12-12-2020، 7:27
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-12-2020، 7:29، توسط mahmoodfiroozi.)
(16-11-2020، 17:25)دلارام1383 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من یک بار که از مدرسه اومدم خونه مامان بابام خونه نبودن اول هرکاری میکردم در باز نمیشد هرچی کلید رو میچرخوندم باز نمیشد نیم ساعت پشت در بودم از اخر رفتم همسایمون گفتم درمون باز نمیشه و اون اومد کلیددو ازمن گرفت ودر رو باز کرد خیلی تعجب کردم من هرکار میکردم باز نمیشد بعد تشکر کردم ورفتم تو رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم ورفتم اشپز خونه یک چیزی خوردم قرار بود مامان بابام بیان دنبالم و بریم خونه مادربزگ مادرم چون پدربزرگ مادرم فوت کرده بود و روز دوم سومش بود بعد رفتم تو اتاقم تا لباسام رو عوض کنم دیدم یکی از عروسکام که روی میز کنار در اتاق بوده افتاده اولش یکم ترسیدم ولی بعد عرویک رو برداشتم وگذاشتم سرجاش بعد رفتم سر کمدم وقتی حاضر شدم خواستم از اتاق خارج شم دیدم دوباره همون عروسک افتاده بود خیلی ترسیدم اولش تو شک بودم و مدام به دورو برم خیره میشدم بعد یوواش عروسک رو برداشتم و گذاشتم در دورترین نقطه روی میز وسرع از اتاق خارج شدم رفتم تو حیاط بعد در حیاط رو باز کردم و منتظر شدم بعد 5 دقیقه بابام اومد و رفتیم بعد از اون دیگه اتفاقی نیفتاد
خب حتما اشتباه کلید را میچرخوندی و یا کلید را بد تو درب فرو کردی و اون عرسکم خب ترسیدی و دوباره دب گذاشتی سر جاش
(30-11-2020، 10:47)nafas.f نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
یه بار من و سلین تو خونه تنها بودیم شب شد ما هم پرهام و رامین رو بیرون کردیم از خونه یه نیم ساعت بعد برقا رفت ما هم شروع کردیم جیغ زدن یهو یکی دستشو از پشت گذاشت رو شونم برگشتم دیدم یه پارچه ست منم که تو فیلما دیده بودم روح اینجوریه بیشتر جیغ زدم روحه هم فرار کرد بعدش با گریه و زاری زنگ زدیم پسرا برگردن حالا بماند چقدر التماس کردیم بهشون (یکیش عمومه یکیش هم دوستشه )هیچی دیگه اومدن ولی من هنوزم که هنوزه میترسم تنها تو خونه بمونم فک میکنم میخواسته منو ببره
اولا وقتی میترسی وقتی باد هم بیاد میگی جنه ولی در صورتی که این چیز ها اگر کار بدی نکرده باشی نمیان سراغت ، چرا عموتو بیرون کردی بگو هان ؟!