24-02-2020، 21:45
مناظره امیرحسین اکبرپور و سیمین بهبهانی و میثم صفرپور و صادق ع
شعر زیر، یکی از بی نظیرترین اشعار فارسیست، که سیمین بهبهانی سروده و طرفداران بسیاری دارد
اما میثم صفرپور که با محتوای شعر مخالف بوده، در جواب سیمین بهبهانی جوابیه میسراید
سپس صادق.ع به دفاع از سیمین بهبهانی شعر جوابیه ای مینویسد
و در پایان امیرحسین اکبرپور(هابیل) دعوا را خاتمه میدهد، طولانیست، ولی به خواندنش می اَرزد
*شعر سیمین بهبهانی*
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟؟؟
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟؟؟
تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟؟؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟؟؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه؟؟؟
دنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛به تو چه؟؟؟
تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه؟؟؟
من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب .
و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟
*جوابیه میثم صفرپور به سیمین بهبهانی*
کفر و بی دینی ات ای یار , به ما مربوط است
بشنو این پند گهربار , به ما مربوط است
تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی
میکنی جمع گرفتار , به ما مربوط است
بی خیالت بشوم بارش طوفان بلا
میرسد از درو دیوار , به ما مربوط است
آنچه آمد به سر طایفه نوح نبی
میشود واقعه تکرار , به ما مربوط است
من اگر لایق الطاف خدایم , به تو چه؟
تو کنی جامعه بیمار , به ما مربوط است
تو اگر می بخوری در پس خانه , چه به من؟
گر بیایی بر انظار , به ما مربوط است
تو به این کوه گنه عامل شیطان گشتی
شده ای نوکر دربار به ما مربوط است
گر نبندیم، برِ پوزه او قلاده
میدرد همچو سگ هار , به ما مربوط است
گر تو سوراخ کنی کشتی این جامعه را
میشود غرق به ناچار به ما مربوط است
مست کن لیک نبینم که تو مستی کردی
اربده , کوچه وبازار؟ به ما مربوط است
تو که با چنگ و ربابت همه مردم را
میکنی مستعد نار , به ما مربوط است
به جهنم که خودت را بکشی در خانه
در خیابان بزنی دار به ما مربوط است
دین من داده اجازه که دخالت بکنم
تا نبینم زتو آزار , به ما مربوط است
امر معروف کنم , نهی زمنکر بپذیر
تا ابد , ترمز اشرار , به ما مربوط است
*حالا بشنوید جواب صادق .ع به میثم صفرپور*
بشنو این شعر، صفرپور ،به تو مربوط است
لحن تند و کمی ناجور، به تو مربوط است
کفر و بی دینیِ سیمین و من و آن، چه به تو؟
شهوتِ زاهدِ مغرور، به تو مربوط است
اگر از ساز نداری دل خوش، خب تو نرقص
رقصِ با سازِ خودت جور، به تو مربوط است
مستی و عیش و کمی باده تو را حاجت نیست
کِیف با منقل و بافور ، به تو مربوط است
اگر از شعر رسد بارش طوفان بلا
مُردن و خفتنِ در گور، به تو مربوط است
قصه ی نوح نبی، وَهمِ قشنگیست ولی...
قصه ی "هاله ای از نور"، به تو مربوط است
"ریش در ریش به اندیشه ی ما زخم زدید"
ملّتی گُنگ و کَر و کور،به تو مربوط است
تو اگر لایق الطاف خدایی ،خوش باش
باغ و فاحِشکده ی حور،به تو مربوط است
در و دربار که دستِ تو و همکیشان است
نوکر و ناظر و منظور، به تو مربوط است
تو دم از پوزه و قلّاده زدی؟ شرمت باد
پوزه و گرمیِ آخور، به تو مربوط است
چهارده قرن شده کشتیِ این جامعه غرق
قایقِ صید و پُر از تور، به تو مربوط است
میکنم مست ببینی که چه بی آزارم
اذیت و اربده و زور، به تو مربوط است
تو که بیزار ز چنگی و ربابی ، چه به من؟
به عزا ، عرعرِ شیپور، به تو مربوط است
من اگر خانه بمیرم چه به تو؟ ...در کوچه...
کُشتن مردمِ رنجور ، به تو مربوط است
دین تو داده اجازه که دخالت بکنی؟؟؟
دخل در مقبره و گور، به تو مربوط است
امرِ معروفِ،تو از جاهلی و نادانیست
رسمِ اعراب شَل و کور ، به تو مربوط است
*و این هم جواب امیرحسین اکبرپور (هابیل) به این سه نفر برای پایان دادن به دعوا*
دوستان جنگ و جدل کافیست، دعوا نکنید
اختلاف یک امر جاریست، دعوا نکنید
و نشستید برِ دعوا برای اختلاف؟
آخر این دیگر چه کاریست؟ دعوا نکنید
که نباید گفت سیمین منکر دینش شده
حق دهید،اندکی شاکیست، دعوا نکنید
او که منکر نشده دین و خدایش را ولی
این فقط دِق و دلِ خالیست، دعوا نکنید
هرچه میخواهد دل تنگت بگو را دیدی؟
از همین مساله حاکیست، دعوا نکنید
پس تو ای میثم چفیه سر کن و راهی برو
که خودت فکر میکنی عالیست، دعوا نکنید
و تو ای صادق، تو ای آتش بیاره معرکه
این جدل ها همچنان باقیست،دعوا نکنید
و اگر باز هم بخواهید من وساطت بکنم
پس جواب من: آی اَم ساریست، دعوا نکنید
شعر زیر، یکی از بی نظیرترین اشعار فارسیست، که سیمین بهبهانی سروده و طرفداران بسیاری دارد
اما میثم صفرپور که با محتوای شعر مخالف بوده، در جواب سیمین بهبهانی جوابیه میسراید
سپس صادق.ع به دفاع از سیمین بهبهانی شعر جوابیه ای مینویسد
و در پایان امیرحسین اکبرپور(هابیل) دعوا را خاتمه میدهد، طولانیست، ولی به خواندنش می اَرزد
*شعر سیمین بهبهانی*
من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟؟؟
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟؟؟
تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟؟؟
من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟؟؟
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش.
من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه؟؟؟
دنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛به تو چه؟؟؟
تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص!
و من ار رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه؟؟؟
من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب .
و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی!
من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش!
من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟؟؟
تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان.
من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟
*جوابیه میثم صفرپور به سیمین بهبهانی*
کفر و بی دینی ات ای یار , به ما مربوط است
بشنو این پند گهربار , به ما مربوط است
تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی
میکنی جمع گرفتار , به ما مربوط است
بی خیالت بشوم بارش طوفان بلا
میرسد از درو دیوار , به ما مربوط است
آنچه آمد به سر طایفه نوح نبی
میشود واقعه تکرار , به ما مربوط است
من اگر لایق الطاف خدایم , به تو چه؟
تو کنی جامعه بیمار , به ما مربوط است
تو اگر می بخوری در پس خانه , چه به من؟
گر بیایی بر انظار , به ما مربوط است
تو به این کوه گنه عامل شیطان گشتی
شده ای نوکر دربار به ما مربوط است
گر نبندیم، برِ پوزه او قلاده
میدرد همچو سگ هار , به ما مربوط است
گر تو سوراخ کنی کشتی این جامعه را
میشود غرق به ناچار به ما مربوط است
مست کن لیک نبینم که تو مستی کردی
اربده , کوچه وبازار؟ به ما مربوط است
تو که با چنگ و ربابت همه مردم را
میکنی مستعد نار , به ما مربوط است
به جهنم که خودت را بکشی در خانه
در خیابان بزنی دار به ما مربوط است
دین من داده اجازه که دخالت بکنم
تا نبینم زتو آزار , به ما مربوط است
امر معروف کنم , نهی زمنکر بپذیر
تا ابد , ترمز اشرار , به ما مربوط است
*حالا بشنوید جواب صادق .ع به میثم صفرپور*
بشنو این شعر، صفرپور ،به تو مربوط است
لحن تند و کمی ناجور، به تو مربوط است
کفر و بی دینیِ سیمین و من و آن، چه به تو؟
شهوتِ زاهدِ مغرور، به تو مربوط است
اگر از ساز نداری دل خوش، خب تو نرقص
رقصِ با سازِ خودت جور، به تو مربوط است
مستی و عیش و کمی باده تو را حاجت نیست
کِیف با منقل و بافور ، به تو مربوط است
اگر از شعر رسد بارش طوفان بلا
مُردن و خفتنِ در گور، به تو مربوط است
قصه ی نوح نبی، وَهمِ قشنگیست ولی...
قصه ی "هاله ای از نور"، به تو مربوط است
"ریش در ریش به اندیشه ی ما زخم زدید"
ملّتی گُنگ و کَر و کور،به تو مربوط است
تو اگر لایق الطاف خدایی ،خوش باش
باغ و فاحِشکده ی حور،به تو مربوط است
در و دربار که دستِ تو و همکیشان است
نوکر و ناظر و منظور، به تو مربوط است
تو دم از پوزه و قلّاده زدی؟ شرمت باد
پوزه و گرمیِ آخور، به تو مربوط است
چهارده قرن شده کشتیِ این جامعه غرق
قایقِ صید و پُر از تور، به تو مربوط است
میکنم مست ببینی که چه بی آزارم
اذیت و اربده و زور، به تو مربوط است
تو که بیزار ز چنگی و ربابی ، چه به من؟
به عزا ، عرعرِ شیپور، به تو مربوط است
من اگر خانه بمیرم چه به تو؟ ...در کوچه...
کُشتن مردمِ رنجور ، به تو مربوط است
دین تو داده اجازه که دخالت بکنی؟؟؟
دخل در مقبره و گور، به تو مربوط است
امرِ معروفِ،تو از جاهلی و نادانیست
رسمِ اعراب شَل و کور ، به تو مربوط است
*و این هم جواب امیرحسین اکبرپور (هابیل) به این سه نفر برای پایان دادن به دعوا*
دوستان جنگ و جدل کافیست، دعوا نکنید
اختلاف یک امر جاریست، دعوا نکنید
و نشستید برِ دعوا برای اختلاف؟
آخر این دیگر چه کاریست؟ دعوا نکنید
که نباید گفت سیمین منکر دینش شده
حق دهید،اندکی شاکیست، دعوا نکنید
او که منکر نشده دین و خدایش را ولی
این فقط دِق و دلِ خالیست، دعوا نکنید
هرچه میخواهد دل تنگت بگو را دیدی؟
از همین مساله حاکیست، دعوا نکنید
پس تو ای میثم چفیه سر کن و راهی برو
که خودت فکر میکنی عالیست، دعوا نکنید
و تو ای صادق، تو ای آتش بیاره معرکه
این جدل ها همچنان باقیست،دعوا نکنید
و اگر باز هم بخواهید من وساطت بکنم
پس جواب من: آی اَم ساریست، دعوا نکنید