بسیار از کسانی که در زمینه بهکرد و بازسازی زبان فارسی در این چند دهه گام زده اند، دچار یک خطای بنیادی شده اند و آن اینکه یکباره و یکسره با هر واژه"بیگانه" به دشمنی برخاسته اند و چه بسا دست و پایی نیز زده اند که برای یکایک آن ها چاره ای بیندیشند؛ امّا همیشه کامیاب نبوده اند و علّت آن نیز همین اندیشه نادرست است که گمان می کنند تمامی واژه های زبان باید از ریشه اصلی زبان باشند. بی گمان ریشه واژه ها مهم است امّا نه چندان که از همه واژه های بیگانه چشم پوشیم. زیرا به بسیاری از آن ها نیاز واقعی داریم.
ملاک فارسی بودن یا نبودن واژه ها نیز آن است که گردش آن ها در دستگاه صرفی زبان چگونه است و چگونه جذب شده اند.
برای مثال، واژه ای مانند "خبر" مهم نیست که از ریشه عربی است، در حالی که با این واژه کوتاه دو سیلابی می توانیم ترکیب های گوناگون بسازیم ، مانند خبردار،خبرگیر،خبرگزار،خبرگزاری،خبر رساز،خبر سازی،خبر دهی، خوش خبر، با خبر ... ولی اِخبار (از باب اِفعال) و استخبار و مخابره و مخبر و هز واژه دیگری از این دست فارسی نیست، زیرا پیروی خود را از زبان اصلیش (یعنی زبان عربی ) از دست نداده و با هویّت دستوری زبان اصلی وارد شده است.
همینگونه فتنه و فتنه انگیز و فتنه خیز و فتنه گری و ... که فارسی هستند و از آن طرف مفتون و مفتن و تفتین و ... فارسی نیستند.
-حالا چه اصراری داریم که فتنه و خبر را به کار ببریم و چرا چیزی جایگزین آن نکنیم!؟
پیش از بیانِ نظد دکتر آشوری خوش دارم نکته ای رو بیان کنم که در بافت این متن خوش می نشیند.
زبان، یک عنصریست که از دل جامعه بیرون میاد. کلمات را نمی شود در فرهنگستان های دوره اوّل و دوّم مشروطه یا بعدتر ها ساخت و گفت چنین است و چنین نیست. زبان مثل فرهنگ از دل جامعه و مردم بیرون میاد. نکته دوّم که نکته مهم تریست را از منظر دکتر آشوری ادامه می دهیم :
و به هر حال "خبر" و "فتنه" واژه هایی هستند که دارای چندین بار معنایی ضروری که به هیچ روی از آن ها چشم نمی توان پوشید، جنانکه فتنه در کنار آشوب و طغیان و انقلاب و شورش که کلماتی مترادف برای فتنه شناخته شده اند،حاشیه معنایی خاصی دارد که در برخی جاها از آن نمی توان گذشت.(به قول استاد کوشا: هیچ کلمه ای با هیچ کلمه ای مترادف نیست)
داریوس آشوری ، باز اندیشیی زبان فارسی
ملاک فارسی بودن یا نبودن واژه ها نیز آن است که گردش آن ها در دستگاه صرفی زبان چگونه است و چگونه جذب شده اند.
برای مثال، واژه ای مانند "خبر" مهم نیست که از ریشه عربی است، در حالی که با این واژه کوتاه دو سیلابی می توانیم ترکیب های گوناگون بسازیم ، مانند خبردار،خبرگیر،خبرگزار،خبرگزاری،خبر رساز،خبر سازی،خبر دهی، خوش خبر، با خبر ... ولی اِخبار (از باب اِفعال) و استخبار و مخابره و مخبر و هز واژه دیگری از این دست فارسی نیست، زیرا پیروی خود را از زبان اصلیش (یعنی زبان عربی ) از دست نداده و با هویّت دستوری زبان اصلی وارد شده است.
همینگونه فتنه و فتنه انگیز و فتنه خیز و فتنه گری و ... که فارسی هستند و از آن طرف مفتون و مفتن و تفتین و ... فارسی نیستند.
-حالا چه اصراری داریم که فتنه و خبر را به کار ببریم و چرا چیزی جایگزین آن نکنیم!؟
پیش از بیانِ نظد دکتر آشوری خوش دارم نکته ای رو بیان کنم که در بافت این متن خوش می نشیند.
زبان، یک عنصریست که از دل جامعه بیرون میاد. کلمات را نمی شود در فرهنگستان های دوره اوّل و دوّم مشروطه یا بعدتر ها ساخت و گفت چنین است و چنین نیست. زبان مثل فرهنگ از دل جامعه و مردم بیرون میاد. نکته دوّم که نکته مهم تریست را از منظر دکتر آشوری ادامه می دهیم :
و به هر حال "خبر" و "فتنه" واژه هایی هستند که دارای چندین بار معنایی ضروری که به هیچ روی از آن ها چشم نمی توان پوشید، جنانکه فتنه در کنار آشوب و طغیان و انقلاب و شورش که کلماتی مترادف برای فتنه شناخته شده اند،حاشیه معنایی خاصی دارد که در برخی جاها از آن نمی توان گذشت.(به قول استاد کوشا: هیچ کلمه ای با هیچ کلمه ای مترادف نیست)
داریوس آشوری ، باز اندیشیی زبان فارسی