امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جهان واپسین، عالم پس از دنیا

#1
جهان واپسین، عالم پس از دنیا

آخرت برگرفته از ریشه «ا ـ خ ـ ر» و مؤنث «آخر» در برابر اوّل است و همان گونه که از این جهان به «اولى» تعبیر شده، از جهان پس از دنیا نیز به «آخِر» و «آخرت» تعبیر مى شود. منشأ ایمان به آخرت، بیش از هر چیز، وحى الهى است که به وسیله پیامبران به بشر ابلاغ شده است[1] و قرآن نیز با شیوه هاى گوناگونى به اثبات معاد پرداخته و به شبهات منکران آن پاسخ گفته است؛ ولى وجود چنین جهانى از طریق عقل و فطرت نیز اثبات مى شود؛ زیرا عقل انسان، پس از شناختن خداوند و عدالت وى، درمى یابد که باید جهانى پس ازدنیا وجود داشته باشد تادر آن، هرکس به جزاى اعمال خویش برسد.[2]چنان که وجود نداشتن آخرت به این معنا است که آفرینش آسمان ها و زمین و دیگر موجوادت بیهوده است و این با حکمت خداوند منافات دارد. فطرتِ نامحدودطلبى و عشق به جاودانگى که در محبّت فرزند و علاقه به جاودانگى در خاطره ها و... ظهور مى یابد نیز انسان را به اندیشه در جهانى دیگر سوق مى دهد.[3] تحقیقات باستان شناسى درباره انسان هاى نخستین، نشان مى دهد که آن ها نیز به نوعى حیات غیر آشکار براى مردگان اعتقاد داشتند؛ لذا همراه آن ها غذا و سلاح دفن مى کردند.[4]

طبق آیات قرآن، ایمان به آخرت از آموزه هاى اصلى همه ادیان الهى بوده که تمام پیامبران درباره آن تأکید ویژه اى داشته اند. (اعلى/ 87، 17 ـ 19) امّا در کتاب هاى آسمانى مربوط به ادیان گذشته که اکنون در دست ما قرار دارد، توجّه چندانى به آخرت نشده است. از میان ادیان بزرگ شناخته شده، شاید اوستا نخستین کتابى باشد که با صراحت از جهانى در پایان دنیا یاد، و درباره حالات آن، حتّى بیش تر از کتاب مقدّس بحث کرده است.[5] هندوان و بوداییان نیز به جهان سعادت مندى معتقدند که بى درنگ پس از مرگ یا پس از تناسخ هاى مکرّر به آن مى پیوندند.[6] در تورات کنونى به ندرت ذکرى از آخرت به میان آمده؛[7] حتّى برخى از دانش مندان یهودى با صراحت وجود آن را انکار کرده اند.[8] در انجیل کنونى، توجّه بیش ترى به مباحث آخرت شده؛ امّا باز هم به آخرت شناسى اهمّیّت کمى داده شده است؛[9] در صورتى که دین اسلام براى آخرت اهمیّت خاصّى قائل شده و اعتقاد به آن را در کنار اعتقاد به توحید، شرط مسلمانى دانسته است.[10] آیات فراوانى از قرآن، به بحث درباره آن جهان پرداخته، به طورى که گفته شده، حدود یک سوم[11] قرآن، آیات مربوط به جهان آخرت است. در حقیقت، آخرت مکمّل و معنابخش دیگر اصول دین بوده، بدون آن نمى توان به خداوند و صفاتش مانند عدل و حکمت و فلسفه نبوّت و به تبع آن امامت اعتقاد کامل یافت؛[12] به عبارت دیگر، بدون آخرت، دعوت دینى و تبلیغ پیامبران بى اثر خواهد بود؛ زیرا پذیرفتن دین و پیروى از مقرّرات شرع، خالى از کلفت و سلب آزادى نیست و در صورتى که متابعت آن، اثرى در بر نداشته باشد، هرگز مردم زیر بار آن نرفته، از آزادى طبیعى دست بر نخواهند داشت.[13]

موضوع آخرت را در قرآن کریم، از واژه هاى فراوانى مانند برزخ، بعث، حشر، نشر، صراط، قیامت، میزان، یوم الدین، یوم الفرقان، یوم الحسرة، یوم الحساب و ده ها واژه دیگر مى توان استفاده کرد؛ ولى با توجّه به تحلیل واژه «آخرت» که در آن تقابل با جهان نخستین (دنیا) نهفته، مناسب تر است در مقاله مربوط به آن، به مسائل کلّى مربوط به آن جهان پرداخته شود و از آن جا که این گونه مباحث در قرآن بیش تر با دو واژه «آخرت» و «یوم الآخر» بیان شده، دراین مقاله نیز از واژه هاى دیگر جزدر عنوان «شباهت ها و تفاوت هاى دنیا و آخرت» که در جهت تبیین حقیقت آخرت است، کم تر استفاده مى شود و اغلب به آیاتى پرداخته مى شود که دربردارنده یکى از دو واژه مزبور باشند؛ ضمن آن که مبحث آخرت، مبحثى گسترده بوده، هریک از واژه هاى دیگر، خود نیزبه طور مستقل مدخل قرار مى گیرند.
واژه «آخرت» 113 بار به همین معنادر قرآن به کار رفته است.[14] در نُه مورد با کلمه «دار» آمده که صفت یامضافٌ الیه «دار» است: «وَإنَّ الدَّارَ الأخِرةَ لَهِىَ الحَیَوانُ» (عنکبوت/29، 64)، «وَ لَدارُ الأخِرَةِ خَیرٌ.» (یوسف/12، 109) دریک جا صفت براى «النشأة» است: «یُنشِىءُ النَّشأَةَ الأخِرَةَ.» (عنکبوت/29، 20) درپنج مورد در برابر واژه «الاولى» و در 48 مورد، برابر «الدنیا»: «رَبَّنا ءَاتِنا فِى الدُّنیا حَسَنةً وَ فِى الأخِرَةِ حَسَنةً» (بقره/2، 201) به کار رفته است. لفظ ألاخِر در 26 مورد صفت «یوم» قرار گرفته: «ءَامَنّا بِاللّهِ وَبِالیَومِ الأَخِرِ.» (بقره/2، 8) [15] در مواردى که واژه «آخرت» به تنهایى به کار رفته، موصوف آن یکى از واژه هاى «دار» «الکَرَّة»[16] «النَّشأة»[17] یا «الحیاة»[18] در تقدیر است. د

درباره این که برزخ از مراحل کدام جهان به شمار مى آید، سه نظر وجود دارد:
1. برزخ، جزئى از دنیا و تتمه آن است و آخرت پس از پایان برزخ آغاز مى شود؛[19]
2. برزخ، جزء آخرت است و انسان با مرگ وارد آخرت مى شود؛[20]
3. برزخ عالمى مستقل بین دنیا و آخرت است که نه کاملاً ویژگى هاى دنیا را دارد و نه کاملاً ویژگى هاى آخرت را؛[21] ولى گویا که آخرت، همه مراحل پس از زندگى دنیا از جمله قبر و برزخ را دربرمى گیرد؛[22] بنابراین، مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز شده[23] و انسان در عالم قبر جاى مى گیرد: «ثُمَّ أَماتَهُ فأَقبَرهُ» (عبس/ 80، 21) و تا قیامت در برزخ مانده: «و مِن وَرائِهم بَرزخٌ إِلى یَومِ یُبعَثونَ» «مؤمنون/ 23، 100) در بهشت یا جهنّمِ برزخى به سر خواهد برد و در آن، هر صبح و شام متنعّم یا معذّب است: «جنّـتِ عدن... و لَهُم رِزقُهم فِیها بُکْرةً و عَشِیًّا» (مریم/19، 61 و 62)، «النَّارُ یُعرَضُونَ عَلیها غُدوًّا و عَشِیًّا و یَومَ تَقومُ السَّاعةُ أَدخِلُوا ءَالَ فرعونَ أَشدَّ العَذابِ.» (غافر/ 40، 46) بر اساس روایتى با توجّه به آیه«لاَیَرونَ فیهَا شَمسًا و لاَزَمهَریرًا» (انسان/76، 13) در بهشت جاوید، صبح و شام وجود ندارد.[24] دوره برزخ با نفخ صور و فناى همه موجودات به پایان مى رسد: «و نُفخَ فِى الصُّورِ فصَعِقَ مَن فِى السَّمـوتِ و مَن فِى الأَرضِ» (زمر/39، 68) سپس قیامت با نفخ صور دیگرى آغاز مى شود: «ثُمَّ نُفخَ فِیهِ أُخرى فإِذا هُم قِیامٌ یَنظُرُونَ.» (زمر/ 39، 68)

متکلّمان آخرت را در آینده زمانى و در عرض دنیا مى دانند؛[25] ولى فلاسفه برآنند که آخرت درآینده زمانى نیست؛ بلکه باید آن را در مراتب عالى سلسله طولى وجود جُست.[26] اینان با استدلال به آیاتى چون: «إِنَّ جَهنّمَ لَمُحِیطةٌ بِالکـفِرینَ» (توبه/9، 49) معتقدند که آخرت بر دنیا احاطه داشته؛ چنان که روز بر ساعات آن احاطه دارد.[27] حکیمان اسلامى همه تفاوت هاى دنیا و آخرت را در چگونگى وجود آن دو دانسته اند[28]: «یَومَ تُبدَّلُ الأَرضُ غَیرَالأَرضِ وَالسَّمـوتُ...» (ابراهیم/14، 48) و آن ها را در چند تفاوت بنیادین خلاصه مى کنند.[29]

شباهت ها و تفاوت هاى دنیا و آخرت:
براى شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسى شباهت ها و تفاوت هاى دنیا و آخرت بپردازیم؛ زیرا دنیا و آخرت دو مفهوم متضایف هستند که شناخت هر یک بدون شناخت دیگرى ممکن نیست.[30]

الف. شباهت ها:
1. انسان در هر دو جهان به خود و متعلّقاتش آگاهى کامل داشته و از شخصیّتى واحد برخوردار است: «یـلَیْتَنى کُنتُ مَعَهُم» (نساء/ 4، 73) و نیز کهف/ 18، 42؛ حاقه/69، 25؛ فجر/ 89، 224.

2.انسان در هر دو جهان، غرایز انسانى و حیوانى دارد[31]: «و فـکِهَة مِمّا یَتخَیَّرُونَ وَ لَحمِ طیر مِمّا یَشْتَهُونَ وَ حُورٌ عِینٌ... لا یَسمَعوُنَ فِیها لَغوًا و لا تَأثِیمًا إلاّ قِیلاً سَلَـمًا سلـمًا» (واقعه/ 56، 20ـ 26) و با آلام و لذّت هاى عقلى و حسّى مواجه است[32]: «و لا یُکَلِّمُهمُ اللّهُ و لاَ یَنظُرُ إِلیهِم یَومَ القِیـمةِ و لاَ یُزکّیهِم و لَهُم عَذابٌ ألیمٌ» (آل عمران/ 3، 77) و «ارجِعِى إلى رَبِّکِ رَاضِیةً مَرضِیَّةً فَادخُلى فِى عِبـدِى وَادخُلِى جَنَّتِى» (فجر/ 89، 28 ـ 30) و رنج ها و لذّت هاى جسمى، در هر دو جهان از طریق جسم براى روح، حاصل مى شود: «کُلَّما نَضِجَت جُلُودُهم بَدّلنـهُم جُلودًا....» (نساء/ 4، 56)

3. خداوند در هر دو جهان قابل رؤیت حسّى نیست[33]: «لا تُدرکُه الأبصـرُ» (انعام/ 6، 103) گرچه در آخرت، حق به طور کامل آشکار شده، انسان ها به وجود پروردگار یقین مى یابند[34]: «... و یَعلمُون أنّ اللّه هو الحَقُّ المُبینُ.» (نور/ 24، 25) 4. از آن جا که خداوند، افعال و اعمال انسان ها را در بهشت و جهنّم به خودشان نسبت مى دهد: «فشـرِبونَ شُربَ الهیم» (واقعه/ 56، 55) «یَشربوُنَ من کَأس...» (انسان/ 76، 5)، آشکار مى شود که انسان ها در آن جهان نیز اراده و اختیار دارند؛[35] امّا هر کس در محدوده دارایى ها و توانایى هایش مى تواند آن را اجرا کند و آن نیز به میزانى است که انسان خود را در این دنیا در اختیار خدا و رسول قرار داده و از خود سلب اراده کرده باشد. (احزاب/ 33، 36) [36]

ب. تفاوت ها:
1.آخرت بر خلاف دنیا، از تغییر، فساد و فنا مصون بوده: «... فِیهَا أَنهـرٌ مِن ماء غَیرِ ءَاسِن و أَنهرٌ مِن لَبن لَم یَتغیَّر طَعمُهُ...» (محمد/47، 15) جهان بقا و ثبات است: [37]«... إِنَّما هـذهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتعٌ و إِنَّ الأَخِرةَ هِىَ دارُالقَرارِ» (غافر/40، 39) و عوارضى مانند پیرى و مرگ در آن وجود ندارد[38]: «لاَیُقضى عَلیهِم فَیَمُوتوا....» (فاطر/35، 36) علاّمه طباطبایى پس از ذکر آیاتى که بیان گر انقراض این دنیا است، در تبیین آخرت مى گوید: این مطلب از ملاحظه کتاب و سنّت، به طور قطع و ضرور استفاده مى شود که در آخرت، نظام زندگى در تمام شؤون آن با نظام زندگى در دنیامغایرت دارد. آخرت ابدى است وبراى ساکنان آن، یا سعادت محض به شمار مى رود که همه چیز برایشان مهیّا است و یا شقاوت محض است که جز آن چه را ناخوش مى دارند، براى آن ها نیست.[39]

2.دنیا، جهان عمل و تکلیف و آزمایش (کهف/18، 7) و آخرت، جهان نتیجه و جزا و پاداش است[40]: «... و لا تَعتِذرُوا الیَومَ إنّما تُجزَونَ ما کُنتُم تَعملُون» (تحریم/ 66، 7) لذا مهلت ها در آن جهان به پایان مى رسد[41]: «... و لاَ هُم یُنظَرونَ.» (بقره/2، 162) از هنگامى که انسان مرگ را با چشم دیده و در حال احتضار و جان کندن است، راه توبه وبازگشت بسته مى شود. (مؤمنون/23، 99و100) البتّه در برزخ دست انسان از عمل کوتاه است؛ ولى بر پایه برخى روایات از سه ناحیه ممکن است بهره مند شود: بناى خیرى که از خود به یادگار گذاشته است و دیگران از آن استفاده مى کنند و اثر علمى که پویندگان علم از آن بهره مى برند و فرزندان صالح و با ایمانى که براى او آمرزش مى طلبند.[42]

3. جهان آخرت داراى حیات بوده: «... وَ إِنَّ الدَّارَ الأَخِرةَ لَهِىَ الحَیَوانَ...» (عنکبوت/29، 64) تمام موجودات آن از علم شعور و نطق برخوردارند[43]: «و قَالوا لِجُلودِهم لِمَ شَهِدتُّم عَلینَا قَالوا أَنطقَنَا اللّهُ الَّذِى أَنطَقَ کُلَّ شَىء...» (فصلت/41، 21) و اعمال انسان ها با صورت هاى زیبا و لذّت بخش یا زشت و وحشت زا تجسّم مى یابد[44]: «... و وَجَدوا مَاعَمِلوا حَاضِراً...» (کهف/ 18، 49) و «... هَل تُجزَونَ إِلاَّ ماکُنتُم تَعملونَ» (نمل/27، 90) به همین سبب، در آخرت، تمام حقایق آشکار و تمام پنهانى ها ظاهر مى شوند[45]: «یَومَ تُبلَى السَّرائِرُ.» (طارق/86، 9) طبرى در تفسیر «لَهى الحَیَوان» مى گوید: در سراى آخرت، زندگى جاودانه و زوال ناپذیرى است که مرگى با آن نیست و در تأیید این نظر، به کلام ابن عبّاس و مجاهد و قتاده استناد کرده است.[46]

4. روابط موقّت و بى بنیاد دنیایى و ضوابط حاکم در آن، مانند سفارش، خویشاوندى و دوستى هاى غیر الهى، در آن جهان از بین مى رود و فقط روابط و ضوابط تکوینى و واقعى برقرار مى ماند[47]: «... لاَتَجزِى نَفسٌ عَن نَفس شَیئاً و لاَیُقبلُ مِنهَا شَفـعَةٌ...» (بقره/2، 48)، «... فلا أنسابَ بینَهم یومئذ...» (مؤمنون/23، 101)، «... و تَقطَّعَت بِهِمُ الأَسبَابُ» (بقره/2، 166) لذا در آخرت، فقط امتیازهاى حقیقى و واقعى پذیرفته مى شود، نه امتیازهاى ظاهرى و صورى[48]: «... إِنَّ أَکرمَکُم عِندَ اللّهِ أَتقَـکُم...» (حجرات/49، 13) ضمن آن که در آخرت، هیچ نوع ستمى وجود نداشته، به قدر رشته هسته خرمایى به انسان ها ستم نمى شود: «... و لاَتُظلَمونَ فَتیلاً.» (نساء/4، 77) در آخرت، زندگى اجتماعى به صورت تعاون و همکارى بین انسان ها وجود ندارد؛ بلکه سرنوشت هر شخص را عقاید و اعمال وى تعیین مى کنند: «لِکُلّ امرِى مِنهُم یَومَئِذ شَأنٌ یُغنِیه» (عبس/ 80، 37) البتّه روابط معنویى که در این جهان بین انسان ها وجود دارد، در آن جهان صورت عینى و ملکوتى مى یابد؛ بنابر این اگر کسى سبب هدایت شخصى شود، در رستاخیز شخص هادى به صورت امام و شخص هدایت یافته به صورت مأموم ظاهر مى شود و این همان شفاعت درست و پذیرفته شده است. در گمراه کردن نیز همین گونه است؛ چنان که فرعون در آخرت، پیشاپیش قومش بوده، آنان را وارد آتش مى کند: «و یَقدُمُ قَومَه یَوم القِیـمة فأورَدَهُم النّار.» (هود/ 11، 98)

5. نعمت ها و عذاب ها در آخرت تفاوت بسیارى با دنیا دارند.[49] نعمت هاى آخرت، بسیار شریف و غیر قابل تصوّرند: «فَلاَتَعلمُ نَفسٌ مَا أُخفِىَ لَهُم مِن قُرَّةِ أَعیُن...» (سجده/ 32، 17)، «...ولَلأَخِرةُ أَکبرُ دَرجت و أَکبرُ تَفضِیلاً.» (اسراء/17، 21) در آخرت براى مؤمنان درجات گوناگونى وجود دارد: «أولــئِک هم المؤمنون حقًّا لَهُم دَرَجـتٌ عند ربِّهم.» (انفال/ 8، 4) بر اساس روایات، برترى درجات به دلیل برترى عقول و اعمال بندگان و فاصله بالاترین و پایین ترین درجات بهشت، مانند فاصله زمین و آسمان است.[50] عذاب هاى آخرت نیز بسیار شدید و دردناکند.[51] قرآن سختى و دردناکى فوق العاده عذاب آخرتى را با اوصاف «عظیم» (بقره/2، 114؛ مائده/5، 33 و 41)، «اکبر» (زمر/39، 26)، «شدید» (حدید/57، 20)، «اَشدّ» (طه/20، 127)، «اَشقّ» (دشوار) (رعد/13، 34)، «أبقى» (ماندگارتر) (طه/20، 127)، و «أخزى» (رسوا کننده تر) (فصّلت/41، 16) تبیین کرده است. براساس روایتى، بخشى از آتش آخرت، هفتاد بار با آب خاموش، سپس شعلهور شده تا به صورت آتش دنیا درآمده است.[52] نکته دیگر این که انسان در صورت برخورد با مشکلات در دنیا، پس از مدّتى به آن ها عادت کرده، تحمل آن ها برایش آسان تر مى شود؛ همان طور که از نعمت هاى یک نواخت نیز خسته و دل زده مى گردد؛ امّا در آخرت، نه جهنّمیان به آتش خو مى گیرند[53]: «یُریدونَ أَن یَخرُجوا مِن النَّارِ و مَا هُم بِخرجِینَ مِنها...» (مائده/5، 37) و نه بهشتیان از نعمت هاى آن دل زده و خسته مى شوند[54]: «...لاَ یَبغونَ عَنهَا حِوَلاً.» (کهف/ 18، 108)

6. خیر و شرّ، سعادت و شقاوت، و مرگ و زندگى در دنیا به هم آمیخته اند: «... و نَبلوکُم بِالشَّرِّ والخَیرِ فِتنَةً...» (انبیاء/21، 35) امّا این امور در آخرت، به طورکامل ازهم جدا مى شوند[55]: «إِنَّ یَومَ الفَصلِ کانَ مِیقتاً» (نبأ/78، 17) چنان که دردنیا، صدق و کذب وحقّ و باطل به هم آمیخته اند؛ ولى آخرت روز جدایى حق ازباطل است. (مرسلات/77، 38) در آخرت، پرهیزگاران و تبه کاران از یک دیگر متمایز مى شوند: «و امتَـزُوا الیومَ أیُّها المُجرِمُون.» (یس/ 36، 59 ؛ دخان/ 44، 40) در آن جا پلید و پاکیزه از هم جدا مى شوند: «لِیَمیزَ اللّهُ الخَبیثَ من الطَّیّبِ» (انفال/ 8، 37) بنابر این در سراى آخرت جایى براى دروغ گفتن و کتمان حقیقت وجود ندارد. افزون بر این، در آن جهان گواهان و شاهدان متعدّدى وجود دارند که با وجود آن ها جایى براى پوشاندن حق باقى نمى ماند؛ مانند: پیامبران (نحل/ 16، 89)، امامان (بقره/ 2، 143)، فرشتگان (ق/50، 21)، زمین (زلزله/ 99، 4 و 5) و اعضا و جوارح. (نور/24، 24)

7. در آخرت تمام پراکندگى ها و انتشارهایى که در آسمان ها و زمین وجود دارند، به وحدت و تجمّع مى گرایند[56]: «و مِن ءَایـتهِ خَلقُ السَّمـوتِ والأَرضِ و ما بَثَّ فِیهما مِن دَابَّة و هو عَلى جَمعِهِم إِذَا یَشاءُ قَدِیرٌ» (شورى/42، 29) و نیز تمام انسان ها در آن گرد آورده مى شوند[57]: «ذلکَ یَومٌ مَجموعٌ لَهُ النَّاسُ...» (هود/11، 103) و «هـذا یوم الفصل جمعنـکم و الأوّلین.» (مرسلات/ 77، 38) به گفته خواجه نصیرالدّین طوسى، زمان، علّت تغیّر، و مکان علّت تکثّر است و تغیّر و تکثّر، علّت محجوب شدن برخى موجودات از برخى دیگر به شمار مى رود و چون در قیامت، زمان و مکان مادّى مرتفع مى شود، حجاب ها از بین مى رود و خلق نخستین و واپسین مجتمع مى شوند.[58]

8. در آخرت، مؤمنان به هر نوع خواسته اى که داشته باشند، رسیده، هیچ گاه ناکام نمى شوند[59]: «... و فِیهَا ما تَشتَهیهِ الأَنفسُ و تَلَذُّ الأَعینُ...» (زخرف/43، 71)، «... ولَکُم فِیهَا ما تَشتَهِى أَنفسُکُم و لَکُم فِیهَا ما تَدَّعُونَ» (فصلت/41، 31) امّا کافران به هیچ یک از خواسته هایشان نخواهند رسید: «و حِیلَ بَینَهُم و بَینَ ما یَشتهونَ....» (سبأ/34، 54)

9. در دنیا، غفلت، نادانى، مستى و فریب وجود دارد: «... و هُم فِى غَفلة مُعرِضونَ» (انبیاء/21، 1)، «...و لـکِنَّ أَکثرَ النَّاسِ لاَیَعلمونَ» (نحل/16، 38)، «لَعَمرُکَ إِنَّهُم لَفِى سَکرَتهِم یَعمَهونَ» (حجر/15، 72)، «...مَا الحَیوةُ الدُّنیَا إِلاَّ مَتـعُ الغُرورِ» (آل عمران/3، 185) ولى آخرت، عالم بینایى وعلم است[60] و چون حجاب هاوپرده ها از جلو انسان ها برداشته مى شود، انسان با بینشى درون گر، حقایق را درک مى کند[61]: «...فَکشَفنَا عَنکَ غِطاءَکَ فَبَصرُکَ الیَومَ حَدِیدٌ» (ق/50، 22)، «... ویَعلمونَ أَنَّ اللّهَ هُوالحَقُّ المُبِینُ.» (نور/24، 25)

10. در آخرت، ابدان تابع نفوس است؛ بدین جهت کور دلان، از چشمان ظاهرى نیز محروم خواهند بود: «و مَن أَعرَضَ عن ذِکرِى... و نَحشُرُه یومَ القیـمة أعمَى قَال رَبِّ لِم حَشرتَنى أعَمى و قد کنتُ بَصیرًا...» (طه/ 20، 124 و 125) [62] و مشتهیات نیز به تبع شهوات آفریده مى شوند، نه آن که خود برانگیزاننده شهوات باشند[63]: «لهم ما یشاءون فیها» (ق / 50، 35) و «فیها ما تشتهیه الأنفُس» (زخرف/ 43، 71)
.
11. در آخرت، مقیاس هاى زمانى و مکانى که در دنیا وجود دارد، برچیده مى شود: «... فى یوم کان مِقدارُه خمسینَ أَلفَ سَنة» (معارج/ 70، 4) و«جَنّة عَرضُها السّمـوتُ و الأرض.» (آل عمران/3، 133)

ایمان به آخرت در قرآن:

ایمان به آخرت، در کنار ایمان به خدا و ایمان به پیامبران قرار گرفته که نشان دهنده اهمّیّت آن است: «وَلـکِنَّ البِرَّ مَن ءَامَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الأخِرِ وَالمَلـئِکَةِ والکِتـبِ وَالنَّبیِّینَ» (بقره/2، 177) هم چنین به تصریح قرآن، ایمان به آخرت، جزئى از دعوت سایر پیامبران نیز بوده؛[64] چنان که در صحف ابراهیم و موسى(علیهما السلام) بر پایدار بودن آخرت تأکید شده (اعلى/87، 17ـ19) و شعیب(علیه السلام) قوم خود را به پرستش خدا و باور به آخرت ترغیب کرده است. (عنکبوت/29، 36) یوسف(علیه السلام) از منکران خدا و آخرت دورى جسته، خود را در اعتقاد به مبدأ و آخرت، پیرو پدرانش ابراهیم و اسحاق و یعقوب مى داند (یوسف/12، 37 و 38) هم چنین موسى(علیه السلام) قارون مال اندوز را به کار براى آخرت مى خواند. (قصص/28، 77) درباره جمعى از اهل کتاب، آمده است: از میان اهل کتاب، گروهى درست کردارند... به خدا و آخرت ایمان دارند. (آل عمران/ 3، 113 و 114)

آثار ایمان به آخرت:

ایمان و باور به سراى آخرت و اعتقاد به این که بین کردار انسان در دنیا و سرنوشت او در آخرت ارتباط وجود دارد، تأثیر بسیارى در روح و روان و نیز افعال اختیارى انسان دارد. برخى از آثارى که قرآن آن ها را ذکر کرده بدین شرح است:

1.پاى بندى به دستورهاى الهى: ایمان به آخرت، موجب تسلیم شدن در برابر فرمان هاى خداوند، مانند جهاد (توبه/9، 44)، انفاق در راه خدا (توبه/9، 99)، مراقبت بر نماز (انعام/6، 92)، تعمیر مساجد (توبه/9، 18)، رعایت حقوق خانواده (بقره/2، 228 و 232) و شهادت به حق (طلاق/65، 2) مى شود.
2. اطاعت از خدا و پیامبر و اولوا الامر: قرآن، لازمه ایمان به خدا و آخرت را اطاعت از خدا، پیامبر و اولیاى امر مى داند: «أَطِیعُوا اللّهَ و أَطِیعُوا الرَّسولَ و أُولِى الأَمرِ مِنکُم... إِن کُنتُم تُؤمِنونَ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ». (نساء/4، 59)

3.حق طلبى و ایمان به قرآن: کسانى که به آخرت ایمان مى آورند، در مقابل حقیقت تسلیم بوده، به قرآن نیز ایمان مى آورند: «وَالَّذِینَ یُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ یُؤمِنونَ به.» (انعام/6، 92) به گفته علاّمه طباطبایى، چون قرآن به آرامش آخرتى مى خواند و از عذاب جاویدان برحذر مى دارد، مؤمنان به آخرت و به آن ایمان مى آورند.[65]

4. پیروى نکردن از شیطان: شیطان، بر مؤمنان به آخرت سلطه اى که به پیروى از او بینجامد ندارد: «و مَا کانَ لهُ عَلیهِم مِن سُلطـن إِلاَّ لِنَعلمَ مَن یُؤمِنُ بِالأَخِرةِ» (سبأ/34، 21) زیرا تردید در امر آخرت عامل پیروى از شیطان است.[66]

5. آرامش: انسانى که همه چیز را در زندگى دنیا خلاصه مى کند و به آخرت ایمان ندارد، در زندگى احساس پوچى و بى هدفى مى کند؛ از همین رو ناکامى ها، سختى ها و مصیبت ها و هم چنین ترس از مرگ و نابودى و نبود پناه گاه مطمئن و نگرانى از گذشته و فرصت هاى از دست رفته و وحشت از آینده، آرامش روحى و روانى او را سلب مى کند؛[67] در حالى که انسان معتقد به آخرت، دنیا را گذرگاه و وسیله اى براى رسیدن به هدف، و آخرت را هدف و مقصد جاودانى خود مى شناسد. کسانى که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده، کار نیکو انجام مى دهند، نه ترسى دارند و نه اندوهى: «مَن ءَامَن بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ و عَمِلَ صـلحاً فَلاَ خوفٌ عَلیهِم و لاَ هُم یَحزَنونَ.» (مائده/5، 69) نیز بقره/2، 62.

6. بهره مندى از نعمت هاى دنیایى با مصونیّت از عذاب آخرتى: ابراهیم(علیه السلام) در دعاى خویش از خدا مى خواهد که مکّه را شهرى امن گرداند، و مردمش را ـ هرکس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد ـ از فرآورده هاى دنیا روزى بخشد: «و إِذ قَالَ إِبرهیمُ رَبِّ اجعَل هـذا بَلداً ءَامِناً و ارزُق أَهلَهُ مِنَ الثَّمرتِ مَن ءَامنَ مِنهُم بِاللّهِ والیَومِ الأَخِرِ». (بقره/2، 126) خداوند ضمن پذیرش دعاى ابراهیم(علیه السلام) بیان داشته که کافران از اهل مکّه را نیز از نعمت هاى دنیایى بهره مند مى سازد؛ امّا در آخرت، این دو گروه از هم جدا و کافران به عذاب آتش مبتلامى شوند. (بقره/2، 126) طبرسى «ثمرات» در آیه را به «انواع رزق» تفسیر کرده است.[68]

7. برخوردارى از هدایت و رستگارى: آنان که به آخرت یقین داشته باشند، از هدایت الهى برخوردار بوده، هم آنان رستگارند: «و هُم بِالأَخرةِ هُم یُوقِنونَ أُولـئِکَ عَلى هُدىً مِن رَبِّهِم و أُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون.» (لقمان/31، 4 و 5)

8.پاداش الهى: کسانى که به خدا و آخرت ایمان داشته، کارهاى پسندیده انجام دهند، اجرشان نزد خدا محفوظ است: «مَن ءَامنَ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ و عمِلَ صـلِحاً فَلهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم» (بقره/2، 62) و نیز نساء/4، 162.

9. رحمت و رضون الهى و بهشت: مؤمنان به خدا و آخرت، در جوار رحمت حق در مى آیند: «ومِنَ الأَعرابِ مَن یُؤمنُ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ... سَیُدخِلُهُم اللّهُ فِى رَحمتِهِ» (توبه/9، 99) و آیه 22 مجادله/58 آنان را به بهشت جاوید وعده مى دهد. خداوند از آنان راضى است و آنان نیز از خدا راضى اند: «لا تَجِدُ قومًا یُؤمنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأَخِرِ... رَضِىَ اللّهُ عَنهُم و رَضُوا عَنه.»

10. خودسازى و پذیرفتن پند: کسانى که به خداو آخرت ایمان داشته باشند، پندهاى الهى را مى پذیرند: «ذلِکَ یُوعَظُ بهِ مَن کَانَ مِنکُم یُؤمنُ بِاللّهِ و الیَومِ الأَخِرِ....» (بقره/2، 232) ایمان به آخرت، انسان را به تهذیب جان وا داشته و در پرورش روح نقش مؤثّرى دارد.[69]

تقارن دنیا و آخرت:

قرآن کریم دنیا و آخرت را در ده ها آیه در کنار هم آورده و امورى را مورد توجّه قرار داده است:

اعتقاد به آخرت در صورتى در کردار آدمى تأثیر مى گذارد که بین زندگى دنیا و زندگى آخرت رابطه اى وجود داشته باشد. در غیر این صورت، تأثیرى بر کردار او در زندگى دنیا نخواهد داشت. از دیدگاه قرآن، دنیا و آخرت از یک دیگر جدا نیستند؛ بلکه پیوستگى و رابطه تنگاتنگى میان آن ها برقرار است. این رابطه بین اعمال اختیارى آدمیان در دنیا و سعادت یا شقاوت آخرت است.[70] این رابطه از نوع رابطه هاى قراردادى نیست؛ بلکه رابطه اى تکوینى بین عمل و نتیجه آن در آخرت وجود دارد.[71] برخى این رابطه را فراتر از رابطه علّى و معلولى دانسته و از آن به رابطه عینیّت و اتّحاد یاد کرده اند.[72] از روایات فراوانى نیز به دست مى آید که اعمال دنیایى ما داراى صورت هایى آخرتى است که در آخرت به صورت نعمت و یا عذاب ظاهر مى شود؛[73] بنابر این میان دنیا و آخرت ارتباط تنگاتنگى وجود دارد. دنیا رَحِم آخرت و محلّ تربیت انسان ها و پرورش استعداد آن ها است.[74] عقاید، اخلاق و اعمال ما در دنیا، تعیین کننده سرنوشتمان در آخرت بوده، چهره آن جهانى ما همان صورتى است که در دنیا براى خویش ساخته ایم؛[75] زیرا به طور کلّى، آخرت چیزى جز باطن دنیا نیست: «یَعلَمونَ ظـهِراً مِن الحَیـوةِ الدُّنیَا و هُم عَنِ الأَخِرةِ هُم غـفِلونَ.» (روم/30، 7) از این که در آیه پیشین آخرت در مقابل ظاهر زندگى دنیا قرار گرفته، روشن مى شود که آخرت باطن زندگى دنیا است. دنیا و آخرت مانند دو فصل از یک سالند؛ در یکى به کشت، و در دیگرى به درو مى پردازیم. در روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، دنیا مزرعه آخرت دانسته شده است؛[76] از این رو انسان در دنیا باید زمینه برخوردارى از نعمت هاى آخرتى را فراهم سازد: «مَن کانَ یُریدُ حرثَ الأَخِرةِ نَزِد لَه فِى حَرثِهِ» (شورى/42، 20) [77] چنان که به قارون سفارش شده از سهم دنیایى خویش براى آخرتش بکوشد: «وَابتَغِ فِیمَا ءَاتَـکَ اللّهُ الدّارَالأَخِرَةَ وَ لاتَنسَ نَصِیبَکَ مِن الدُّنیَا.» (قصص/28، 77) به گفته بسیارى از مفسّران، مقصود آن است که در دنیا براى آخرت بکوشى؛ زیرا سهم انسان از دنیا چیزى جز کار براى آخرت نیست و امام على(علیه السلام) در تفسیر آیه فرمود: فراموش مکن که از سلامت، نیرو، فراغت، جوانى، نشاط و ثروت خودبراى کسب آخرت بهره گیرى؛[78] از این رو مؤمنان، با اعمال شایسته نظیر جهاد (توبه/9، 44)، زکات (نساء/4، 162) و... در دنیا، زمینه برخوردارى از ثمره آن در آخرت را فراهم مى سازند.

خداوند همان گونه که این جهان را آفریده، آخرت رانیزپدید مى آورد: «فَانظُروا کَیفَ بَدأَالخَلقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الأخِرَةَ.» (عنکبوت/29، 20) با توجّه به واژه «ینشئ» (از ریشه انشاء)، مى توان فهمید که سراى آخرت غیر از عالم مادّى بوده، با آن مباینت دارد.[79] دنیا و آخرت از آنِ خداوند و ستایش و فرمان روایى در هر دو سرا مخصوص او است. (قصص/28، 70؛ نجم/53، 25؛لیل/92، 13)

در حالى که انسان ها خواستار نعمت هاى زودگذر دنیا (مانند غنیمت هاى جنگى) هستند، خداوند آخرت را برایشان برمى گزیند: «تُرِیدونَ عَرَضَ الدُّنیَاواللَّهُ یُرِیدُالأَخِرة.» (انفال/8، 67) تعبیر «عرض»، نشانه غیر اصلى و گذاریى بودن دنیا است و نیز از آیه 32انعام/ 6 که از اندیشیدن درباره حقیقت دنیا و آخرت سخن رفته، بر مى آید که ترجیح آخرت بر دنیا به حکم عقل است؛ چنان که آیه 64 عنکبوت/ 29 برگزیدن آخرت بر دنیا را به مقتضاى دانش دانسته است. خداوند کسانى را که به جاى آخرت به زندگى دنیا راضى شده اند سرزنش کرده است: «أرضیتم بالحیوة الدّنیا من الأخرة». (توبه/ 9، 38)

اندیشیدن در کار دنیاو آخرت، تشویق شده است: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکمُ الأَیـتِ لَعَلَّکُم تَتَفکَّرون فِى الدُّنیَا وَالأَخِرَةِ.» (بقره/2، 219 و 220) ابن عبّاس مى گوید: یعنى در زوال و فناى دنیا و در روى آوردن و ماندگارى آخرت بیندیشید.[80]

قرآن، در موارد متعدّدى، زندگى دنیایى را «لهو» (سرگرمى) و «لعِب» (بازیچه) و آخرت را براى پرهیزگاران بهتر معرّفى کرده است: «وَ مَا الحَیوةُ الدُّنیا إلاّ لَعِبٌ وَ لَهوٌ وَ لَلدّارُ الأخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أفَلاَ تَعقِلوُنَ». (انعام/6، 32) به نظر طبرسى، «لهو و لعب» امورى است که براى دست یابى به نعمت هاى آخرت وسیله قرار نگیرد و پروردگار با آن نافرمانى شود. برخى احتمال داده اند دنیا از آن رو «لهو» و«لعب» است که همانند بازى کودکانه خیلى زود به پایان مى رسد و چون نعمت هاى آخرت فناناپذیر است، براى پرهیزگاران بهتر است.[81] در آیات 64 عنکبوت/29 و 20 حدید/57 نیز دنیا لهو و لعب معرفى و به انتخاب آخرت و ترجیح آن بر دنیا سفارش شده است. ترجیح آخرت از آن رو است که باقى و جاودانه مى ماند. لذّت هاى آن مخلوط با درد و رنج نیست و سعادت آن، جسمى و روحى و به دور از هرگونه شقاوت است.[82]

گروهى از مردم خواستار آخرت بوده: «وَ مِنکُم مَن یُرِیدُ الأخِرَةَ» (آل عمران/3، 152) آن را با فروش زندگى دنیایى مى طلبند: «فَلیُقـتِل فِى سَبیلِ اللّهِ الَّذِینَ یَشرونَ الحَیوةَ الدُّنیا بِالأَخِرةِ.» (نساء/4، 74) اینان با فروش زندگى دنیا و بذل جان و مال در راه خدا، زندگى و نعمت هاى جاودانه به دست مى آورند؛ امّا گروهى دیگر، دنیا را برگزیده، (اعلى/87، 16) آن را با فروش آخرت به دست مى آورند: «أُولـئِکَ الَّذینَ اشترَوُا الحَیوةَ الدُّنیا بِالأَخِرةِ.» (بقره/2، 86).

قرآن کریم، کسانى راکه دوست دار دنیاى زودگذر بوده، آخرت را رها مى کنند، سرزنش کرده است: «کَلاّبَل تُحِبُّونَ العَاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الأَخِرَةَ» (قیامت/75، 20 و 21) و نیز مى فرماید: اینان دنیاى زودگذر را دوست دارند و روزى گران بار را [به غفلت]پشت سر مى افکنند. (انسان/76، 7).

قرآن، ترجیح زندگى دنیایى بر آخرت را از صفات کافران دانسته و آن را نشانه گمراهى صاحبانش معرّفى کرده است: «و وَیلٌ لِلکـفرینَ مِن عَذاب شَدید الَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیوةَ الدُّنیا عَلَى الأَخِرَةِ... أُولئِکَ فِى ضَلـل بَعید». (ابراهیم/14، 2 و 3) از کلام علاّمه طباطبایى بر مى آید که برگزیدن دنیا، موجب ترک آخرت است؛ زیرا در این صورت، دنیا هدف قرار گرفته، نفى آخرت را در پى دارد؛ ولى برگزیدن آخرت و هدف قرار دادن آن، موجب ترک دنیا به صورت کلّى نمى شود؛ بلکه در این صورت، دنیا وسیله و مقدمه اى براى رسیدن به آخرت است[83] و نیز آیه 107 نحل/16.

خداوند، ضمن تشبیه اعمال به بذر و نتیجه آن ها به زراعت، بیان داشته که هرکس نتیجه اعمالش را در آخرت بخواهد، ثوابش را چند برابر مى کند و هرکس نتیجه اعمالش را در دنیا بطلبد، خداوند مقدارى از دنیا را به او مى دهد؛ ولى در آخرت براى وى هیچ نصیبى نخواهد بود[84]: «مَن کانَ یُرِیدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها وَ ما لَهُ فِى الأَخِرَةِ مِن نَصِیب.» (شورى/42، 20) امیر مؤمنان(علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: هر کس دنیا را دوست بدارد، به آخرت کینه مىورزد و با آن دشمنى مى کند و دنیا و آخرت مانند مشرق و مغربند که نزدیک شدن به هر یک، موجب دورى از دیگرى است.[85] برخى گفته اند: درباره دنیا و آخرت، چهارگونه رابطه متصوّر است: نخست برخوردارى از دنیا و برخوردارى از آخرت، دوم هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت، سوم هدف قرار گرفتن آخرت و برخوردارى از دنیا و چهارم هدف قرار گرفتن دنیا و برخوردارى از آخرت. در رابطه اوّل و سوم، هیچ گونه تضادّى وجود ندارد و جمع میان دو طرف در آن ها ممکن است؛ ولى در رابطه دوم و چهارم، جمع میان دو طرف ممکن نیست.[86] قرآن نیز همیشه برگزیدن دنیا و آخرت را در برابر هم قرار داده است: «مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا و مِنکُم مَن یُریدُ الأخِرةَ» (آل عمران/ 3، 152) و نیز احزاب/ 33، 29؛ بقره/ 2، 200؛ هود/ 11، 15 و 16.

زندگى دنیا فقط کالایى ناچیز بوده، در حقیقت، آخرت سراى پایدار است: «إنَّما هذِهِ الحَیوةُ الدُّنیا مَتـعٌ وَ إنَّ الأَخِرَةَ هِىَ دارُالقَرارِ.» (غافر/40، 39)

هرکس در این دنیا کور دل باشد، در آخرت هم کور دل و گمراه تر خواهد بود: «وَ مَن کانَ فِى هذِهِ أَعمى فَهُوَ فِى الأَخِرَةِ أَعمى وَ أضَلُّ سَبِیلاً.» (اسراء/17، 72) به نظر علاّمه طباطبایى، این آیه در صدد بیان مطابقت حال دنیا و آخرت است. وى با استناد به جمله «وَ أضلُّ سَبِیلاً» آن را کورى در بینش دانسته، مى گوید: آن کس که در دنیا پیشواى حق را نشناسد و راه حق را نپیماید، در زندگى آخرت نیز سعادت و رستگارى نمى یابد؛[87]البتّه برخى از مفسران، کورى در دنیا را به کورى در بصیرت و کورى در آخرت را به کورى چشم معنا کرده اند.[88]

برخى پنداشته اند برخوردارى از دنیا و بهره مندى از آخرت با یک دیگر قابل جمع نیست و هر خوشى دنیا باعث ناخوشى در آخرت خواهد بود؛ در حالى که محرومیّت دنیایى رابطه اى با سعادت آخرتى ندارد.[89] در بسیارى از آثار اسلامى تصریح شده، بلکه از مسلّمات و ضروریّات اسلام است که جمع میان دنیا و آخرت از نظر برخوردار شدن ممکن است و برخوردارى از دنیا، مستلزم محرومیّت از آخرت نیست.[90] چنان که قرآن از کسانى مانند سلیمان و برخى از ملوک بنى اسرائیل یاد مى کند که در دنیا بهره هاى فراوانى داشته، در آخرت هم سعادت مند هستند و نیز به ستایش از مؤمنانى مى پردازد که در دعاى خود، نیکى دنیا و آخرت را مى طلبند: «رَبَّنا ءاتِنا فِى الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِى الأخِرَةِ حَسَنةً». (بقره/2، 201) در روایتى از امام صادق(علیه السلام) گشایش در روزى و خوش خلقى در دنیا و خشنودى خداوند، و بهشت در آخرت، از مصادیق حسنه شمرده شده است. انس و قتاده نیز «حسنه» را به نعمت هاى دنیا و آخرت تفسیر کرده اند. در برخى روایات هم بر «همسر شایسته» در دنیا و آخرت تطبیق شده است؛[91]هم چنین موسى(علیه السلام) از خداوند، زندگانى نیکو در دنیا و آخرت را مى طلبد: «وَ اکتُب لَنا فِى هذِهِ الدُّنیَا حَسَنَةً وَ فِى الأخِرَةِ» (اعراف/7، 156) و خداوند، مهاجران را از نعمت دنیا وآخرت بهره مند مى سازد: «وَالَّذینَ هَاجَروا فِى اللّهِ مِن بَعدِ ماظُلِموا لَنُبوِّئنَّهُم فِى الدُّنیا حَسنةً و لاََجرُ الأَخِرةِ أَکبَرُ...» (نحل/16، 41) و نیز به قارون سفارش شده که دنیا را به فراموشى نسپارد: «و با آن چه خدایت داده، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن». (قصص/28، 77) برخى درتفسیرآیه گفته اند: قارون با خانواده اش سخت گیر و بخیل بود؛ از این رو بدو گفته شد: از آن چه خدا به تو داده، بخور، بیاشام و از امور مباح بهره ببر.[92] درباره مجاهدانى که همراه پیامبران به جهاد برخاستند، مى گوید: خداوند، پاداش این دنیا، وپاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد (آل عمران/3، 148) چنان که درباره ابراهیم(علیه السلام) نیز مى فرماید: ما به او در دنیا «حسنه» دادیم و او در آخرت هم از شایستگان خواهد بود: «و ءاتینـه فى الدّنیا حَسَنَةً و إنّه فِى الأخِرَةِ لَمِنَ الصّـلحین». (نحل/ 16، 122)

برخى از انسان ها در دنیا و آخرت زیان کار شمرده مى شوند: «خَسِرَ الدُّنیا وَالأخِرَة.» (حج/22، 11) درباره کافران آمده است: در دنیا براى آنان رسوایى، و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود (مائده/5، 41) و نیز اعمال کافران در دنیا و آخرت تباه است. (آل عمران/3، 22)

متنعّمان در آخرت:

در آخرت، ابراهیم(علیه السلام) از شایستگان خواهد بود: «وَ إِنَّهُ فِى الأَخِرةِ لَمِنَ الصَّـلِحینَ.» (نحل/16، 122) حضرت عیسى(علیه السلام) در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان است (آل عمران/3، 45) و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در دنیا و آخرت از یارى خداوند بهره مند خواهد بود. (حج/22، 15)

خداوند به مؤمنان و پرهیزگاران در زندگى دنیا و آخرت بشارت داده است: «الّذین ءامنُوا و کانوا یَتّقوُن لَهمُ البُشرى فِى الحَیوةِ الدُّنیا و فِى الأَخِرةِ» (یونس/10، 63 و64) و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و در آخرت، با سخن استوار، ثابت مى گرداند (ابراهیم/14، 27) و پاداش آخرت، براى کسانى که ایمان آورده اند و پرهیزگارى مى کنند، بهتر است. (یوسف/12، 57)
3. پارسایان: آخرت سراى نیکویى براى پرهیزگاران است: «و لَدارُ الأَخِرةِ خَیرٌ و لَنِعمَ دَارُ المُتّقینَ» (نحل/16، 30) وسراى آخرت براى کسانى که تقوا پیشه مى کنند، بهتر است (اعراف/7، 169) و نیز آیات 77 نساء/4؛ 32 انعام/6 ؛ 109 یوسف/12؛ 63و64 یونس/10؛ 83قصص/28؛35 زخرف/ 43.

4. فروتنان: سراى آخرت براى کسانى است که در زمین، برترى طلب و فسادجو نیستند: «تِلکَ الدَّارُ الأَخِرةُ نَجعلُها لِلَّذِینَ لاَیُریدونَ عُلوّاً فِى الأَرضِ و لاَفَساداً.» (قصص/28، 83)

5. مجاهدان: خداوند پاداش این دنیا و پاداش نیک آخرت را به کسانى که همراه پیامبران، در راه خدا جهاد کردند، عطا مى کند. (آل عمران/3، 148)

6. نیکوکاران: براى محسنان، در این دنیا پاداش نیکویى است و سراى آخرت به قطع بهتر است. (نحل/16، 30) از آیات قرآن به دست مى آید که ایمان به تنهایى براى برخوردارى از نعمت هاى آخرت کافى نیست؛ بلکه افزون بر ایمان، عمل صالح نیز لازم است: «مَن ءامنَ باللّهِ و الیَومِ الأخرِ و عَمِلَ صـلحًا فلهُم أجرُهم عند ربِّهم...» (بقره/ 2، 62) 7. مهاجران: خداوند کسانى را که پس از ستم دیدگى، در راه خدا هجرت مى کنند، در این دنیا جاى نیکویى مى دهد و به قطع، پاداش آخرت بزرگ تر خواهد بود. (نحل/16، 41)

عوامل غفلت از آخرت و تکذیب آن:

هر انسان حق طلب درباره آخرت حساسیّت ویژه اى دارد؛ چنان که یقین به آخرت در آیه «... بالأخِرة هُم یوقِنون» (بقره/2، 4) از صفات انسان هاى پاک سرشت دانسته شده است، [93] و قرآن نیز به اندیشه درباره آخرت و حوادث مربوط به آن دعوت کرده (عنکبوت/ 29، 20) ولى از آن جا که آخرت براى انسان ها نامحسوس است، به علل گوناگونى مورد غفلت و تکذیب قرار مى گیرد. 1. سطحى نگرى: غافلان از آخرت، فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى شناسند: «یَعلَمُونَ ظـهِراً مِنَ الحَیوةِ الدُّنیا وَ هُم عَنِ الأخِرةِ هُم غـفِلوُنَ.» (روم/30، 7) 2. استکبار: کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند، دل هایشان حق را انکار مى کند و مستکبرند: «فَالَّذینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخِرةِ قُلوبُهم مُنکِرةٌ وهُم مُستَکبِرونَ.» (نحل/16، 22) 3. دنیادوستى: قرآن، خطاب به دنیا دوستان مى گوید: شما دنیاى زودگذر را دوست دارید، و آخرت را وامى گذارید. (قیامت/75، 20و21) نیز روم/30، 7؛ اعلى/87، 16و 17؛ ابراهیم/14، 3). 4. مرض قلب: و برخى از مردم مى گویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم؛ ولى مؤمن [راستین]نیستند... در دل هایشان مرضى است: «و مِنَ النَّاسِ مَن یَقولُ ءَامنَّا بِاللّهِ وبِالیَومِ الأَخِر و ماهُم بِمُؤمنینَ... فِى قُلوبِهِم مَرضٌ.» (بقره/2، 8 و 10) مقصودازمرض، شکّ و نفاق است.[94] 5. دل باختگى به ثروت و فزونى نعمت: از قوم ثمود، اشرافى که دل باخته ثروت خود بودند، آخرت را تکذیب و پیامبرى صالح(علیه السلام) را انکار کردند[95]: «و قَالَ المَلأُ مِن قَومِهِ الَّذینَ کَفروا و کَذَّبوا بِلقاءِ الأَخِرةِ و أَترفنـهُم فِى الحَیوةِ الدُّنیا ما هـذا إِلاَّ بَشرٌ مِثلُکُم....» (مؤمنون/23، 33)

کفر به آخرت و آثار آن:

قرآن کریم، چنان که از ایمان به آخرت در کنار ایمان به خدا یاد کرده، کفر به آخرت را نیز گمراهى شناسانده است: «و مَن یَکفُر بِاللّهِ و مَلـئِکتِهِ و کُتبِهِ و رُسلِهِ و الیَومِ الأَخرِ فَقد ضَلَّ ضَلـلا بَعیداً.» (نساء/4، 136) از دیدگاه قرآن، چنین کسانى از راه درست منحرفند. (مؤمنون/23، 74)


اشراف قوم نوح که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند، پیامبرى نوح(علیه السلام) را تکذیب مى کردند و او را بشرى مانند خود مى شمردند: «و قَالَ المَلأُ مِن قَومِهِ الَّذینَ کَفروا وکَذَّبوا بِلقاءِالأَخِرةِ و أَترفنـهُم فِى الحَیوةِ الدُّنیا ما هـذا إِلاَّ بَشرٌ مِثلُکُم.» (مؤمنون/23، 33).


کسانى از پیامبر اجازه عدم شرکت در جهاد را مى خواستند که به خدا و روز بازپسین ایمان نداشتند. (توبه/9، 45)
3.ارتکاب محرّمات: منکران آخرت، گرفتار کارهایى ناشایست چون فریب کارى (بقره/2، 8 و 9)، ریاکارى (بقره/2، 264؛ نساء/4، 38)، ایجاد انحراف در راه خدا (اعراف/7، 45) و سدّ راه خدا (هود/11، 19) هستند.

4. حبط عمل: کسانى که آیات خدا و دیدار آخرت را دروغ پندارند، اعمالشان تباه مى شود: «وَالَّذینَ کَذَّبوا بِـَایـتِنا و لِقاءِ الأَخِرةِ حَبِطَت أَعمـلُهُم.» (اعراف 7/147)

5. گمراهى و سرگردانى: کسانى که به آخرت ایمان ندارند، از راه راست منحرفند: «و إِنَّ الَّذینَ لاَیؤمنونَ بِالأَخِرةِ عَنِ الصِّرطِ لَنـکِبونَ» (مؤمنون/23، 74) و نیز آیات 136 نساء/4 و 8 سبأ/34. چنین انسان هایى سرگردانند: کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهایشان را در نظرشان بیاراستیم [تا هم چنان]سرگشته بمانند. (نمل/27، 4)

6.حجاب دل: و چون پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرآن مى خوانْد، خداوند میان او و کسانى که به آخرت ایمان نداشتند، پرده اى قرار مى داد و بر دل هایشان پوشش ها مى نهاد تا آن را نفهمند: «و إِذَا قَرأتَ القُرءَانَ جَعلنا بَینَکَ و بَینَ الَّذینَ لاَیؤمنونَ بِالأَخرةِ حِجاباً مَستوراً و جَعلنَا عَلى قُلوبِهِم أَکِنَّةً أَن یَفقَهوهُ.» (اسراء/17، 45 و 46) دل هاى آنان از حق روى گردان و گریزان است: «فَالَّذینَ لایُؤمِنُون بالأخرةِ قُلوبُهم مُنِکرةٌ و هُم مُستَکِبروُن.» (نحل/16، 22) چنین انسان هایى به دلیل بى ایمانى بر مرکب غرور و تعصّب و هواپرستى سوار شده، به گونه اى که میان آنان و حقیقت حجاب و فاصله ایجاد مى شود.[96]

7. انزجار از یاد خدا: و چون خدا به تنهایى یاد شود، دل هاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، منزجر مى گردد: «و إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزّت قُلوبُ الَّذینَ لاَیُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ.» (زمر/39، 45)

8. عذاب دردناک آخرتى: براى کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند، عذابى پر درد آماده شده است: «و أَنَّ الَّذینَ لاَیُؤمِنونَ بِالأَخِرةِ أَعتَدنا لَهُم عَذاباً أَلیماً.» (اسراء/17، 10) آنان در آخرت زیان کارترین انسان ها خواهند بود: «إنّ الّذینَ لا یُؤمِنُونَ بالأخرة... لَهُم سُوءُ العذابِ و هُم فى الأخرةِ هُم الأخسِرُون.» (نمل/ 27، 4 و 5) نیز بقره/2، 10؛ روم/ 30، 16.

9. آراسته شدن اعمال: خدا اعمال کسانى را که به آخرت ایمان ندارند، در نظرشان مى آراید: «إِنَّ الَّذِینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخِرةِ زَیَّنَّا لَهُم أَعمـلَهُم.» (نمل/ 27، 4)

10. قبول القائات شیطانى: نتیجه وسوسه هاى شیطانى و تبلیغات شیطان صفتان این خواهد شد که دل هاى منکران قیامت، به آن ها متمایل و به آن راضى شود و هر گناهى را که بخواهند، انجام دهند: «ولِتَصغَى إِلیهِ أَفـدةُ الَّذِینَ لاَیُؤمنونَ بِالأَخرةِ و لِیَرضَوهُ ولِیَقتَرِفوا ما هُم مُقتَرفونَ.» (انعام/6، 113)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جهان واپسین، عالم پس از دنیا 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart عالم برزخ
Star __کتابی جنجالی درباره واپسین روزهای زندگی پیامبر اسلام
Brick شیطان به وسیلۀ زینت دادن متاع‌های دنیا در عقیدۀ انسان نفوذ می‌کند و..
  برخورد دنیا با اهل دنیا!
  چرا فقط به امام رضا (ع) لقب «عالم آل محمد» داده شد؟
  آموزه‌‏هایى از واپسین روزهاى حیات پیامبر(ص)
  آیا پیامبر اسلام به شهادت رسیدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟
  بهترین روش دنیا برای ترک استمنا * پست ثابت *
  عالم ذر چیست؟ و کجاست؟
  آخرین جمله پیامبر اکرم (ص) در دنیا چه بود؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان