امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ترسناک

#1
آغاز نفرین :
داستان «نفرین پسر گریان» در یک روز آفتابی در سال ۱۹۸۵ آغاز شد. در آن روز نشریه انگلیسی زبان «The Sun» در صفحه ۱۳، از نسخه روز چهارم سپتامبر خود مقاله ای با این عنوان به چاپ رساند: «نفرین سوزان پسر گریان» در این مقاله نوشته شده بود که چگونه دو نفر «ران» و «میهال» که در «روترهام» شهری معدنی در «یورکشایر جنوبی» انگلیس زندگی میکردند، تصویر نقاشی شده پسرکی که خیره به انسان نگاه میکند و قطرات اشک از گونه هایش سرازیر هستند را در آتش سوزی منزلشان مقصر میدانند. این آتش سوزی از یک تابه ارزان قیمت در آشپزخانه آغاز شد و به سرعت تمام خانه آنها را فرا گرفت. اما هر چند که تمام اتاق های طبقه اول در آتش سوختند و سیاه شدند، ولی تابلوی نقاشی پسرک گریان، سالم و دست نخورده باقی ماند و از آتش، جان سالم به در برد. وقتی تمام دیوارهای خانه سوخته و نیمه سوخته بودند و دود از آنها بر می خاست، تابلو همچنان به دیوار آویخته بود و به کسانی که درصدد خاموش کردن آتش بودند، می نگریست. آنچه مسلم است داستان آتش سوزی توسط یک «تابه سوزان» معمولا دو ستون از یک روزنامه را اشغال میکنند، ولی چیزی که توجه مردم را جلب کرد اظهارات آتش نشانی بود که گفته بود بارها در ماموریت های کاری دیده است که تمام خانه ا ی سوخته ولی نسخه های مختلف تابلوی پسر گریان، سالم و دست نخورده باقی مانده اند.
داستان این نقاشی :
در دهه ۱۹۹۰ آتش سوزی های «پسر گریان» به کشورهای دیگر هم سرایت کرد و داستان هایی از آن بر سر زبانها افتاد و تحقیقات بر روی این تابلو آغاز شد. یکی از کسانی که پژوهشی گسترده بر روی آن کرد «جورج مولاری» یک دبیر بازنشسته بود که دریافت این نقاشی اثر نقاشی اسپانیایی به نام «فرانشات سویل» است. یک روز در سال ۱۹۶۹ «سویل» به دنبال سوژه ای جالب برای نقاشی در خیابانهای مادرید، پرسه میزد که چشمش به پسربچه ای ولگرد افتاد. پسرک اصلا حرف نمیزد و نگاهی پر از اندوه داشت. سویل تصویر او را کشید و یک کشیش کاتولیک او را شناخت و گفت: نام پسرک «دون بونیلو» است که بعد از اینکه شاهد مرگ والدینش در یک آتش سوزی بوده از خانه فرار کرده است.کشیش میگفت: تاکنون، هیچکس سرپرستی پسرک را برعهده نگرفته، زیرا همه معتقدند هر کجا او میرود، آتش سوزی به پا می شود. به همین خاطر مردم نام «شیطان» را بر او گذاشته اند. به هر حال نقاش به نصیحت کشیش گوش نکرد و نسخه های مختلفی از تصویر پسرک کشید و فروخت. اما یک روز استودیوی او آتش گرفت و زندگی او نابود شد، او پسرک را مقصر دانست… پسرک از آنجا فرار کرد و دیگر کسی او را ندید. در سال ۱۹۷۶ یک اتومبیل در جاده آتش گرفت و راننده آن کاملا سوخت. راننده قابل شناسایی نبود ولی قسمتی از گواهینامه رانندگی او سالم مانده بود که نشان میداد نام او «دون بونیلو» ۱۹ ساله است در واقع همان پسر کوچولوی خیابانی…
«نفرین پسر گریان» هنوز هم ادامه دارد به طوری که یکی از همین آتش سوزی های مشابه در سال ۲۰۰۲ در یک رستوران بین جاده ای در انگلیس رخ داد و همه چیز به جز تابلوی «پسرک گریان» سوخت. آیا این نفرین واقعا وجود دارد؟ آیا اصولا نفرینها واقعی هستند یا همه آنها افسانه هایی میباشند که با تلقین بر روی زندگی انسانها تاثیر میگذارند؟ اگر این طور است چگونه ممکن است چندین آتش سوزی شدید روی دهد و در همه آنها تنها یک تابلوی نقاشی آن هم با یک سوژه، آویخته بر دیوارهای سوخته باقی بماند؟ این هم یکی از معماهای این دنیاست که بسیاری از کارشناسان در حال بررسی و کشف راز آن هستند.

وحشت عمومی:
این گفته حقیقت داشت و بارها چنین اتفاقی افتاده بود. عجیب بود که در آتش سوزی های بزرگ تصویر یک پسربچه سالم باقی میماند و نمی سوخت. اما با انتشار این مقاله در نشریه «The Sun» این خبر به همه مردم انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی رسید و باعث وحشتی عمومی شد. برخی از نشریات رقیب، The Sun را متهم به خرافه پراکنی برای فروش بیشتر کردند، ولی این حرفها تاثیری بر احساسات برانگیخته مردم نداشت.
روز ۵ سپتامبر ۱۹۸۵ افراد بسیاری ادعا کردند که از قربانیان تابلوی پسر گریان هستند و افراد بسیاری که این تابلو را در منزل داشتند از عواقب خطرناک این نفرین ابراز وحشت میکردند. «دورامان» اهل «میچهام» ادعا کرد تنها شش ماه پس از خرید تابلوی پسر گریان، خانه اش آتش گرفت و زیر و رو شد. او میگفت تمام تابلوهای خانه از بین رفتند به جز تابلوی پسر گریان، که دست نخورده روی دیوار آویزان مانده بود.
«ساندرا کاسک» مدعی شد که او، خواهر شوهرش و دوستش، هر یک تابلویی از پسر گریان را خریده بودند همگی گرفتار آتش سوزی شدند. خانواده دیگری از «ناتینگهام» میگفتند این تابلو باعث سوختن خانه و بی خانمان شدن آنها شده است. «برایان پارکس» که پس از آتش سوزی خانه به همراه همسر و فرزندانش به علت استنشاق دود، کارشان به بیمارستان کشیده شد، میگفت: پس از مرخصی از بیمارستان به خانه برگشت و دید تابلوی «پسر گریان» سالم سر جایش آویخته است او بلافاصله تابلو را برداشت و نابود کرد.
علاوه بر این اتفاقات داستان های دیگری نیز تعریف شدند که صحت و سقم آنها هرگز معلوم نشد. مثلا خانمی که میگفت از وقتی این تابلو را خریده، شوهر و سه پسرش مرده اند. شخص دیگری مدعی شد پس از خرید نسخه ای از این تابلو، ورشکست شده و زن دیگری که میگفت از وقتی این تابلو به خانه شان آمده همیشه بیمار است.
در همان زمان، مردی ادعا کرد پس از شنیدن اخبار این تابلو، دو نسخه آن را که در خانه داشته، آتش زده ولی تابلوها نسوخته اند. مسئولان شهر برای خاموش کردن شایعات و از بین بردن وحشت، مامورانی را به خانه او فرستادند تا تابلوها را بسوزانند ولی در کمال حیرت با اینکه تابلوها یک ساعت درون آتش بودند حتی نیمه سوخته هم نشدند.

به راستی شما در این مورد چه فکر میکنید ؟؟؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان ترسناک 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ ، pink girl45
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان