(شوخی دکتر)

[مهدی خطر]

مردی جوان در راهروي بيمارستان ايستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج مي شود . مرد نفسش را در سينه حبس مي کند . دکتر به سمت او مي رود مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم . اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده . ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم . بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روي تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زيرش رو تميز کنی و باهاش صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو برداشتیم ؛ مرد سرش گيج می رود و چشمانش سياهی می رود . با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...
دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد ؟ !!!

[عاشق دیونه]

در ادامه:

پزشک :هه شوخی کردم زنت نمرده همون اولش از اتاق عمل در رفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


لابد دیگه!
اگه من جای مرده بودم یه چک به پزشکه میزدم!

[LOVE KING]

چه دکتر عوضی بوده

[aLiReZaZ-iM]

چه دکتری

[Amir BF]

فکر کنم تکراری باشــــــــــه.............

[KOH]

فک کنم همین کرمکی هست تو ترولا می گنا به نظرم این دکتره داداشش بوده.

[مهدی خطر]

فکر کنم تکراری باشــــــــــه.............

حتی یه بارم توسایت نزاشتن .......شعر میگی

[azary]

قاطي داشته

[m.md]

خیلی باحال بود

[اذر خوشگله]

بد نبود