امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فرق عشق و ازدواج...نخونی ضررمیکنی

#1


شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟

استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد

داشته باش كه نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی...

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.

استاد پرسید: چه آوردی ؟

با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به

امید پیداكردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.

استاد گفت: عشق یعنی همین...!

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟

استاد به سخن آمد كه : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش

كه باز هم نمی توانی به عقب برگردی...

شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت .

استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین

درخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی

برگردم .

استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین...!

و این است فرق عشق و ازدواج ...
سپاس ونظر فراموش نشه...
خوب میدانم که روزی دلت برایم تنگ میشود....برا خندیدنم...
اذیت کردنم...
حرف زدنم...
حتی گریه کردنم...و...
و خوب میدانم که ان روز هیچ چیز تکرار دوباره من نخواهد بود...
پاسخ
 سپاس شده توسط maryam.ekh ، saeed25/12 ، justin.l ، bi kas ، خرم خاتون ، bahare_021 ، aLiReZaZ-iM ، ferya ، ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ ، محمد2000 ، .maryam. ، سایه 72 ، عاشق دیونه ، sohrabe khaste ، هیوای ، sevina1 ، دختر شاد ، mobin@ ، مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، maryam goly ، n.leito
آگهی
#2
ممنون .... Angel
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط saeed25/12 ، istanbul ، سایه 72
#3
خیلی خیلی جالب بود وزیبا ممنونم +100سپاس
پاسخ
 سپاس شده توسط istanbul ، سایه 72
#4
خعلی جالب بود
ممنونHeart
فرق عشق و ازدواج...نخونی ضررمیکنی 1
پاسخ
 سپاس شده توسط istanbul ، سایه 72
#5
من اینو تو مجله خونده بودمDodgy

ممنون.Big Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط istanbul ، سایه 72 ، Elpadrino
#6
اشــ ـک هـ ـایـ ــی کـ ـه بــ ـی امـ ـان مـ ــی ریـ ـزنــ ـد

و بــ ـغــ ـضـ ـی کـ ــه هـ ـنــوز گــیـ ـر کـ ــرده !

نــ ـمـیــدانـ ـی چـ ــه دردی دارد

وقـ ـتــ ـی حـ ـالـ ــم در واژه هـ ــا هـ ــم ؛

نـ ـمـ ـی گـ ـنــجـ ـد!
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط سایه 72
آگهی
#7
خاطراتت، از ابتدا خیس نبود!
آفتابی بود و زیبا. . .
مرا ببخش.
دست خودم نبود
بارش گاه و بیگاه
چشم‎هایم. . .
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
 سپاس شده توسط سایه 72
#8
باران یـــا دوشِ آبــ . . . چـ ـه فَرقـی میکُنَــــد؟
وَقتــــی عاشِقــــــی زیـرِ هیچ کُدامــ آواز نَخــــوانَد . . .
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط سایه 72
#9
خیلی جالب بود ممنونBig Grin
پاسخ
 سپاس شده توسط سایه 72
#10
باران

بهانه ای بود که زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی!

اما ای کاش.....

نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می آمد...!
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط سایه 72


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان