بگذار نپسندنمان....
مارا چه ب نگاه غیر...؟
همین ک بنده ی خوشتیپ توایم مارا بس است....
ی بهمنی بغض نمی کنه.......میزنه تو دهنت.......دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اشعار مذهبی و فلسفی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عکس های مذهبی از حرم امام رضا در مشهد مقدس
  نوشتن کتاب های مذهبی کودکان، نیازمند غواصی است
  برادرو خواهر مذهبی من....................بله با شمام
  درخواست نویسندگی در بخش مذهبی
  عکس نوشته های مذهبی
  گناه مذهبی ها چیست ؟ -__-
  عاشــــــــ♥ ــــــقانه های یک بچه مذهبی ..
  یه سؤال داشتم از همه فعالان مذهبی
  توطئه بهائیت برای حذف نام های مذهبی در ایران
  نژاد پرستی مذهبی در حج!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان