امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رابطه دین ،عرفان وفلسفه

#1
صدر المتالهین در تعاضد عرفان و برهان در پایان فصل بیست و ششم مرحله ششم اسفار فرماید «: البرهان الحقیقى لا یخالف الشهود الکشفى» (ج 1 ط 1 ص 189)
همچنین در باب ششم نفس اسفار پس از اقامه براهین عقلى بر تجرد آن، در تمسک به ادله سمعیه نیز بر این مطلب چنین فرموده است «: فلنذک‏ر ادلة سمعیة لهذا المطلب حتى یعلم ان الشرع و العقل متطابقان فى هذه المساله کما فى سائر الحکمیات، و حاشى الشریعة الحقة الالهیة البیضاء ان یکون احکامها مصادمة للمعارف الیقینیة الضروریة، و تبا لفلسفة یکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة» (ج 4 ط 1 اول فصل دوم باب 6 ص 75)

یعنى عقل و شرع در تجرد نفس ناطقه هم زبانند، چنانکه در دیگر مسائل حکمت هم، و از شریعت الهى دور است که احکام آن با معارف یقینى ضرورى سازگار نباشد. و نابودى باد مر آن فلسفه را که قوانین آن مطابق با کتاب و سنت نباشد.

صاحب فتوحات مکیه در آخر باب دوازدهم آن در بیان کریمه‏ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ‏ (اسراء 44) مى فرماید «: و نحن زدنا مع الایمان بالاخبار الکشف» و، صاحب اسفار در فصل شانزدهم موقف هشتم الهیات آن در بیان همین آیه مى فرماید «: و نحن بحمدالله عرفنا ذلک بالبرهان و الایمان جمیعا» (فتوحات مکیه ص 345 ج 2 ط اخیر مصر و اسفارج 3 ص 139 ط 1).

آن عارف بالله گفته است که ما علاوه بر ایمان به فرموده شرع، به حسب کشف نیز جمیع اشیاء را حى ناطق یافته ایم، و این حکیم متاله گفته است که ما علاوه بر ایمان به فرموده شرع، به حسب برهان نیز جمیع اشیاء را حى ناطق یافته ایم‏

صاحب اسفار در آخرین فصل الهیات آن که در توفیق بین شریعت و حکمت در دوام فیض بارى تعالى و حدوث عالم عنوان نموده است چنین فرموده است:

فصل فى طریق التوفیق بین الشریعة و الحکمة فى دوام فیض البارى و حدوث العالم‏ قد اشرنا مرارا ان الحکمة غیر مخالفة للشرائع الحقة الالهیة بل المقصود منهما شى ء واحد هو معرفة الحق الاول و صفاته و افعاله. و هذه تحصل تارة بطریق الوحى و الرسالة فتسمى بالنبوة، و تارة بطریق السلوک و الکسب فتسمى بالحکمة او الولایة. و انما یقول بمخالفتهما فى المقصود من لا معرفة بتطبیق الخطابات الشرعیة على البراهین الحکمیة، (لا یقدر على ذلک الا مؤید من عند الله کامل فى العلوم الحکمیة مطلع على الاسرار النبویة، الخ (ج 3 ط 1 ص 185).

یعنى شریعت و حکمت در دوام فیض بارى که امساک فیاض از فیاض على الاطلاق مطلقا محال است و در این که عالم حادث به حدوث زمانى است، موافق باهم اند. و بارها اشاره نموده ایم که حکمت با شرایع حق الهیه مخالف نیست، بلکه مقصود از هر دو یک چیز است که معرفت حق تعالى و صفات و افعال اوست و این معرفت حاصل به طریق وحى و رسالت موسوم به نبوت است و به طریق سلوک و کسب مسماى به حکمت یا ولایت است. و آن کسى قابل به مخالفت حکمت با شرایع حقه الهیه در معنى و مقصود است که معرفت به تطبیق خطابات شرعیه بر براهین حکمیه ندارد و قادر بر این تطبیق نیست مگر کسى که مؤید من عندالله و کامل در علوم حکمیه و مطلع بر اسرار نبویه است.

در آخر فصل بیست و ششم مرحله ششم علم کلى اسفار (ج 1 ط 1 ص 189) افاده فرموده است که ترجمت پارسى آن به خامه نگارنده چنین است: مبادا به بینش کوتاهت گمان برى که مقاصد و اصطلاحات و کلمات مرموز اکابر اهل عرفان، خالى از برهان و از قبیل گزافهاى تخمینى و تخیلات شعرى است، این اکابر بیرون از چنین پندارند. عدم تطبیق کلامشان بر قوانین صحیح برهانى و مقدمات حق حکمى، ناشى از قصور ناظران و قلت شعورشان به فهم کلمات آنان و ضعف احاطه ایشان بدان قوانین است، و گر نه مرتبه مکاشفه آنان در افاده یقین، فوق مرتبه براهین است. بلکه برهان در اشیایى که سبب دارند سبیل مشاهده است زیرا که سبب برهان ذى سبب است، و در نزد ارباب حکمت مقرر است که علم یقینى به امورى که سبب دارند حاصل نمى شود مگر از جهت علم به سبب آنها، پس چگونه روا بود که مقتضى برهان مخالف موجب مشاهده باشد؟ و این که در کلام بعضى آمده است که اگر عارفان را به برهان تکذیب کنى، آنان تو را به مشاهده تکذیب مى کنند، معنى آن این است که اگر بدانچه اسم برهان بر آن نهادى آنان را تکذیب کنى یعنى این که نام برهان بر آن نهادى در حقیقت برهان نیست و گر نه برهان حقیقى مخالف شهود کشفى نیست.

اولیاى دین ما علیهم السلام در مقام احتجاج و استدلال به طریق فکر و نظر اقدام مى فرمودند و احتجاج شیخ اجل ابو منصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى متوفى سنه 588 ه ق، و احتجاج بحار در این مطلب سند زنده و دو شاهد عدل اند. و دیگر جوامع روایى ماثور از اهل بیت عصمت و وحى نیز در این امر برهان قاطع اند، بلکه قرآن مجید حجت بالغه است کما لا یخفى على اهله.

قرآن کریم به بینه و برهان دعوت مى فرماید «: أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ (نمل 64). لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ (انفال 42)، ادْعُ إِلى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ‏ (نحل 126)

امام الموحدین و برهان عارفین و میزان قسط حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام فرماید: فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته، و یذکروهم منسى نعمته، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول (نهج البلاغه خطبه یکم).

یعنى خداوند سبحان در میان مردم فرستادگانش را بر انگیخت و پى در پى، پیامبرانش را فرستاد تا پیمان خلقتش را از آنان بستانند، و نعمت فراموش شده الهى را بدانها یادآورى کنند و به تبلیغ با آنان احتجاج کن‏ند و حجت را بر آنان تمام کنند، و جواهر افکار و نفایس انظار را که در سرشت عقول نهفته است برانگیزانند.


فارابى در تحصیل السعادة تصریح کرده است که فیلسوف کامل و امام یکى است (ص 43 ط حیدر آباد دکن). یعنى فیلسوف کامل انسان کامل است و امام است، چه این که علم به طور کلى شرح حقایق و حالات موجودات و روابط آنها با یکدیگر است. و به عبارت کوتاهتر علم تشریح پیکر وجود است. آن کس که بدین علم تشریح، آشنایى کامل دارد در لسان فیلسوف، فیلسوف کامل یعنى امام است، و در لسان عارف، مبین حقایق اسماء است، چنانکه علامه ابن فنارى در مصباح الانس بدان تنصیص فرموده است، و در لسان منطق وحى معلم به جمیع اسماء الهى است. وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها (بقره 32). هر سه تعبیر بیان یک حقیقت اند، آرى قرآن و عرفان و برهان اینچنین اند.


مرحوم علامه طباطبایی: دین الهى را از فلسفه الهى جدا انگاشتن براستى ستمى بس بزرگ است. آیا دین جز مجموعه معارف اعتقادى الهى است که از آنها تعبیر به اصول مى شود، و مجموعه معارف دیگر فقهى و اخلاقى است که از آنها تعبیر به فروع مى شود؟

آیا جز این است که پیامبران مردانى بودند که به فرمان الهى جامعه بشرى را به حیات برترین و سعادت حقیقى هدایت مى فرمودند؟ آیا سعادت حقیقى بشر جز این است که با سرمایه خدادادیش که عقل و ادراک است به حقایق معارف آنچنانى که هستند برسد، و بعد از رسیدن بدانها در حیات عملى خود به طریق عدل و استقامت رفتار کند؟ آیا براى انسان در راه تحصیل این معارف چاره اى جز پناه بردن به استدلال و اقامه برهان هست؟

حال که چنین است چگونه بر پیامبران رواست که مردم را بدانچه مى خوانند به صرف شنیدن و پذیرفتن بدون دلیل و بینه و برهان بوده باشد با این که روشى مخالف با سرشت انسان و منافى با سرمایه خدادادى اوست؟

انبیا هر چند که از مبدء غیبى استمداد کردند و از پستان وحى ارتضاع نمودند، ولى از افق اعلا و مکانت و الاى خود به نحوى تنزل نمودند که به فراخور فهم دیگران سخن گفتند، چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم. و حقیقت این است که در واقع مسلک انبیا دعوت بصریح حق یعنى معارف الهى است که انسان به شعور فطریش خواهان رسیدن بدان است.

و ساحت انبیا منزه است از این که مردم را کور کورانه به راه بیندازند، و آنان را چون بهایم به سوى خواسته خودشان برانند، بلکه براستى و درستى سیرت آنان‏

به عکس این پندار است، چه این که حقایق الهى را به مردم به فرا خور فهم آنان با دلیل و برهان و معجزه تفهیم مى فرمودند. این قرآن عادلترین شاهد است که از جهل و تقلید نکوهش مى کند، و به نیل معارف الهى با دلیل و برهان دعوت مى فرماید، و فرمود: قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی‏ (یوسف 108). کوتاه سخن این که دین انسان را دعوت نمى کند مگر این که با شعور استدلالیش به حقایق الهى برسد. از این معنى که نیل به حقایق الهى به شعور استدلالى انسانى است تعبیر به فلسفه الهى مى شود. پس چگونه مى شود که میان دین الهى و فلسفه الهى جدایى انداخت با این که یکى اند و تعدد و خلافى در آنها نیست».
منبع:
اقتباس ازکتاب:قرآن و عرفان و برهان از هم جدائى ندارند نوشته علامه حسن زاده
پاسخ
 سپاس شده توسط FARID.SHOMPET
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نکاتی چند در رابطه با نحوست ماه صفر
  رابطه پوشش با حجاب
  بررسی تفاوت های ازدواج موقت با رابطه ی نامشروع
  اعتیادی جدید به نام عرفان
  مطالب بسیار جالب در رابطه حجاب دختران و پسران
  اعجاز کامل قران در رابطه با خورشید
  رابطه افزایش روزی با زرنگی
  رابطه جالب روزی و مرگ در کلام امیرالمؤمنین (ع)
  رابطه دین با فرهنگ
  رابطه عفتو حیا

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان