امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان شیخ و مریدان 2

#1
داستان شیخ

شیخ و مریدان در مجلسی گرد هم آمده بودندی ،

شیخ به ناگه سكوت را بشكستو رو به مریدی بگفت: دو بار بگوزم!؟!

همه خشتك هایشان را گاز بزدند و گفتند نه! خوبیت نداره!!!

شیخ بگفت حمال ها!

دو بار بگویید زم!

میشود زمزم! اسپانسرمان است!!!

مریدان همگی خشتکها دریدند و پندها گرفتند و یاد حمایت از

تولید ملی بیافتادندی و جهت بازدید علمی با مینی بوس خشتک به دست

به سمت كارخانه زمزم شتافتندی


داستان شیخ
شیخ را گفتند: علم بهتر است یا ثروت؟

شیخ درجا بفرمود : 3,000,000,000,000 تومان

مریدان نعره زنان به بلاد خاوری بشتافتند و از تعداد صفر های این پول

خشتک به دهان ماندند.



[ستاد کـــــــــــــــژژ دهی اختلاس بزرگ، واحد "ننگ بر فراموشکار"]




روایت است شبي شیخ به مریدان گفت: دیس کو؟

مریدان یک به یک به مانند فنر از جا پریده و ھر یک به دنبال دیس روانه گشتند.

عده ای از مریدان که تا پاسی از شب ناکام در یافتن دیس گشته بودند نعره زنان

و جامه دران سر در زیر خشتک خود نھان كرده بودند و نزد شیخ آمدند و عذر تقصیر خواستند...

شیخ گفت: آب شنگولی بیاورید که در این امتحان جملگی قبول شدید.

شیخ گفت به دنبال بھانه ای برای شادمانی و تفرح ذات بودم که دیس را بھانه گرداندیم.

شیخ و مریدان آب شنگولی را دادند بالا و حرکات موزون بزدند و شیخ نعره میزد

و مریدان بالا و پایین میپریدند و خشتک ھا میدریدند.

مریدی با شمع و آینه آنچنان افکت ھای نوری میداد که شیخ تک نعره ای را تقدیم او کرد...

سپس شیخ با صدای ھیولایی بگفت: "دی جی شیخ"

و مریدان یکباره از حال رفتند.

اینگونه شد که شیخ محفل آن شب را دیسکوو نامید که بعدھا به دیسکو تبدیل شد...





روزی دو مرد به خدمت شیخ رسیدند که بر سر طفلی نزاع داشتند ؛

و هر یک ادعا می کردند که پدر آن طفل هستند.

شیخ فرمودند: تنها راه رفع این مشکل آن است که هر سه آنها شبی را در یک اتاق

بگذرانند.

صبح هنگام شیخ از کودک پرسید: ای طفل! دیشب چه کسی کولر را خاموش کرد؟

کودک پاسخ داد: این چپیه!

شیخ گفت: فرزندم! همانا این مرد پدر توست!

جمله مریدان از این درایت شیخ کف بریده و قاطی کرده و خشتک بدریدند و راه

بیابان در پیش گرفتند..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان