28-05-2020، 23:17
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-05-2020، 23:20، توسط DøKhTaRaK MaH.)
حداقل برای من اینطور بوده که بیشتر از اینکه اصل قضیه باعث ناراحتیم بشه کامنتای زیر پستای مربوط بهش باعث اذیت شدنم می شه که مردم زیرش نوشتن درود بر شرف پدر با غیرتش... !
وقتی ذهن یه سری، تو فرهنگ بسته ی دوره های قدیم شکل می گیره به خاطر حالا روستایی و سنتی بودنشون! چنین اتفاق های دردناکی هم رخ می ده و کم نیستن چنین افراد هم... قانون، جامعه، فرهنگ ها و اعتقادات قدیمی و پوسیده و... همه ی اینا مقصرن تو این قضیه... به خاطر چی؟
فرهنگمون به خاطر مرد سالاری و ریاست به زنان توسط مرد و محدودیت های بی خود و کهنه که اسمشو گذاشتن غیرت روی ناموس! و همچنین امکان ازدواج دخترا تو سن کم! همه ی اینا مقصرن... (من نمی گم با این قضیه نباید برخورد می شد... چرا، ولی نه اینطور وحشیانه، که به قتل منجر شه... باید منطقی باهاش برخورد می شد)
قانون بخاطر این که کودک آزاری رو اونقدری بی اهمیت جلوه داده که هر ناکسی به خودش به آسونی جرعتش رو می ده که هر کاری حتی "قتل" رو مخصوصا تو این زمینه انجام بده، مقصره چون حداقل هشتاد درصد آموزش توی مدارس محدود شده به درس، درس، درس، درس...و هیچکی نمیاد درمورد روابط صحبت کنه! چرا؟ خب معلومه دیگه چون وظیفه ی خانواده اشه، به آموزش چه ربطی داره اصن؟ به اونا چه؟ و این چقدرر اشتباهه!! اگه اون دختر آموزش می دید و این اشتباه های جا گرفته تو ذهن، درست می شد احتمال این که الان یه رابطه منطقی رو شروع می کرد بیشتر بود! و یکی دیگه از دلایل مهم جواز ازدواج کودک همسرانه اس ..
در کل هم دختر و هم پدر توی این قضیه مقصرن؛ پدرِ به خاطر همین اندیشه و طرز تفکر بسته و محدود که اینم خانواده اشون براشون درست کردن و فرو کردن تو مخ پدرِ که حتی تو این زمان هم حاضر نیست طرز اندیشه غلطش رو درست کنه و اگر هم مدرنیته باشه مردم اون روستا بهش بر چسب بی غیرتی می زنن چون همه ی افراد روستا طبیعتا مثل همین مرد فکر می کنن و الان شاید اونا هم مشکلی نداشته باشن با قتل دختر و حق رو بدن به پدر و تو دلشون بگن که منم بودم همین کارو می کردم! دقیقنن دقیقنن مثل اون کامنت های زیر پستای مربوط به این قضیه... که بالا هم گفتم
می خوام بگم دختر هم مقصره و دلیل بیارم براش ولی هر چقدر فکر می کنم می بینم که ریشه ی اصلی بر می گرده به خانواده اش و اون فرهنگ و افکار...
می خوام بگم به دلیل عدم تامین نیاز های عاطفی که باز بر می گرده به خانواده اش که با بی توجهی و نداشتن محبت به اون دختر باعث کمبوداتش شدن
می خوام بگم به دلیل این که طرز فکر اون دختر این بوده که وقتی به سیزده چهارده سالگی رسید خودش رو آماده ی ازدواج بدونه که چنین کاری کنه با وجود این که شاید خیلی از مسائل رو درمورد ازدواج ندونه که این باز بر می گرده به همون فرهنگ سنتی که باعث شکل گیری این طرز اندیشه شده...
و در آخر ما با شنیدن این قضیه، فکرمون درگیر می شه، درموردش صحبت می کنیم، ابراز ناراحتی می کنیم، براش پست می ذاریم تو شبکه های اینترنتی و اینا همش واسه دو روزه و بعد می سپریمش به دست فراموشی و فراموش می شه و دوباره قضیه ای مشابه همین اتفاق رخ می ده و باز می گذره و دوباره رخ می ده و... می خوام بگم این اتفاق توی ایران، اتفاق تازه ای نیست
کم نیستن رومینا های دیگه... از قبل هم بودن و هیچ کس دردشون رو نفهمید و صداشون رو هم نشنید حتی و اونا هم قربانی اشتباه های این چنینی شدن، الان هم هستن و در آینده هم خواهند بود...
ولی امیدوارم... روزی برسه دیگه دست برداریم از این اشتباهاتمون، این اشتباه تا کِی؟...
نمی دونم ولی این جور اتفاق ها دارن ثابت می کنن که جنس مونث، تو مقام یه انسان ارزشی نداره و این رو خیلی جاها دیدیم...
وقتی ذهن یه سری، تو فرهنگ بسته ی دوره های قدیم شکل می گیره به خاطر حالا روستایی و سنتی بودنشون! چنین اتفاق های دردناکی هم رخ می ده و کم نیستن چنین افراد هم... قانون، جامعه، فرهنگ ها و اعتقادات قدیمی و پوسیده و... همه ی اینا مقصرن تو این قضیه... به خاطر چی؟
فرهنگمون به خاطر مرد سالاری و ریاست به زنان توسط مرد و محدودیت های بی خود و کهنه که اسمشو گذاشتن غیرت روی ناموس! و همچنین امکان ازدواج دخترا تو سن کم! همه ی اینا مقصرن... (من نمی گم با این قضیه نباید برخورد می شد... چرا، ولی نه اینطور وحشیانه، که به قتل منجر شه... باید منطقی باهاش برخورد می شد)
قانون بخاطر این که کودک آزاری رو اونقدری بی اهمیت جلوه داده که هر ناکسی به خودش به آسونی جرعتش رو می ده که هر کاری حتی "قتل" رو مخصوصا تو این زمینه انجام بده، مقصره چون حداقل هشتاد درصد آموزش توی مدارس محدود شده به درس، درس، درس، درس...و هیچکی نمیاد درمورد روابط صحبت کنه! چرا؟ خب معلومه دیگه چون وظیفه ی خانواده اشه، به آموزش چه ربطی داره اصن؟ به اونا چه؟ و این چقدرر اشتباهه!! اگه اون دختر آموزش می دید و این اشتباه های جا گرفته تو ذهن، درست می شد احتمال این که الان یه رابطه منطقی رو شروع می کرد بیشتر بود! و یکی دیگه از دلایل مهم جواز ازدواج کودک همسرانه اس ..
در کل هم دختر و هم پدر توی این قضیه مقصرن؛ پدرِ به خاطر همین اندیشه و طرز تفکر بسته و محدود که اینم خانواده اشون براشون درست کردن و فرو کردن تو مخ پدرِ که حتی تو این زمان هم حاضر نیست طرز اندیشه غلطش رو درست کنه و اگر هم مدرنیته باشه مردم اون روستا بهش بر چسب بی غیرتی می زنن چون همه ی افراد روستا طبیعتا مثل همین مرد فکر می کنن و الان شاید اونا هم مشکلی نداشته باشن با قتل دختر و حق رو بدن به پدر و تو دلشون بگن که منم بودم همین کارو می کردم! دقیقنن دقیقنن مثل اون کامنت های زیر پستای مربوط به این قضیه... که بالا هم گفتم
می خوام بگم دختر هم مقصره و دلیل بیارم براش ولی هر چقدر فکر می کنم می بینم که ریشه ی اصلی بر می گرده به خانواده اش و اون فرهنگ و افکار...
می خوام بگم به دلیل عدم تامین نیاز های عاطفی که باز بر می گرده به خانواده اش که با بی توجهی و نداشتن محبت به اون دختر باعث کمبوداتش شدن
می خوام بگم به دلیل این که طرز فکر اون دختر این بوده که وقتی به سیزده چهارده سالگی رسید خودش رو آماده ی ازدواج بدونه که چنین کاری کنه با وجود این که شاید خیلی از مسائل رو درمورد ازدواج ندونه که این باز بر می گرده به همون فرهنگ سنتی که باعث شکل گیری این طرز اندیشه شده...
و در آخر ما با شنیدن این قضیه، فکرمون درگیر می شه، درموردش صحبت می کنیم، ابراز ناراحتی می کنیم، براش پست می ذاریم تو شبکه های اینترنتی و اینا همش واسه دو روزه و بعد می سپریمش به دست فراموشی و فراموش می شه و دوباره قضیه ای مشابه همین اتفاق رخ می ده و باز می گذره و دوباره رخ می ده و... می خوام بگم این اتفاق توی ایران، اتفاق تازه ای نیست
کم نیستن رومینا های دیگه... از قبل هم بودن و هیچ کس دردشون رو نفهمید و صداشون رو هم نشنید حتی و اونا هم قربانی اشتباه های این چنینی شدن، الان هم هستن و در آینده هم خواهند بود...
ولی امیدوارم... روزی برسه دیگه دست برداریم از این اشتباهاتمون، این اشتباه تا کِی؟...
نمی دونم ولی این جور اتفاق ها دارن ثابت می کنن که جنس مونث، تو مقام یه انسان ارزشی نداره و این رو خیلی جاها دیدیم...