09-03-2020، 8:52
گفتم:
-کی میدونه فردا چی قراره بشه!
خندید گفت:
+میترسی؟
دستامو پیچیدم دور خودمو سرمو گذاشتم رو زانوم
-تونمیترسی؟
نگاه ازم گرفت
+نه!هرکی یجوری میمیره دیگه ماهم اینجور..
از پشت پرده ی اشک تار می دیدمش
-فکرکن مرگ عزیزاتو به چشم ببینی و نتونی کاری کنی..
ترسناکه دیگ!نیست؟!
نفسشو سنگین داد از سینه بیرون
+رسم دنیا همینه کاریش نمیشه کرد
اما میشه قبل اینکه از دست بدیم همو هوای همو داشته باشیم،خوب
بخوایم برا هم،بجنگیم برای حال خوش همدیگه،از عشق بگیم،از دوست داشتن..
قبل از اینکه دیربشه،قبل از اینکه از دست هم بریم،چه با جنگ،چه بی جنگ!
سراز روی زانو گرفتم و با بغض گفتم
+دوستت دارما..
خب؟
لبخند زد.
-ازاون دوستت دارمایی که از ترس فردای جنگه؟
پاک کردم خیسیِ زیر چشامو
+از اون دوستت دارمایی که واقعیه،که همیشگیه،که دلیه..
چه با جنگ،چه بی جنگ!
-کی میدونه فردا چی قراره بشه!
خندید گفت:
+میترسی؟
دستامو پیچیدم دور خودمو سرمو گذاشتم رو زانوم
-تونمیترسی؟
نگاه ازم گرفت
+نه!هرکی یجوری میمیره دیگه ماهم اینجور..
از پشت پرده ی اشک تار می دیدمش
-فکرکن مرگ عزیزاتو به چشم ببینی و نتونی کاری کنی..
ترسناکه دیگ!نیست؟!
نفسشو سنگین داد از سینه بیرون
+رسم دنیا همینه کاریش نمیشه کرد
اما میشه قبل اینکه از دست بدیم همو هوای همو داشته باشیم،خوب
بخوایم برا هم،بجنگیم برای حال خوش همدیگه،از عشق بگیم،از دوست داشتن..
قبل از اینکه دیربشه،قبل از اینکه از دست هم بریم،چه با جنگ،چه بی جنگ!
سراز روی زانو گرفتم و با بغض گفتم
+دوستت دارما..
خب؟
لبخند زد.
-ازاون دوستت دارمایی که از ترس فردای جنگه؟
پاک کردم خیسیِ زیر چشامو
+از اون دوستت دارمایی که واقعیه،که همیشگیه،که دلیه..
چه با جنگ،چه بی جنگ!