امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاریخ پرتغال و وقایع آن

#1
پُرتغال (به پرتغالی: Portuguesa) با نام رسمی جمهوری پرتغال (به پرتغالی: República Portuguesa) کشوری در جنوب غربی اروپا است. پایتخت آن لیسبون و زبان رسمی آن پرتغالی است که از شاخهٔ زبان‌های رومی‌تبار است.

جمعیت این کشور ۱۰/۵ میلیون نفر و واحد پول آن یورو است. این کشور از اعضای اتحادیه اروپا و ناتو است و شیوه حکومتی آن جمهوری پارلمانی است. پرتغال جزء کشورهای توسعه‌یافته به‌شمار می‌آید. دین مردم این کشور مسیحیت از شاخه کاتولیک رومی است.

پرتغال غربی‌ترین کشور سرزمین اصلی اروپاست و خاک پرتغال به همراه تنها همسایه خود اسپانیا شبه‌جزیره ایبری را تشکیل می‌دهد. پرتغال از سوی غرب به اقیانوس اطلس محدود شده‌است و دو مجمع‌الجزایر آزور و مادیرا واقع در این اقیانوس نیز جزء خاک پرتغال هستند.

کشور پرتغال دو منطقه کلان‌شهری عمده دارد که یکی کلان‌شهر لیسبون در جنوب و دیگری کلان‌شهر پورتو در شمال است. نام کامل پورتو، پورتو-کاله بوده‌است که به معنی بندر کال‌ها (نام قومی سلتی) است و نام پرتغال نیز تلفظی از نام پورتوکاله است. مناطق پورتو و لیسبون از قدیم با یکدیگر در رقابت بوده‌اند.

در دوران باستان ساکنان سرزمین کنونی پرتغال را اقوام سلتی گالاسی و لوسیتانی تشکیل می‌دادند و این منطقه بعداً بخشی از امپراتوری روم شد و سپس قبایل گوناگون ژرمن نیز به این سرزمین آمدند. ناحیه پرتغال در سده هشتم میلادی به تصرف مسلمانان موری (مراکشی) درآمد ولی شهسواران مسیحی بعداً مسلمانان را از این منطقه راندند. زبان پرتغالی امروزه به زبان لاتین بیش از سایر زبان‌های اروپایی شباهت دارد.

پرتغال در سال ۱۱۳۹ میلادی اعلام پادشاهی مستقل کرد. گرچه امپراتوری بزرگی که با کوشش دریانوردان پرتغالی به وجود آمده بود بعداً روی به افول نهاد، آنچه هنوز برجای مانده به حدی است که امروزه دولت پرتغال سومین کشور بزرگ مستعمراتی جهان به‌شمار می‌رود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تاریخ پرتغال و وقایع آن 1
گستردگی قلمرو پرتغالی ها
روزگاری حکومت استعماری پرتغال شامل برزیل، گینه بیسائو، موزامبیک در آفریقا، تیمور شرقی و بخش‌هایی از قلمرو هند بود. در دهه ۱۹۶۰ میلادی، به دنبال استقلال بسیاری از کشورهای آفریقایی که پیش از آن مستعمرهٔ سایر قدرت‌های استعماری بودند، پرتغال با نگرانی، بخش‌های استعماری را بخش‌های جدایی‌ناپذیر خود دانست به این ترتیب، بسیاری از این مناطق در حدود پانزده سال برای کسب آزادی و استقلال مبارزه کردند و سرانجام، در سال ۱۹۷۴ این امر به سقوط نظام دیکتاتوری و فاشیستی پرتغال منجر شد. یک سال بعد، کشورهای تحت سلطه و استعمار پرتغال، البته به جز ماکائو، صاحب استقلال شدند.

سیب زمینی، گوجه سبز، زیتون، انگور، و لبنیات از فراورده‌های کشاورزی پرتغال و پارچه و کفش، کاغذ، پالایش نفت، پلاستیک، سفالگری، و مشروبات از تولیدات آن است.
نام نخست پرتغال، پروتوکال بود و آن نام شهر کوچکی بود واقع در کنار رودخانه دورو که در زمان‌های قدیم شکوه و رونقی خاص داشت و ناحیه اطراف این شهر (اوپورتوی کنونی) سرزمین پرتغالی (Terra portucalense) نامیده می‌شد.

رومیان در این سرزمین آیین مسیحیت را جایگزین پرستش خدایان قدیم ساختند. این دین حتی در دوره خلفای اسلامی بر پرتغال نیز همواره باقی و برجا بود.

ویریاتوس رهبر قوم جنگاور لوسیتانی با افراد خود به پاسگاه‌های رومیان حمله کرده و با این عمل خود نظر و توجه دنیای متمدن آن روز را به خویش معطوف داشت. نجبا و اشراف مسیحی در بحبوحه قدرت دولت اسلامی، یعنی در آن زمان که سپاهیان اسلام تا سواحل رود دوئرو پیش رفته بودند، با آنها دست و پنجه نرم می‌کردند. آلفونسو هانریکوس، نبردهای ملی را متمرکز ساخت و دولت پرتغال را بنیان نهاد و خود اولین سلطان آن شد (۱۱۴۰م). پادشاهانی که پس از وی به سلطنت رسیدند در راه تحقق وحدت کشور کوشش بسیار به‌عمل آوردند و سرزمین پرتغال را مستحکم ساختند. از جمله این سلاطین سانچوی مستعمره‌گیر، آلفونسوی دوم، معروف به چاق، دینیژ کشتکار و پدروی ستمگر هستند.
بیش از چهارصد سال قبل، دریانوردان پرتغالی راه‌های دریایی گوناگونی را کشف و بر روی نقشه ثبت کردند. همین راه‌ها بود که سنگ اول بنای امپراتوری مستعمراتی عظیم پرتغال را بنیان نهاد.

در بین مردانی که در سده‌های میانه برای تبدیل پرتغال به یک ملت بزرگ دریانورد کمک کرده‌اند باید شاهزاده هانری دریانورد (۱۳۹۵–۱۴۶۰ م) را نام برد. وی، به جای آنکه به زندگی اشرافی و درباری بپردازد، گروهی از بهترین اخترشناسان، ریاضیدان و دریانوردان روزگار را گرد خود جمع کرد تا به پژوهش و بررسی جهان‌های نادیده‌ای که در ورای تمدن غرب قرار داشت، بپردازند. کوشش‌های او منجر به این شد که دریانوردان پرتغالی از دماغه بوژادور در سواحل آفریقا بگذرند و پرتغال چنان ثروت و قدرتی پیدا کند که مدت‌ها پس از مرگ او باقی بماند.

در دوره‌ای که در تاریخ پرتغال به‌عصر زرین شهرت دارد، اکتشافات جغرافیایی مهمی به‌عمل آمد. بارتولومئو دیاز تا دماغه امید نیک. یعنی جنوبی‌ترین نقطه قاره آفریقا پیش راند (۱۴۸۷م). پس از وی واسکو دو گاما بزرگترین کاوشگر پرتغالی، راه‌های دریایی هند و شرق را پیدا کرد. شبکه عظیم راه‌های دریایی پرتغال موجب آن شد که این دولت پایگاه‌هایی در ایران، سیلان، چین، ژاپن، و سایر قسمتهای جهان به‌دست‌آورد. جنگ شاه عباس با پرتغالی‌ها جنگی بود که دست آنها را از تنگهٔ هرمز کوتاه کرد. این عصر زرین تا زمانی که یکی از پادشاهان اسپانیا پرتغال را تسخیر کرد، ادامه یافت.

تسلط اسپانیا بر پرتغال ۶۰ سال به طول انجامید. سرانجام پرتغالی‌ها در ۱۶۴۰م استقلال خود را بازیافتند و دگربار اقدامات سریعی به‌منظور تحکیم پایه‌های سیادت دریایی، که در مدت تسلط اسپانیایی‌ها تا حدی به دست انگلیسی‌ها و هلندی‌ها افتاده بود، به‌عمل آوردند. در همین دوره‌است که پرتغالی‌ها سرزمین گسترده و پر ثروت برزیل را کشف کردند و آن را مستعمره خویش ساخته قهوه و شکر و برنج و الماس آن را به کشور خود بردند.
روزگار معاصر
در آغاز سده نوزدهم آتش جنگ سراسر اروپا را فراگرفت. در ۱۸۰۷ م نیروهای فرانسه از مرزهای پرتغال عبور کرده مقاومت مردم این سرزمین را در هم شکستند و به لیسبون هجوم آوردند. در مدت اشغال پرتغال به دست فرانسوی‌ها پایتخت به برزیل انتقال یافت. پس از شکست ناپلئون، خاندان سلطنتی و دولت به لیسبون بازگشت. برزیل هم استقلال یافت. پرتغال در سده نوزدهم غالباً دچار بی‌ثباتی سیاسی بود. امپراتوری پرتغال در آفریقا تثبیت شد، هر چند این کشور در رقابت برای استعمار آفریقا توان دستیابی به سرزمین‌های بیشتر را نداشت. رژیم پرتغال پس از انقلاب خونین ۱۹۱۰ م که منجر به سرنگون کردن رژیم استبدادی آن کشور شد، به یک حکومت جمهوری مبدل شد، ولی جمهوری پرتغال نیز بی‌ثبات بود و در ۱۹۲۶ نظامیان قدرت را در دست گرفتند.

در ۱۹۳۲ ژنرال «آنتونیو اولیویرا سالازار» یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام می‌گرفت در پرتغال برپا داشت. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتغال بود. سالازار هرگونه تحول و پیشرفت اجتماعی در درون کشور را سد کرد و از سوی دیگر جنبش‌های ملی در مستعمرات پرتغال را سرکوب کرد. او پس از سقوط فاشیسم در آلمان نیز توانست بر مسند قدرت باقی بماند و آمریکا و حتی اروپای زخم دیده از فاشیسم، از بیم نفوذ کمونیست‌ها در پرتغال و اسپانیا، این دو ژنرال متحد هیتلر را حمایت کردند تا بر قدرت باقی بمانند و با موج سقوط فاشیسم از صحنه حذف نشوند. آنها بتدریج به دیکتاتورهای مصلح پرتغال و اسپانیا مشهور شدند. البته روی امواج خونی که در هر دو کشور از انقلابیون و نیروهای مترقی براه انداخته بودند. سالازار، دیکتاتور پرتغال، به همراه ژنرال فرانکو در اسپانیا، آخرین بازمانده‌های دوران سلطه فاشیسم بر بخش مهمی از اروپا بودند.

در ۱۹۷۴ کودتای نظامی چپگرای روی داد که رهبران آن به مستعمرات آفریقایی استقلال دادند (۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵) و در آغاز کوشیدند تا نظامی مارکسیستی بر کشور تحمیل کنند؛ ولی انتخابات در ۱۹۷۶ چپ افراطی را قاطعانه کنار زد. پرتغال انتقال از دیکتاتوری به دموکراسی را به اجرا گذاشت و دولت غیرنظامی بار دیگر استقرار یافت و این کشور در عین حال با از دست رفتن مستعمرات و عضویت در جامعه اروپا (از ۱۹۸۶) اتحاد نزدیکتری با دیگر ملل اروپا یافت.
Everything is Temporary(:
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  معرفی کتاب های تاریخ
Science بزرگترین معما‌های تاریخ که هیچ گاه حل نخواهند شد.
  برگی از تاریخ فلشخور
  دوست داشتی در تاریخ چه اتفاقی هرگز روی نمی داد ؟؟؟؟؟؟؟؟
  " تاریخ چیست "
Book ☽تاثیرگذار های تاریخ☾اسحاق نیوتون Isaac Newton
Book ✍تاریخ‌نگاران✍ ابن رسته
Book ✍تاریخ‌نگاران✍ابن حوقل
Book ✍تاریخ‌نگاران✍ استرابون
Book تاریخ دموکراسی در ایران باستان✔

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان