گفتگو آزاد | نسخه 463

[BIG-DARK]

والا، این حجم از عطوفت از من بعیده ها؛ تا چاقوهامو درنیاوردم خودت بگو همه چیو :>

---

کمه داداش :>

---

با درسا چ میکنی؟
نه عزیزم ان شاءالله یکو نیم سالِ دیگه میشم ((:

توی خیابون یه نفر داشت میخندید ... ساعت دو نصف شب
بعد اومد جلومون وایستاد...بعد دوباره خندید
یه دفعه دویید اومد سمتم و جیغ میزد...با سنگ زدم تو سرش افتاد رو زمین...
کلاهشو برداشتیم
دوستم..بود....بوووود...دیگه نیست

چون اصن همچین چیزی حقیت نداشت =| یا شایدم واقعیتم نداشته بوده

---

:/
حسین پ  مو ۵شنبه همی هفته اومیه بیوم یاسوج کشکش:/
تو نواس به مو پیام بی البردع گوزیل مو خوعکسم هشتم مینع انجمن
بیا خصوصی شمارتو بدع

---

ته تهش ۱۵۰۰ مارو به خیر تورو به سلامت:>

شت...دای خو ما یاسوج نیستیم اصن
نیدوم .کی ناهاده بیدی¿ =|
پلارد دونی کجیه؟ ما نزدیک اونجوییم
تی خور و سیور....
پادنا...

چشم

اره اتفاقا اومدیم پلارد و موندیم اونجا یه شب