امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان'

#51
وحدت اساس ادیان

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
در دنیای امروز اختلاف بین فرق وادیان و قوم وقبیله و نژادها و اصناف بسیار زیاد و سلیقه ها متفاوت است.یک روز بخاطر اختلافی که بین دو قبیله است جنگ صورت می گیرد،یک روز دو کشور بخاطر اختلاف نظر و اختلافات سیاسی به جان هم می افتند،زمانی بود که سفید پوستان سیاه پوستان را بخاطر اختلاف نژاد و پوست به بردگی می گرفتند و سیاهپوستان از آنها بیزار بودند،بین فرق و ادیان همیشه اختلاف بوده و هست و خواهد بود.حتی رؤسای یک کشور و یا یک فرقه و مذهب بخاطر انحراف سلیقه و فهم با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند.بخاطر بوجود آمدن همین اختلافات است که انسانها،مخصوصا انسانهای تابع و زیر دست در مذیقه و تنگنا هستند.
در اینصورت سخنی زیبا،فکری تازه و حرکتی نو که باعث حل شدن اختلافات دو گروه و رهایی آنها از سختی است؛طرفداران بسیار زیادی پیدا می کند.
آن سخن زیبا و فکر تازه مطرح کردن مسئله اتحاد است.این شیوه ظاهری بسیار زیبا دارد و گاهی اوقات باطنش هم زیباست.زیرا افراد دو گروه از اختلافات و درگیری ها خسته شده و حاضرند بخاطر رهایی از این درگیری ها بعضی از اعتقادات و،افکار و سلایق خود را کنار بگذارند.
همانطور که مشاهده می کنید کنار گذاشتن اختلافات ،ظاهری زیبا دارد،اما هر ظاهری باطنی هم دارد که اصل همان باطن است و باید دید باطن اینکار هم مثل ظاهرش زیباست یا نه.
یکی از چیزهایی که بهائیان به آن معتقد هستند وحدت اساس ادیان است و اینکه هر کدام از این ادیان الهی را برای خود برگزینی به خدای خود خواهی رسید.بدین صورت که اساس ادیان الهی یکی است و همگی در اساس مشترک می‌باشند. چون اساس همه ادیان اعتقاد به خداوند یگانه و زندگی بعد از مرگ و توجه به اخلاق پسندیده و نیکو و کمالات عالیه انسانی می‌باشد پس اساس همه ادیان الهی یکی است و تفاوت بین ادیان فقط در احکام و فروعات است و دلیل آن نیز رشد و تکامل و بلوغ بشر در طول زمان است و در هر زمان بنا به رشد فکری و عقلی بشر که رشدی نامحدود است، تعالیم و احکام الهی نیز متفاوت خواهد شد.

اگرچه ادیان و فرهنگ‌های مختلف دیدگاهی متفاوت دارند بهائیان معتقدند که این اختلاف نظرها در عین حال مربوط به یک پدیده واحد است تفاوت میان این ادیان و فرهنگ‌ها به بافت و فرهنگی که پیام در آن منتشر شده نسبت داده شده‌است. بهائیان ادیان بزرگ (وحتی کوچک) جهان که توسط مظاهر ظهور الهی و در زمانها و مکان‌های شکل گرفته‌اند را از یک منبع می‌دانند. بر اساس تعالیم بهائی، هیچ دین یا آئین و مذهبی را نمی‌توان برتر از دیگری دانست اما ادیان جدیدتر به شرایط زمانی و روحی انسان‌های کنونی نزدیکتر هستند. بهائیان بقیه ادیان را ادیانی الهی می‌دانند. بهاءالله در بسیاری موارد اذعان داشته‌ است که زیرسوال بردن اعتبار هر یک از پیامبران گذشته معادل تکذیب همه ادیان (و دین بهایی) و همچنین تکذیب خداوند است.
می بینیم که این فکر و عقیده ظاهری بسیار زیبا و فریبنده دارد و انسان اگر یک مقدار طعم وحدت را زیر زبانش مزه کرده باشد؛مست این فکر و عقیده می شود و وحدت اساس ادیان را شعار خودش قرار می دهد. ولی باید دید باطنش هم مانند ظاهرش درست است یا نه.
به نظر شما می شود هم قائل به جسمیت خدا شد(دین یهود)که حتی خداوند با پیامبرش کشتی بگیرد و هم قائل به غیر جسم و لامتناهی بودن خداوند شد(دین اسلام)؟بالاخره یا خداوند جسم دارد و یا نداردو نمی شود هم جسم داشته باشد و هم نداشته باشد.
آیا می شود به این صورت قائل شد که خداوند شبهای شنبه با خرش بر زمین فرود می آید و به مردم سر می زند(دین یهود)و صورت دیگر را هم قبول داشت که خداوند به همه چیز بصیر و عالم است و نیاز به حرکت کردن برای تحصیل علم ندارد(دین اسلام)؟
آیا انسان عاقلی میتواند بگوید هر کدام از این دو اعتقاد متضادی که بخواهم انتخاب میکنم و به آن عمل می کنم؟
آیا به یک انسانی که یک رنگ بیشتر ندارد می توان گفت هم سفید پوست است هم سیاه پوست؟
آیا می توان گفت خداوندی که حکیم و داناست و خالق جهانی به این بزرگی است به ما اجازه دهد که هم به جسمیت او اعتقاد پیدا کنیم و هم به غیر جسم بودن او؟
اگر می شود به هر دین الهی تمسک کرد پس چرا خداوند در قرآن ادیان ما قبل اسلام را باطل اعلام کرده است؟
چرا هیچکدام از پیامبران اولوالعزم نگفته اند که می توانید از دین پیامبر قبلی هم پیروی کنید؟بالعکس همه ی پیامبران اولوالعزم آیین پیامبران ماقبل خود را باطل اعلام کردند.
با این ادله می توان فهمید که این سخن و عقیده زیبا (وحدت اساس ادیان)فقط ظاهری زیبا دارد و باطنش صحیح نیست و نمی توانیم از هر دین الهی که بخواهیم پیروی کنیم،بلکه باید جستجو و تحقیق کنیم تا بتوانیم از آن دین و مذهبی که مارا به خدا میرساند پیروی کنیم.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
آگهی
#52
آیا تطابق دین با عقل عمل درستی است یا نه؟

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
آخرین اصل از اصول دوازده گانه بهائیت مطابقت دین با علم و عقل است.
عبدالبهاء در این باره میگوید:دین باید با عقل و علم مطابقت داشته باشد و اگر مطابقت نداشته باشد شبهه ای نیست که اوهام است.البته این سخن درست است چون عقل انسان مخلوق خداوند متعال است و خداوند خود رئیس العقلاء است و اگر قانونی برای مؤمنان وضع می کند بر مبنای عقلی است. اما این عقل کدام عقل است؟همه ی ما می دانیم تمام انسانها دارای قوه تعقل هستند و فکر می کنند،اما در دنیا نظرات و عقیده های مختلف در مورد یک موضوع بسیار است.حتی ممکن است دو نظر کاملا مخالف و مقابل یکدیگر باشد در حالی که صاحبان این دو نظریه دارای قوه تعقل هستند.
البته این سخن به این معنا نیست که عقل را کنار گذاشته و به دین بچسبیم.دین مبین اسلام در خیلی اوقات انسان را به تفکر و تعقل دعوت می کند.اما تعقل در اجزاء دین در جایی مفید است که تمام عقول اعم از عقول ناقص و کامل آنرا درک می کند و از بدیهیات است.عقل ناقص نمی تواند صحت و درستی تمام اجزاء دین را بفهمد و برای فهمیدن صحت و درستی تمام اجزاء دین نیاز به عقل کامل است که وجود آن جز در خداوند و جانشینانش یافت نمی شود.
پس اینطور نیست که هر کس در جزءای از دین تحقیق کرد،اگر با مزاجش سازگار بود و با عقل ناقصش توانست آنرا هضم کند آن درست است وگرنه آن درست نیست.اصلا ممکن است یک جزء از دین برای شخصی درست و صحیح و بجا باشد اما برای دیگری رعاقلانه تلقی نشود.
در اینصورت تکلیف چیست؟
به آن جزء باید عمل شود و یا از اوهام است؟
پس این اصل از اصول دوازده گانه درست اما ناقص است و باید دین را با عقل سلیم و کامل مطابقت نمود.
البته ناگفته نماند اگر بخواهیم در فرقه ی بهائیت به این اصل عمل کنیم باید مقادیری از اجزاء این فرقه را از اوهام بدانیم که به دو نمونه از آن اشاره کوتاهی می کنیم و قضاوت را با خواننده می گذاریم:
1-بهاءالله بر خلاف نظر همه دانشمندان معتقد است مس پس از هفتاد سال به طلا تبدیل می شود. او در ایقان می نویسد:
مثلا در ماده نحاسی(مس)ملاحظه فرمایید که اگر در معدن خود از غلبه یبوست محفوظ بماند در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبی میرسد. اگر چه بعضی خود نحاس را ذهب می دانند که به واسطه غلبه یبوست مریض شده و به مقام خود نرسیده.(ایقان،ص410،بند165)
2-بهاءالله در کتاب اقدس مجازات آتش زدن خانه دیگران را چنین اعلام می کند:
بسوزانید کسی را که خانه ای را عمدا بسوزاند.

در اینجا نتیجه گیری به عهده ی مخاطب است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#53
ماسون و بهائیت دو حزب در ایران
 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
در دوره ی فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار، ایران بسیار مورد هجوم بیگانگان قرار می گرفت.کشورهایی که آن زمان ایران را مورد هجوم خود قرار می دادند انگلیس و روسیه بودند که هم بوسیله جنگ سخت و هم بوسیله جنگ نرم اهداف خود را پیش می بردند.جنگ سخت که همان توپ و تفنگ و غشون کشی بود که در آن پیروز میدان بودند اما کافی نبود و آنها باید کاری می کردند که بتوانند در عمق ایران رخنه کنند بخاطر همین جنگ نرم را هم در ایران براه انداختند. چون مخالف اصلی آنها در واقع اسلام بود،پس به این نتیجه رسیدند که دین جعلی و احزاب سیاسی در ایران پرورش دهند که بین مردم چند دستگی ایجاد کنند و بوسیله آن اسلام را تضعیف کنند. ماسون که قبلا درغرب تشکیل شده بود شعبه دیگر خود را در ایران بعنوان حزب سیاسی راه اندازی کرد و بابیت هم توسط روسها بعنوان دین در ایران جعل شد.
تمام فرقه ها و احزاب بدلیل اینکه اهدافشان یکی است لذا مشترکاتی هم دارند که ما در این مقاله فقط به مشترکات ایندو حزب وفرقه(ماسون و بهائیت) خواهیم پرداخت:
1-نقش بیگانگان در کاشت وبرداشت آنها:
هر دو تشکیلات به تحریک بیگانگان در ایران بالیده و از حمایتشان برخوردارند.
تاسیس یا دست کم بسط و گسترش بابیت و بهائیت با مداخلات مستقیم روس و نقشه انگلیس صورت گرفت و تاسیس فراماسونری نیز توسط سر گور اوزلی سفیر انگلیس در زمان فتحعلی شاه و سپس مانکجی افسر اطلاعاتی انگلیس در ایران در بحرانی ترین شرایط حاکم بر کشورما در نبرد با بیگانگان و نقاهت شدید ناشی از آن انجام شد.
2-ساخنار شکنی سیاسی:
هر دو تشکیلات در ایران به منظور سرنگونی حکومت مرکزی ایران و ایجاد تغییرات گسترده سیاسی ایجاد شد:بابیت با راه اندازی جنگ مسلحانه و طرح ترور دولتمردان و شاه قاجار،و انجمن ماسونی با ترویج تفکرات سیاسی غرب و هدایت لژهای آن دیار.
3-ساختار شکنی فرهنگی_دینی:
هر دو تشکل با اساس اسلام در ایران مشکل داشتند و استراتژی بر اندازی فرهنگ اسلامی را تعقیب می کردند.
اعلام بابیت،مهدویت،نبوت والوهیت،و نسخ اسلام و قرآن و کلیه احکام شرعی از سوی باب و اتباع بابی و بهایی اش و جعل برخی احکام و مقررات به عنوان دین توسط آنها و متقابلا ترویج مذهب انسانیت(امانیسم)و حذف ادیان و حیانی اصیل ترویج یهودیت و مسیحیت مسخ شده و عنود با اسلام که در نهایت منجر به بیزاری از عنوان دین نزد اعضا شده و آنان را به بی دینی مطلق سوق می دهد در فراماسونری حرکتی بود در راستای شکستن ساختارها و هنجارهای فرهنگی.
4-طرد هر دو جریان توسط جوامع اسلامی:
انزجار مسلمانان از هر دو تشکیلات بابی_بهایی و ماسونی و تکفیر آنان توسط مراکز و مجامع اسلامی شیعه و سنی دیگر ویژگی مشترک این دو حزب سیاسی است که شرحش مجالی دیگر میطلبد.
پس می توانیم با اندکی مطالعه ی تاریخی در رابطه با بابیت و بهائیت،و اندکی تامل بفهمیم که بهائیت دینی است الهی و یا حزبی است سیاسی که در پس پرده صرفا اهداف سیاسی خود را پرورش میدهد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#54
جنگ برادری بر سر جانشینی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
میرزا حسینعلی در سال 1233ق در دهکده ای از توابع نور مازندران متولد شد و در حوالی سال 1310ق در عکا در اثر بیماری در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. تحصیلات مقدماتی و خواندن و نوشتن و مقداری عربی را طبق سنت رایج زمان آموخت.سپس به خدمت دولت در سمت منشیگری و دیوان در آمد و پس از چندی به حلقات درویشان پیوست و مانند آنها زلف و گیسوی بلند گذاشت و لباس قلندری بر تن کرد.با ظهور غوغای باب،میرزا حسینعلی و برادر ناتنی اش یحیی صبح ازل و تنی چند از خاندانش به باب پیوستند و پس از اعدام باب،یحیی صبح ازل دعوی جانشینی او را کرد. میرزا حسینعلی در آغاز تسلیم او شد.اما پس از مدتی رقابت با برادر را آغاز کرد و نخست ادعای (من یظهره اللهی)که در سخنان باب آمده بود کرد و به تدریج بر ادعاهای خود افزود تا به ادعای رسالت و شارعیت و حلول خدا در او رسید و خود را الهیکل الاعلی نامید و مدعی شد که سید علی محمد باب زمینه ساز و مبشر ظهور وی بوده است. سفارتخانه های خارجی خصوص روس با صراحت از برادرش حمایت می کردند و دولت را از تصمیم شدید علیه آنها تهدید می کردند . سر انجام با فشار علمای اسلامی و مسلمانان،حکومت وقت مجبور شد در سال 1269ق آن دو را با جمعی از پیروان آنها به بغداد تبعید کند. عراق در آن زمان به سان بسیاری از مناطق اسلامی تحت حکومت مرکزی عثمانی اداره می شد.پس از مدتی که کشمکش میان دو برادر بر سر رهبری با بیان و درگیری طرفداران آنان بالا گرفته بود،دولت عثمانی هر دو را به دادگاه کشاند و دادگاه حکم تبعید آن دو را دو نقطه دور دست و جدا از هم صادر کرد، از این رو یحیی صبح ازل با خاندان و پیروانش به قبرس و حسینعلی بهاء و طرفدارانش به عکا در سرزمین فلسطین اسکان داده شدند،ولی تکفیر و تبلیغ علیه یکدیگر را هرگز رها نکردند. در این ایام بود که اطرافیان صبح ازل به فرقه ازلیه و پیروان میرزا حسینعلی به فرقه بهائیه نامیده شدند و آنهایی که به این دو برادر ملحق نشدند به نام قبلی بابی باقی ماندند. سر انجام در این کشمکش میرزا حسینعلی که بیشتر مورد حمایت ایادی استعمار بود غلبه یافت و ازلیه به دست فراموشی سپرده شدند.
اما این سوال پیش می آید که کدام از این دو گروه بر حقند؟
آیا ممکن است حسینعلی نوری که پیامبر بهائیان است حق برادرش را خورده باشد؟
اصلا آیا اساس بابیت بر حق بوده که حال ما بگوییم حتما یکی از این دو گروه بر حقند؟
 

اكسير محبت حسيني

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
یکی از پیروان سابق فرقه ضاله بهائیت در خرمشهر با تأثیر گرفتن از تعزیه سالار شهیدان امام حسین(ع)، به دین مبین اسلام گروید.
به گزارش فارس، فاطمه احمدیان‌فرد زن 60 ساله‌ای است که بعد از شفا یافتن فرزند کوچکش که او را در اختیار اجرا کنندگان تعزیه سیدالشهداء (ع) قرار داده بود، از هرچه جاهلیت و اعتقادات خرافی و بی اساس در فرقه بهائیت بود تبری جسته و به دین مبین اسلام گروید.
وی ماجرای گرایش خود به اسلام را اینگونه شرح می‌دهد: یکی از همسایگان ما در آن سال‌ها هر سال تعذیه اباعبدالله الحسین (ع) را اجرا می‌کردند و در آن سال از من خواستند پسر کوچکم را که در آن موقع بیمار بود برای نقش حضرت علی اصغر(ع) در اختیار آنها قرار دهم و من موافقت کردم.
احمدیان‌فرد از امید به شفای فرزندش گفت و افزود: وقتی پسرم را برای اجرای تعزیه دادم، امید زیادی به شفای او داشتم و در دل از امام حسین(ع) خواستم تا او را شفا دهد که بعد از مدتی کم‌کم علائم بهبودی در فرزندم مشاهده شد و بعد از مدتی حال او بهبود یافت.
وی که در حال حاضر در یکی از مناطق دورافتاده و محروم خرمشهر به همراه فرزندانش زندگی می‌کند از کمک‌های مالی و معنوی افراد خیر در خرمشهر قدردانی کرد و گفت: در طول این سال‌ها بدون کمک این افراد معلوم نبود چه بر سر من و فرزندانم می‌آمد و دعای خیر من همواره بدرقه این افراد که همگی مانند خواهران و برادران من هستند، خواهد بود.
احمدیان‌فرد در مورد اعتقادات فرقه بهائیت می‌گوید: آنها به خدا اعتقادی ندارند و عقایدشان در حد خرافه پرستی و اعتقاد به نیروهای شیطانی است و حتی معدود اعمالی هم که انجام می‌دهند هیچ پایه و اساس دینی ندارد و از نظر تأثیرات معنوی به هیچ عنوان با عقاید مسلمانان قابل قیاس نیست.
وی ادامه می‌دهد: آنها ادعا می‌کنند که احکامشان جدیدتر و برتر از اسلام است و به فرقه خودشان که یک فرقه کاملا سیاسی است رنگ و بوی معنوی می‌دهند درحالیکه اینها یک فرقه کاملا سیاسی هستند که با فریب پیر و جوان، سعی در مخدوش نشان دادن چهره دین مبین اسلام و جایگزین کردن اعتقادات خود دارند بنابراین برای همه آشکار است که چنین اعتقاداتی پایه و اساس نداشته و به هیچ وجه نمی‌تواند برای افراد خیر و صلاحی در پی داشته باشد.
احمدیان‌فرد که از زمان اسلام آوردن در تمام مناسبت‌های مذهبی شهرستان خرمشهر مشارکتی فعال دارد دین اسلام را بهترین دین می‌داند و معتقد است که در سایه اسلام توانستم به همه چیز برسم و حتی محرومیت مالی هم از زمانی که مسلمان هستم برای من مسئله مهمی نیست و چون به خدا ایمان دارم همه کارها را به او سپرده‌ام.
وی در پایان گفت: هیچ دینی نمی‌تواند احکام و اعتقاداتی همچون احکام دین اسلام را به پیروان خود ارائه دهد، زیرا کامل‌ترین و مفیدترین دستورات دینی، دستورات دین اسلام هستند که فرد با اعتقاد و پایبندی به آنها خود را در جایگاهی می‌یابد که ابرار و صالحین هستند.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منبع :

سايت تابناک
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#55
سید کاظم رشتی جانشین شیخ احمد احسایی
 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت  .
او در سال ١٢١٢ هجري در رشت متولد شد و در حدود شانزده سالگي به تلمذ نزد شيخ احمد احسائي آمده و تا آخر عمر استاد بجز اوقاتي كه حسب الامر ايشان ببعض شهرها مسافرت مينمود در خدمت وي بود ( 1)
 اگرچه نص صريحي از سوي شيخ احمد براي جانشيني سيد کاظم موجود نيست اما به دليل آنکه سيد کاظم از احترام و مقبوليت بسياري در ميان شاگردان و رهروان شيخيه برخوردار بود به عنوان  جانشين شيخ احمد احسائي و مرجع و مقتداي پيروان مكتب شيخيه شناخته شد هرچند هم زمان افراد متعددي از شاگردان شيخ براي خود حوزه درس مستقل از يکديگر داشتند (2 ) ميرزا عبدالرسول احقاقي از مشايخ شيخيه تبريز در اين باره مي نويسد:
«بعد از مرحوم شيخ احسايي، ......... عموم تلامذه‌ي آن بزرگوار، در عرض واحد، داراي رسائل و رأي و مريداني بودند. مرحوم شيخ علينقي (فرزند شيخ) در كرمانشاه، مرحوم سيد كاظم رشتي و مرحوم ميرزا حسن گوهر، در كربلا و مرحوم ملا محمد حجة الاسلام، در تبريز و مرحوم ملا عبدالرحيم در قلعه شيشه (قره‌باغ) و امثال ايشان در انحاي بلاد كه هر كدام را حوزه و تابعي بود و در شهر و حومه‌ي خويش، مرجع و پيشوا بودند. آري، در مركز، يعني كربلاي معلي، مرحوم سيد كاظم رشتي، حوزه‌ي علميه‌اش بزرگ‌تر و احترام ا‌ش نزد همدوشان خود بيش‌تر بوده »( 3)
سيد کاظم از سادات حسيني بوده، اگر چه بعضي اورا اساساً سيد نمي دانند  زماني  که شيخ در يزد بسر ميبرد به نزد وي شتافت و  تلمذ نزد او را آغازکرد ، حاج ابوالقاسم خان از رهبران شيخيه کرمان  در کتاب فهرست آورده است :
در سفر و حضر(سيدکاظم) ملازم خدمت شيخ بزرگوار بود تا آنکه اخيراً شيخ اعلي الله مقامه در حق او فرمود  :  « ولدي کاظم يفهم وغيره لا يفهم »(4 ) در سفر اخير شيخ به عتبات عاليات که شيخ اعلي الله مقامه به عللي که در کتاب شرح حالاتشان ذکر شده مهاجرت کردند و سيد را امر به توطن کربلاي معلي فرمودند سيد متوطن ومشغول افاضه و تدريس و ترويج شريعت جد بزرگوار و بيان فضايل آل اطهار سلام الله عليهم ما کر الليل و النهار شد. ( 5)
تأليفات وي بالغ بر 150 مجلد است .(6 ) محمد علي مدرسي صاحب ريحانةالأدب با کنايه لطيفي (به منظور هجو سيد کاظم ) درباره اين تأليفات به نقل از كتاب «أحسن الوديعة» آقا سيد مهدي موسوي اصفهاني مي نويسد :
«سيد رشتي داراي مؤلفات بسياري است كه احدي چيزي از آنها نفهميده است. و گويا كه با زبان هندي حرف مي زند...»،(7 )  .
برخي از محققان تاريخ شيخيه سيد كاظم رشتي را منشأ اكثر آراي نادرست شيخيّه ، مي دانند  و احسايي بدانها اعتقاد نداشته است(8) براي پي بردن به نوع دانش سيد کاظم رشتي قدري ازنوشته هاي وي را مرور ميکنيم:
افندي عبدالباقي عمري فاروقي موصلي ، قصيده اي در مدح سلطان عثماني دارد كه در آن به اين حديث شريف  حضرت رسول (صلي الله عليه و اله) که مي فرمايد: انا مدينه العلم و علي بابها در فضائل اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) اشاره مي كند مطلع شعر چنين آغاز ميگردد :
هذا رواق مدينه العلم الذي     من بابها قد ضل من لابد خل
سيد كاظم رشتي اين بيت را شرح كرد و گفت: اين مدينه اي عظيم در آسمان است و ائمه (عليه السلام) در آن ساكن هستند . بعد اين مدينه را توصيف مي كند كه اين مدينه ، 21 محله دارد و 360 كوچه . سپس براي هر يك از آن ها نام عجيب و صاحبي با اسم عجيب ذكر مي كند »
و در جاي ديگر مي نويسد : « کوچه ايست که صاحبش به نام شلحلحون ...... در کوچه است که دارنده آن سگي است به نام کلحلحون  » و.............: « در کوچه 42 زني است که دف مي زندو نامش ضغض است و در کوچه 49 زني است که ني مي زند و نامش شطيحال است و در کوچه 71 زني است که ميمونها با او زنا مي کنند و نامش شطيثال است  »( 9)  

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1. فهرست ابوالقاسم خان کرماني .  چاپخانه سعادت .  کرمان . ص 146 .
2. زين العابدين خان کرماني
3. ميرزا عبدالرسول احقاقي ،حقايق شيعيان ، نشر پروا ، چاپ دوم، تهران 1378شمسي
4. ميرزا حسن احقاني، قرنان من الاجتهاد و المرجعيه في اسره الاحقاقي
5. فهرست ابوالقاسم خان کرماني .  چاپخانه سعادت .  کرمان . ص 146 .
6 . زين العابدين خان کرماني
7. ميرزا عبدالرسول احقاقي ،حقايق شيعيان ، نشر پروا ، چاپ دوم، تهران 1378شمسي
8 . ميرزا حسن احقاني، قرنان من الاجتهاد و المرجعيه في اسره الاحقاقي
9. قبلي: 103
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#56
سید کاظم رشتی و مخالفت با علمای شیعه

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
سيد کاظم رشتي در ايام اقامت خود در عراق در نقطه مقابل ساير علماي شيعه قرار داشت مرحوم تنكابني صاحب قصص العلما كه خود شخصاً به مجلس درس سيد كاظم رفته است، مي نويسد:
 «در زماني كه در مجلس درس حاجي سيد كاظم حاضر ميشدم و ميخواستم از مذهب ايشان اطلاعي حاصل نمايم، غالباً مذمت از فقهاء مي كردند. و سخن درشت بلكه العياذبالله به فقها شتم مي نمودند»( 1)
سيد كاظم رشتي مرحوم صاحب جواهر را (2 )«احمق مستضعف» مي خواند و او را شيعه نمي دانست ( 3) از طرف مقابل تمام علماي شيعه غيرشيخي ، نيز بدون استثناء از مخالفين جدي سيد كاظم رشتي بودند
شیخ انصاری، به روایت شاگردش، حاج میرزا نصراللَّه تراب دزفولی، در کتاب لمعات‌البیان حتی نسبت به سید کاظم رشتی احتیاط می‏کرد و او را لایق در تصرّف مال امام(ع) نمی‏دانست،

همنوائي با دشمنان شيعه
وقتي نجيب پاشا به کربلا حمله کرد چنان وحشيگري از خود بروز داد که در تاريخ فقط با حمله مغول ها قابل قياس است  حتي حرمين  مطهرحضرت  امام حسين و حضرت اباالفضل  نيز  در امان نبود و بسياري از مردم بيدفاع و پناهنده به اماكن مقدس، كشته شدند  و در خون خود غلطيدند ،  به اعتراف حاج محمدکريم خان: «کساني که در روضه مقدسه حضرت عباس بودند، ايمن نبودند از قتل ، حتي آنکه در رواق و حرم هرکه بود کشتند، حتي آنکه کسي در اندرون ضريح پناه برده بود و در همان اندرون ضريح او را گلوله زدند و کشتند . و پاشا خود از قرار مذکور با اسب داخل رواق مطهر سيدالشهدا شده بود خلاصه احدي در آن نايره ايمن نشد
اما خانه سيد كاظم رشتي، خانه امن وتنها عدهاي از مردم و مريدان سيد،که  به خانه ايشان پناهنده شده بودند.از حمله ددمنشان عثماني جان بدر بردند...
مرحوم سيد محمد باقر نجفي مي نويسد : در حاليكه سپاهيان نجيب پاشا حتي به مقدس ترين اماكن شيعه در كربلا احترام نمينهادند و مردم پناهنده در ضريح حضرت را هم ميكشتند و با اسب به رواق مطهر هجوم ميبردند و ميتاختند. خانه سيد كاظم رشتي از هرلحاظ در امان و شخص او مصون از حوادث و هركس كه به خانه وي پناهنده ميشد، مصون از بلا بود!
آيا عثمانيها احترام به مرتبه فضل و تقواي سيد كاظم شيعه مذهب ميگذاشتند؟در اين صورت  ميبايست در مراتب بالاتري احترام به بقاع متبركه شهداي كربلا ابراز بدارند
بي ترديد واقعيت داستان ، همنوائي سيد کاظم رشتي با عثماني ها بود و اين مطلب وقتي دانسته شود که  سيد احمد فرزند سيد كاظم رشتي ، جزء چهار نفري بود كه كرسي ثابت در دربار و مجلس خليفه و امپراطور عثماني را داشت بيشتر قابل درک  است
راستي چرا عليرضا پاشا از  واليان بغداد كه از سنيان متعصب بود و  اهل محمره (خرمشهر) و خوزستان را به علت تشيع قتل عام كره بود،  قصيده هاي عبدالباقي عُمَري را به سيد كاظم رشتي که براساس ادعاي خود او ، يک شيعه متعصب است  داد و سيد كاظم شرح مفصلي به نام «شرح قصيده» بر او نگاشت و از اين طرق روابط حسنه خود را با بغداد حفظ ميكرد و....

سيد کاظم رشتي در سال 1259 عازم  زيارت کاظمين و سامراء شد ،و پس از ديدار  با نجيب پاشا به سختي بيمار شد و در پي همين بيماري  در شب 11 ذي الحجه سال 1259 هجري وفات کرد و در رواق پايين پاي حضرت سيدالشهدادفن نمودند
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
1. «قصص العلماء، ميرزا محمد تنكابنى، تهران، انتشارات علميه اسلاميه »، ص58
2.  که در ميان علمای شیعه از زمان خود او تا به امروز کم نظیر بوده و در اهمیت او همین بس که کتاب جواهرالکلام نگارش اوست
3. هداية الطالبين»، ص144
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
آگهی
#57
دیکته پراز غلط بهاء الله

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6

و اما این غلطها تقسیم می شود به غلطهای معنوی لفظی که توجه شما را به تعدادی آز آنها جلب می نماییم.
از غلطهای معنوی بهاء در کتاب مبین صفحه 284 می خوانیم: ان السماء اثر رفعتی و الارض اثر سکونی.
ترجمه: آسمان اثر بلندی و زمین اثر ساکن شدن من است، میرزا بهاء چه غلط بزرگی را مرتکب شده، زمین را ساکن دانسته، با وجودی که وی در عصری واقع شده بود که همه زمین را متحرک می‏دانستند تعجب نیست از یک چنین پیغمبر قلابی که دروغ اندازی و غلط پردازی کند. 
از نمونه غلط های لفظی میرزا اینکه جناب بها الله در اقدس صفحه 39 می‏گوید: عاشر ولع الادیان الخ و در همان کتاب صفحه 22 می‏گوید: لتعاشروا مع الادیان و تبلغوا امر ربکم. لفظ مع در این دو جمله زائد و غلط است، باید بگوید عاشروا الادیان و لتعاشروا الادیان زیرا عرب می‏گوید: ضارب زید عمروا و نمی‏گوید ضارب زید مع عمرو و در صفحه 37 می‏گوید ثم انصفوا بالله لعل تجدون لئالی الاسرار و نیز در همان صفحه سطر 15 می‏گوید: لعل تدعون ما عندکم. این دو جمله نیز غلط است زیرا لعل  که کلمه ترجی است به تنهائی داخل بر فعل نمی‏شود باید مدخول آن اسم باشد، پس باید بگوید: «لعلکم تجدون و لعکم تدعون». 
و اما غلط های موجود در ایقان:
در ایقان صفحه 7 می‏گوید: الا الذین هم انقطعوا بکلهم الی الله و عرجوا بجناحین الایقان الی مقام جعله الله عن الادراک مرفوعا و در صفحه 38 می‏گوید: 
«کذلک نرش علیک من انوار شموس الحکمة و العرفان لیطمئن بها قلبک و تکون من اللذینهم کانوا بجناحین الایقان فی هواء العلم مطیورا» و در صفحه 58 می‏گوید: «لتطیرن بجناحین الانقطاع» این سه جمله نیز غلط است زیرا نون جناحین را در حال اضافه حذف ننموده چه آنکه صحیح، جناحی الأیقان و جناحی الأنقطاع است و نیز کلمه مطیورا غیرصحیح و غلط است ،که در قرآن مجید فرموده است: و لا طائر یطیر بحناحیه. و ابن‏مالک (از نویسندگان قواعد ادبیات عرب)در الفیه می‏گوید: نونا تلی الاعراب او تنوینا مما تضیف احذف کطور سینا.
بهاء در اقدس (ص 39 س 2) میگوید: عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان - با ادیان و ملل جهان با روح و ریحان و خوشی و خوشروئی و محبت معاشرت نمائید. 
بهائیها این جمله را یکی از معارف و سخنان برجسته‏ی بهاء شمرده، و آنرا بروی مخالفین میکشند، و ما در اینجافقط به دو مورد از غلط های این جمله اشاره می کنیم. 
1- این جمله از نظر ادبیات عرب غلط است: زیرا کلمه‏ی (مع) زائد است، و باید گفت: عاشروا الادیان. 
2- خود گوینده‏ ی این کلام نتوانست عملا با مخالفین خود بسازد تا برسد بروح و ریحان، کتاب بدیع را مطالعه نمائید و به بینید پشت سر برادر خود صبح ازل و پیروان او تا چه اندازه بدگوئی و فحش و افتراء بسته است. 
در صفحه13 ایقان  می‏گوید: علی الله اتکل و به استعین لعل تجری من هذا القلم ما یحیی به افئدة الناس.
لعل کلمه‏ ی ترجی است، به تنهائی بر فعل داخل نمی‏شود باید مدخول آن اسم باشد آری اگر متصل به ماء کافه باشد گفته می‏شود مثلا لعلما اضاءت لک النار.
و در ص 24 می‏گوید: مثل صلوة و صوم که در شریعت فرقان بعد از اخفای جمال محمدی از جمیع احکام محکمتر و اعظمتر است. و در ص 28 نیز در دو موضع، کلمة اعظمتر استعمال نموده و این غلط است باید عظیمتر یا اعظم بگوید.
و در ص 49 می‏گوید: کذلک تغن علیک حمامة البقاء علی افنان سدرة البهاء لعل تکونن فی مناهج العلم و الحکمة باذن الله مسلوکا.
لفظ تغن غلط است باید تغنی بگوید، مدخول کلمه‏ ی لعل که فعل است غلط است باید اسم باشد، و نیز کلمه‏ی معنی ترجی دارد با تأکید به نون ثقیله در مدخول آن مناسبت ندارد، و ایضا لفظ مسلوکا در این مورد غلط است باید سالکا بگوید.
 در صفحه 66 ایقان می‏گوید: فارجعوا الیه لعل انتم بمواقع الامر تطلعون - باید بگوید لعلکم با ضمیر متصل، ذکر ضمیر منفصل در این مورد غلط است.
و در صفحه‏ ی 68 می‏گوید: کذلک یؤلف الله بین قلوب الذینهم انقطعوا الیه و آمنوا بآیاته و کانوا من کوثر الفضل بایادی العز مشروبا.- مشروبا غلط است باید مشروبین بگوید زیرا اسم کان در این مورد جمع است باید خبر آن نیز جمع آورده شود.
و در صفحه‏ ی 102 باز می‏گوید: لعل انتم بذلک فی زمن المستغاث توفقون - بجای ضمیر متصل ضمیر منفصل آورده غلط است.
و در صفحه‏ ی 139 می‏گوید: فان الشمس قد ارتفعت فی وسط الزال لعل یستشرق علیک من انوار الجمال - در این جا هم کلمه (لعل) را بدون اتصال به ماء کافه بر فعل وارد نموده است .
باتوجه به کثرت و تکرار در کتب مختلف جمع آوری همه آنها در یک جا میسر نیست و نتیجه چندین ساعت مطالعه و جستجو این متن شد که امیدواریم مورد استفاده شما دوستان عزیز قرار بگیرد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#58
علیمحمد شیرازی باب گمراهی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
سيد علي محمد شيرازي محوري ترين شخصيت قصه بابيت و آغاز گر داستاني است  که هر سطرش  رنج نامه اي براي ايران واسلام است .
وي در 1235هـ ق  در شيراز به دنيا آمد. او فرزند سید محمد رضا بزاز و فاطمه بیگم که احتمالاً از سادات حسینی شیرازند بود ، در کودکي پدر را از  دست داد و سرپرستي اش بر عهده مادر و دائي او سيد علي  افتاد
با رسيدن به سن مکتب او را به مکتب خانه قهوه اولياء که امروزه بيت العباس ناميد ميشود فرستادند او سالیانی چند را در این مکتب به تحصیل پرداخت گلپایگانی مبلغ بهائی مدت تحصیل او را در این مکتب 5سال دانسته است
معلم  اين مکتبخانه که شيخ محمد عابد بود که به او خواندن ، نوشتن فارسی و سياه مشق را آموخت .گرچه سيد عليمحمد باب شاگرد درس خواني نبود و گاه بگاه نيز در مکتب خانه کتک تنبيه ميشد به گونه اي که تا پايان عمر خاطره آن کتک ها او را مي آزرد وی در کتاب بیان نیز این مسئله را یاد آور شده و می نویسد :
قل ان یا محمد معلمی فلا تضربنی قبل ان یقضی علی خمسة سنه ولو بطرف عین فإن قلبی رقیق رقیق وإذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلی اللَّحم
شيخ عابد، از مريدان ودوستداران  شيخ احمد احسائي و سيد کاظم رشتي بود و از همان دوران، سيد علي محمد را با نام رؤساي شيخيه آشنا کرد
سيد عليمحمد در پانزده سالگي  همراه با دائيش  براي تجارت راهي بوشهر شد . و پنج سال در اين شهر ماند اقامت باب در بوشهر براي محققان از دو جهت حائز اهميت است :
وي در تابستانهاي بوشهر و در  گرمترين ساعات شبانه روز، به پشت بام  ميرفت و رو به سوي آفتاب به گفتن اذکار واوراد ميپرداخت . نبيل زرندي مورخ بهائي در مورد آن چنين آورده است :
حضرت باب غالب اوقات در بوشهر بتجارت در شرکت ساسون مشغول بودند و با آنکه هوا در نهايت درجهء حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالاي پشت بام منزل تشريف ميبردند و بنماز مشغول بودند....  حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب بقرص شمس نظر ميفرمودند و مانند عاشقي بمعشوق خود باوتوجّه کرده با لسان قلب با نيّر اعظم براز و نياز ميپرداختند گوئي نيّر اعظم را واسطه ميساختند ............ مردم نادان و غافل چنان مي‌پنداشتند که آن حضرت آفتاب پرست هستند و نيّر اعظم را ستايش ميکنند با آنکه توجّه بشمس ظاهر ،رمز از توجّه حضرتش بشمس جمال محبوب مستور بود .(1)
اين شرکت با  مديريت (ديويد) ساسون اداره ميشد  که از يهوديان بغداد و عامل آشکار سياست هاي امپراطوري بريتانيا بشمار مي رفت اين شرکت يهودي انگليسي در زمينه کشت و خريد ترياک  در منطقه براي صادرات به چين فعاليت مي کرد (2) 
بنا به تحلیل برخی از محققین سيدعلي محمد باب در این دوره روابطی نسبتاً نزدیک با تشکيلات ساسونها داشته است(3 ).
علي محمد در سن نوزده سالگي براي ادامه تحصيل به کربلا رفت، در درس سيد کاظم رشتي حاضر شد(4 )
درسال 1257 به شيراز بازگشت  اما باز هم ازمطالعه و اگاهي بر انديشه هاي مختلف خودداري نمي کرد.
سال1259 سید کاظم رشتی بدرود حیات گفت و آنگونه که قبلاً نیزگفته شد که با مرگ سيد کاظم رشتي میان برخی از شاگردان سيد کاظم براي  کسب مقام جانشيني او رقابتی آغاز شد .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت :
1. عبدالحميد اشراق خاوري / تلخيص تاريخ نبيل زرندي / صص63.64
2.ـ عبدالله شهبازي  جستارهائي از تاريخ بهائيگري در ايران . كتابخانه الكترونيك سايت شهبازي ص21
3.همان جا ،
4.ـ اسدالله فاضل مازندراني، اسرار الآثار خصوصى، ج 1، ص 192ـ 193)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#59
بابیت اولین ادعای علیمحمد باب


سيد علي محمد شيرازي با کمترین بضاعت علمی  نیز مدعي این جایگاه گردید که البته داعيه او بسیار فراتر از جانشینی سید کاظم رشتی بود چرا که ادعای او بابيت و نيابت خاصه امام دوازدهم شيعه بود ، البته بهائیان می کوشند او را برتر از آنچه او خود را معرفی کرده است معرفی نمایند فاضل مازندرانی در داستانی که برای اثبات صحت آن هیچ سندی ارائه نمیکند مي نويسد:
«تا سيدباب به محضر سيدرشتي ورود فرمودند با اينكه حضرت باب جواني بود بيست و چهارساله و سيد (رشتي) مردي پنجاه ساله، اين تاجري محقر و آن عالمي موقر، درس را احتراماً له موقوف نمود و توجه تلاميذ را به صحبت حضرت باب معطوف فرمود و در حين صحبت چنان احترامات فائقه و تكريمات لائقه از مورود نسبت به وارد ظاهر مي شد كه همگي در شگفت و حيرت افتادند و مسائلي از آثار ظهور موعود در ميان آوردند كه پس از اين مقدمات و بروز داعيه ايشان همگي طلاب آن مسايل را راجع به سيد باب دانسته و غرض سيدكاظم رشتي از اين مسايل و اذكار آن بود كه به طلاب بفهماند حضرت باب قائم موعود و مهدي منتظر است. . . »( 1)
وي در حضور ملاحسین بشرویه ای در شب شصت وپنجم نوروز مطابق با شب ششم خرداد از سال نهنگ و پنجم جمادی هزار و دويست و شصت هجری( 2) در نخستین اثر خود به نام تفسير سوره‌ي يوسف ( 3)مدعی بابيت امام دوازدهم شیعه حضرت حجة بن الحسن المهدي شد وی در آن کتاب چنین آورده است  :
الله قد قَدَّرَ أنْ يخرجَ ذلك الكتاب في تفسير أحسنِ القصص من عند محمّد بن الحسن بي عليّ بن محمّد بن عليّ بن موسي بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالبٍ، علي عَبْدِهِ، ليكونَ الحجّة الله من عند الذّكر علي العالمين بليغاً،( 4)
همانا، خدا مقدّر كرده كه اين كتاب، از نزد محمّد، پسر حسن، پسر علي، پسر محمد، پسر علي، پسر موسي، پسر جعفر، پسر محمد، پسر علي، پسر حسين، پسر علي، پسر ابي طالب، بر بنده‌اش برون آيد تا از سوي ذكر (سيّد علي محمّد) حجت بالغه‌ي خدا بر جهانيان باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:
1.اسدالله فاضل مازندراني، رهبران و رهروان درتاريخ اديان، جلددوم، تهران، مؤسسه ملي مطبوعات امري، صص 31-.28
2.تلخیص تاریخ نبیل ص49
3.البته باب آثار دیگری نیز قبل از این اثر داشته است اما این تفسیر در واقع اولین اثری است که او آشکارا در آن مدعی شده  است
4.سید علی محمد باب ، تفسیر سوره یوسف ، نسخه خطی 17سطری 274صفحه ای، با شماره عمومی 6745 کتابخانه آستان قدس رضوی ، ص۳
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ
#60
نقش بهائیت در ارکان حکومت پهلوی




دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دین چیست؟ بررسی فرقه بهاییت 'منبع پایگاه جامع فرق و ادیان' 6
یکپارچگی فقها و مراجع شیعه در رویارویی با دشمنان خارجی چون روس و انگلیس در دوران جنگ جهانی اول و دوم باعث شد استعمارگران به این فکر بیفتند تا از نفوذ رو به رشد مراجع در میان مردم در مقابل استعمار و دولت های استعمارگر قاجار بکاهند.
از این رو به موازات تشکیل فرقه وهابیت در عربستان سعودی و قرار دادن آن در مقابل شیعه، در درون شیعه نیز شکافی به وجود آوردند تا از این رهگذر به مطامع سودجویانه خود دست یابند. ظهور فرقه بهائیت در مهد تشیع یعنی ایران با واکنش تند مردم و علما مواجه شد. از اینرو در سرتاسر دوران قاجار بهائیان همواره از موقعیتی بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند و حتی به منظور در امان ماندن از دست شیعیان دین خود را مخفی نمودند. روی کار آمدن حکومت پدر و پسر پهلوی‌ و بروز تحولات داخلی و خارجی جهش قابل ملاحظه ای در موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهائیان ایران پدید آورد. در دوران محمدرضا شاه بهائیان چنان در ارکان سیاسی و اقتصادی کشور، نفوذ پیدا کردند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شدند.
به طور کلی عواملی که منجر به نفوذ قابل ملاحظه بهائیان در ارکان سیاسی و اقتصادی ایران در دوران محمدرضا شاه شدند عبارتند از: نظر مساعد شاه به آنها، وجود چهره های باسواد و تحصیلکرده درمیان آنها، وجود افکار و عقاید تجدد خواهانه و دنیاگرایانه در دین بهائیت، وجود روحیه جهان وطنی و عدم تعلق خاطر به سرزمین خاص، داشتن تعصب دینی و مذهبی و بالاخره حمایت‌های صهیونیسم و استعمار انگلیس..
در این رهگذر افراد با نفوذی چون: امیرعباس هویدا، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی ، پرویز ثابتی و اسدالله صنیعی از جمله سرسپردگان مهم بهایی در این دوران بودند که در جهت گسترش نفوذ بهائیان در کشور فعالیت می کردند.
حسین فردوست که از رجال مهم دربار پهلوی بود، در اعترافات خود پس از دستگیری که در دو جلد کتاب به نام "ظهور و سقوط سلطنت پهلوی" گردآوری شده است درباره فعالیت های تشکیلات بهائیان در حکومت شاه می گوید:
یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال می شد، بهائیت بود. شعبه مربوط بولتن های نوبه ای (سه ماهه) تنظیم می کرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود. اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و به خصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان می داد. اصولا رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت، تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا کرد. صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و به خصوص هویدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسید.(1)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
1 ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، انتشارات اطلاعات، ج 1، ص 376
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  عاشورا و تاسوعا چیست؟
  دلیل ملقب شدن امام هشتم، علی ابن موسی، به رضا چیست؟
  فشار قبر چیست؟؟؟
  نام دو فرشته نگهبان انسان چیست؟
  عاقبت کسی که خودکشی می کند چیست؟
  علت مخفی بودن شب قدر چیست؟
  فرق صحت یک عمل با قبولي عمل در چیست و ملاک آن کدام است ؟
  علت مخفی ماندن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) چیست؟
  علت احیای ایام فاطمیه چیست؟
  طریقه و آداب توسل به اهل بیت علیهم السلام چیست؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان