امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

غرق شدن طبیعتا همیشه در دریا نیس... گاهی ساعت ها می شود، غرق در چشمانی شد و جان داد... ❤️
 سپاس شده توسط Actinium ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، sama00
آگهی
قلم در انگشتانم میلرزد وقتی می خواهم از کسی بنویسم که هرگز نوشته نشده.

او حکِّ مادرزاد است. خودِ بدنۀ قلم. خودِ روحِ حرف و واژه. 

من از اقیانوسی که در چشمان اوست سر برآورده ام؛ آخر چگونه او را بنویسم. 

آخرین بار که جنون بر من عارض شد، خواستم خدایی را که می باید "زندگی" کرد "توصیف" کنم. 

و چه تلاش بیهوده ای. 

صادقانه ترین تقلای من، نوشیدن یک چای در تراس با او بود...و بس. 
 سپاس شده توسط ICe Angele ، sama00
اگه ولت کرد ♡
برگرد پیش خودم♡
قول میدم به روت نیارم زندگیمو{آتیش} زدی♡
هر سقوطی پایان کار نیست
باران را ببین؛
سقوطش زیبا ترین آغاز استSmile
 سپاس شده توسط ƁяιƖƖιαηт ، sama00
تو گران‌ترين چيزى هستى كه من دارمA
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
00:01
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
BFF#
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
View this post on Instagram

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
A post shared by امپراطور کوزکو | زینب موسوی (@iamkuzcooo)




 سپاس شده توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، sama00
خنده هـآیـזּ را جدﮮ نگیریـد.....
شب هـــــا،
بیشتــر از تماזּ مرﬤم ایــטּ شــﮩــر
هــזּ آغـوشــﮯ گریــﮧ را میکنــזּ......
 سپاس شده توسط مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، sama00
من نمیدانم این دلتنگی دلتنگی که میگویند چیست؟


 همین حس مبهم نفس گیری که دامن گیرم شده وقتی از ندیدنش تب میکنم...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
The truth of love is living in heaven with you
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Faust ، ƁяιƖƖιαηт ، sama00
آگهی
من از فاصله بدم میاد،از راه
از اینکه باید سوار هواپیما شی،
یا کمربندتو ببندی و پاتو بذاری رو گاز و چند ساعت بعد برسی به جایی که براشی...
من بدم میاد از اینکه اینجا آفتاب الان غروب میکنه،
اونجا نیم ساعت دیگه...
بدم میاد از اینکه باید هرروز به هواشناسی گوش بدم و شب قبل خواب یادآوری کنم که چتر یادت نره ها بارونیه اون شهر لعنتی فردا...
من از اینکه باید بپرسم تا بفهمم غذا خوردی یا نه نفرت دارم...
از اینکه از آنلاین نبودنت باید بفهمم خوابت برده...
از اینکه هروقت دلم خواستت نمیتونم بغلت بگیرم
از اینکه فاصله دیدنامون اونقدر میشه که باید تو خیالم تجسمت کنم
از اینکه انقدر دوری که خطای دستاتو یادم میره،
من از فاصله بدم میاد،
از دور بودن ازت،
از ندیدنت تو هر دقیقه و هر ثانیه،
از نداشتنت اینجا تو بغلم،
من از این شهرایی که بینمونه،
از این عوارضیا که تو رو دور میکنن ازم،
از این آسمونی که اینجا صافه و اونجا ابره،
از این زمینی که اینجا امن و اونجا میلرزه
متنفرم
بغض قلم ❥ .. 126
 سپاس شده توسط sama00 ، Faust ، αℓι ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
ولادیمیر: تا حالا ترکت کردم؟

استراگون: نه... ولی تو بدترش رو انجام دادی؛ گذاشتی که من برم ..



بغض قلم ❥ .. 126

 سپاس شده توسط sama00 ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، ❤nila❤
تکرار می کنم...برای چندین و چندین بار

که فی نفسه در جهان هیچ معنایی وجود ندارد. 

و بی چاره وار، ما تنها ترین خالقان معنا از هیچی و پوچی این دنیاییم.

بکن...حک کن و متولد کن به نام خدواندت.

خدایی که قطره قطره ار پستان تو نوشیده تا قد بکشد. 

خدایی زاده شده از نطفه غم ها، تنهایی و شکست ها

خدایی ماحصل پیوند تو با هستی

فرزند نخست زادۀ تو در اولین و آخرین شب عاشقی تو در زمین
 سپاس شده توسط sama00
یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب! دلتنگی دل آدمو داغون میکنه و دیدن کسی که میپرستیش مثل این میمونه که دنیارو بهت دادن
قربون چشمات A❤
بغض قلم ❥ .. 126
 سپاس شده توسط sama00 ، αℓι ، Actinium ، ƁяιƖƖιαηт ، ⓩⓐⓗⓡⓐ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان