امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شعر های در هـم بر هـم!

#8
ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان جون باد
به گرفاتار رهایی، نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند، مگر می شود از خویش گریخت؟!
بال تنها غم غربت به پرستو ها داد

این که مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

عاشقی چیست؟! به جز شادی و مهر و غم و قهر
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد!

+فاضل نظری
خانه را دزد می زند، کو خانه؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆMÆշЇÑζ ، _._hnw_._ ، sama00 ، Mr. Potato Head


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: شعر های در هـم بر هـم! - PhilosophiasScientiae - 05-09-2017، 19:08


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان