مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]

[ᴀʀмɪss]

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید ب خواب شیرین فرهاد رفته باشد

[gallant#]

در عالم بی‌وفا کسی خرم نیست

شادی و نشاط در بنی‌آدم نیست

[ᴀʀмɪss]

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای ب فدای چشم تو این چ نگاه کردن است

[gallant#]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم

تبسمی کن و جان بین که همــی سپرم

[آمین]

می سرایم تو و چشمان تو را
نه سپیدی نه غزل
تویی ان شعر دل انگیز و بلند

[[ SouL ]]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[z_farhad]

اگر چیزی بدست آورده ام از عشق، می بخشم
غزل هایی که خود سرمایه ناچیزِ دلتنگیست
در آن دنیا برای دیدنت شاید مجالی شد
همانا مرگ، پایانِ سرور آمیزِ دلتنگیست

[[ SouL ]]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

[מַברִיק]

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی

نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی

[[ SouL ]]

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

بازآید و برهاندم از بند ملامت