اون قوی بود.
باعث می شد وقتی دور و برمه حس کنم هیچکس نمیتونه بهم آسیب برسونه.
مال اون بودن باعث می شد حس کنم روی قله دنیا وایسادم.
درسته نه پولدار بود نه اسم و رسمی داشت اما مثل همه نبود.
جلوی چشمام درست مثل یه نقطه قرمز بود وسط یه کاغذ سفید.
کاغذ سفید و بی رنگی که درست برام مثل دنیای اون بیرون بود.
هیچی دیگه به چشمم نمیومد جز اون قرمزی کشنده.
باعث می شد وقتی دور و برمه حس کنم هیچکس نمیتونه بهم آسیب برسونه.
مال اون بودن باعث می شد حس کنم روی قله دنیا وایسادم.
درسته نه پولدار بود نه اسم و رسمی داشت اما مثل همه نبود.
جلوی چشمام درست مثل یه نقطه قرمز بود وسط یه کاغذ سفید.
کاغذ سفید و بی رنگی که درست برام مثل دنیای اون بیرون بود.
هیچی دیگه به چشمم نمیومد جز اون قرمزی کشنده.