19-12-2020، 15:33
it's time to go
When the dinner gets cold and the chatter gets old
وقتی شام سرد و حرفامون کسل کننده میشه
You ask for the tab
تو میخوای پول غذا رو حساب کنی
Oh that moment again, he's insisting that friends
اون لحظه، اون اصرار داره که
Look at each other like that
عادیه دوستا اینطوری بهم دیگه نگاه کنند
When the words of a sister come back in whispers
وقتی حرفای یه خواهر (دوست صمیمی) به گوشت میخوره
That prove she was not in fact what she seemed
این ثابت میشه که اون در حقیقت چیزی نبوده که تظاهر میکرده
Not a twin from your dreams
اون نیمه خودت توی رویاهات نبود
She's a crook who was caught
اون یه دروغگو بود که دستشرو شد
That old familiar body ache
همون درد آشنای همیشگی
The snaps from the same little breaks in your soul
ضربه هایی از همون شکستگی های کوچک روحت
You know when it's time to go
تو میفهمی که، کی باید بری (کی وقت رفتنه)
Twenty years at your job
22 سال سرکارت (سابقه کار)
Then the son of the boss gets the spot that was yours
بعد پسر رئیس جای تو رو میگیره
We're trying to stay for the kids
سعی میکنی کا به خاطر بچه هات سرکار بمونی
When keeping it how it is will only break their hearts worse
وقتی عادی نگه داشتن بیشتر قلبشون رو میشکنه
That old familiar body ache
همون درد آشنای همیشگی
The snaps from the same little breaks in your soul
ضربه هایی از همون شکستگی های کوچک روحت
You know when it's time to go
تو میفهمی که، کی باید بری (کی وقت رفتنه)
Sometimes giving up is the strong thing
بعضی وقتا تسلیم شدن (کوتاه اومدن) چیز قدرتمندیه
Sometimes to run is the brave thing
بعضی وقتا فرار کردن (رفتن) شجاعته
Sometimes walking out is the one thing
بعضی وقتا کنار کشیدن تنها راهه
That will find you the right thing
که به چیز درست میرسونتت
Sometimes giving up is the strong thing
بعضی وقتا تسلیم شدن (کوتاه اومدن) چیز قدرتمندیه
Sometimes to run is the brave thing
بعضی وقتا فرار کردن (رفتن) شجاعته
Sometimes walking out is the one thing
بعضی وقتا کنار کشیدن تنها راهه
That will find you the right thing
که به چیز درست میرسونتت
Fifteen years, fifteen million tears
15 سال، 15 میلیون اشک
Begging 'til my knees bled
[زانو میزنم] و التماست میکنم تا وقتی که زانوهام زخم بشن
I gave it my all, he gave me nothing at all
من همه چیمو (همه وجودمو) بهش دادم اما اون هیچی بهم نداد
Then wondered why I left
بعد متعجب شد که چرا من رفتم
Now he sits on his throne in his palace of bones
حالا تو قصر استخوانیش و روی تخت پادشاهیش نشسته
Praying to his greed
طعمش رو میپرسته
He's got my past frozen behind glass
اون گذشته یخ زده منو [برای نمایش] پشت شیشه گذاشته
But I've got me
اما من خودمو دارم
That old familiar body ache
همون درد آشنای همیشگی
The snaps from the same little breaks in your soul
ضربه هایی از همون شکستگی های کوچک روحت
You know when it's time to go
تو میفهمی که، کی باید بری (کی وقت رفتنه)
Sometimes giving up is the strong thing
بعضی وقتا تسلیم شدن (کوتاه اومدن) چیز قدرتمندیه
Sometimes to run is the brave thing
بعضی وقتا فرار کردن (رفتن) شجاعته
Sometimes walking out is the one thing
بعضی وقتا کنار کشیدن تنها راهه
That will find you the right thing
که به چیز درست میرسونتت
Sometimes giving up is the strong thing
بعضی وقتا تسلیم شدن (کوتاه اومدن) چیز قدرتمندیه
Sometimes to run is the brave thing
بعضی وقتا فرار کردن (رفتن) شجاعته
Sometimes walking out is the one thing
بعضی وقتا کنار کشیدن تنها راهه
That will find you the right thing
که به چیز درست میرسونتت
That will find you the right thing
که به چیز درست میرسونتت
And you know in your soul
و از اعماق وجودت میدونی
And you know in your soul
و از اعماق وجودت میدونی
When it's time go
که وقت رفتنه
You know, you know, you know, you know
تو میفهمی، تو میفهمی، تو میفهمی، تو میفهمی
When it's time to go
که وقت رفتنه
So then you go
پس بعدش برو
Then you go
اونموقع میری
You just go
فقط میری
@TheSwifties13