امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

يک متن زیبا ولی غم انگيز

#1
مادرش براي نگه داري و تامين مخارجش معمولا شب ها را كار مي كرد . گاها مي شنيد كه به او حرامزاده مي گفتند ولي او معني اين جمله را نمي دانست . مي دانست كه مادرش عطر ندارد ولي هميشه بوي عطر مي دهد ! يك بار كه از مادرش پرسيده بود حرامزاده يعني چي ؟ مادرش گريه كرده بود و او مي دانست كه نبايد به كسي اين جمله را بگويد ، چون مادرها با شنيدن اين جمله گريه مي كنند و او دوست نداشت كه هيچ مادري گريه كند . او عاشق مادرش بود . مادرش صبح ها برايش نان و كره درست مي كرد و شكر رويش مي پاچيد و او مي خورد . او عاشق لقمه هايي بود كه مادر در دهانش مي گذاشت . عصر ها مادر برايش كتاب كودكان مي خواند و او خود را جاي سوپر من و بت من مي پنداشت و مي دانست كه روزي سوپر من مي شود . زمستان رسيده بود . مي دانست مادرش شب ها از سرما در بيرون خانه مي لرزد . دوست داشت كاري بكند ولي نمي دانست چه كاري . معني فكر كردن را نمي دانست و گر نه حتما براي مادرش كاري مي كرد . يك شب كه مادرش نبود ، پليس به خانه آنها آمد و او را با خود برد . خارج از شهر ، زير يك پل ، جسدي بود كه او بايد شناسايي مي كرد . وقتي ملحفه را از روي جسد كنار زدند ، مادرش را عريان ديد كه سياه شده بود . پليس از او پرسيد كه جنازه را مي شناسد و او فقط گفته بود : مادر . كنار جسد چوبي ديده مي شد كه مادر را با او زده بودند .
شنيد كه پليس ها مي گويند : اين هم يك مورد ديگه . احتمالا يارو پول نداشته و درگير شدند و ... او نمي دانست درگير يعني چي .
پليس او را با ماشين به جايي برد كه همه بچه بودند . ديگر خبري از نان و شكر نبود و او خيلي دوست داشت بداند نوانخانه يعني چي ؟ چهره عريان مادر هميشه جلوي نظرش بود . دوست داشت لباسي گرم براي مادرش تهيه كند . در زمستان سال بعد ، يك روز كه پرستاري براي سركشي به اتاقش آمده بود او را آويزان از طنابي ديد بود كه كيسه هايي را هم در دست داشته بود . پرستارها گفتند : يك خودكشي موفق ديگر !
وقتي او را پايين آوردند و در كيسه هايي كه در دستانش بود باز كردند ، هزاران لباس را ديدند كه او براي مادرش جمع كرده بود و هيچ پرستاري تا به امروز نفهميد كه او خود را كشته بود تا براي مادرش كيسه لباسهاي گرم ببرد تا مبادا مادر
عريانش سرما بخورد . او عاقبت توانسته بود كاري براي مادرش بكند . همين .
 سپاس شده توسط arash dj ، *m@ry* ، mehrasa2012 ، پيشي ي ملوس ، aCrimoniouSs ، هیدی ، FARID.SHOMPET ، parmis78 ، ຖēŞค๑໓
آگهی
#2
چرت بود
undefined
#3
اخي crying
تنهایـے یـعـنے:

هنۅزҐ נوستݜ נاړے..

ۅڵے حق نـנاړے بهݜ نزנیڪ بݜے!

چۅכּ اۅכּ נیـگﮧ تنها نیست..
 سپاس شده توسط L.A.78
#4
اخی.crying
به سلامتی اون کسایی که معرفتشون به اندازه یه دنیا می ارزه...........

بزن کف قشنگرو.
999
راستی پریروز تولدم بود.:492:
 سپاس شده توسط L.A.78
#5
HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart
بعضــے حــرفـــارو نمیشـہ گفتــ بـایــد خـــــورد!


ولـــے بعضــے حـرفــارو نـَـ مےشــه گفتـ ، نـَـ مےشــہ خـورב!


مےمـــونــہ سـر בل!


مےشـہ دلتنگــے ... مےشـہ بغـــض ... میشہ سکـوتــ ...


میشہ همــوטּ وقتــے کـہ


خـوבتـم نمـیدونــے چـہ مـرگـتــه!!!

Heart
 سپاس شده توسط L.A.78
#6
(13-12-2012، 10:56).س ملکی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
چرت بود

چشات چرت خوند...
عالی بود عزیزم.
يک متن زیبا ولی غم انگيز 1
 سپاس شده توسط L.A.78
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان