امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جالب ترین مطالب متفرقه درباره ی ماوراءالطبیعه

#1
دست موميايی ملكه 3 هزار ساله مصر زنده مي شود و انتقام خود را از كاهنان امروز می گيرد عكس هايی كه همسر لويی هامان سياح معروف فرانسوی از روح ملكه عصيانگر مصر گرفته است و بازو بندهای اهدايی وی در موزه لوور موجود است. در يك جلسه سخنرانی كه در حضور ملكه انگلستان برگزار می شد، ملكه اليزابت از لرد ”هاليفاكس“ درخواست كرد تا يكی از خاطرات عجيب خود را كه تاكنون در جايی بازگو نكرده است. برای افراد حاضر در آن جلسه بيان كند. لرد ”هاليفاكس“ اين درخواست را پذيرفت و طی مقدمه كوتاهی اظهار داشت:

اخيراً فرهنگستان پادشاهی علوم در انگلستان موضوع بازگشت ارواح را مورد مطالعه قرار داده و از مردم انگلستان درخواست كرده بود كه آنچه اطلاعات درباره بازگشت مردگان دارند به فرهنگستان ارسال کنند كه بعضی از آنها حتی عكس ها و نقشه هايی را نيز جهت استناد ارسال كرده بودند. من قبل از بيان يك واقعه مستند شما را از تمسخر و تخطئه اين مساله برحذر می دارم. به ويژه درباره حادثه اي كه برايتان حكايت خواهم كرد. زيرا علاوه بر من كنت ”لويی هامان“سياح و جهانگرد بزرگ فرانسوی كه افتخار حضورشان را در اين مجلس داريم و اكثر كشورهای جهان را سياحت كرده است در اين مورد شهادت خواهد داد. به طوری كه ”لويی هامان“ مي گفت: لرد”هاليفاكس“از ادامه صحبت خود منصرف شد و از سياح معروف فرانسوی خواهش كرد تا خودش روی صحنه بيايد و ماجرای دست خونين ملكه مصر را براي حضار تعريف كند. با تشويق حاضر ”لويی هامان“ پيش تربيون قرار گرفت و گفت: باور كنيد نه به خاطر غرابت موضوع، چون خودم و همسرم شاهد اين قضيه هراس انگيز بوده ايم قادر به صحبت در اين باره نيستم. من از دوست عزيزم ”هاليفاكس“ خواهش می كنم اين زحمت را از شانه ناتوان من بردارد و خودش به شرح موضوع بپردازد. لرد ”هاليفاكس“ به اجبار رشته سخن را به دست گرفت و گفت: ”لويی هامان“ تا چند سال قبل كه دست موميايی شده اي كه حدود 3 هزار سال از مرگ صاحبش مي گذشت را در اختيار داشت و من از شخص او شنيده بودم كه چگونه و در چه شرايطی آن دست بريده را صاحب شده و به چه علتی ناگريز پس ازدو سال آن را از خود دور نموده است. هنگام كشف مقبره ”توتان خامون“ در منطقه ای معروف به دره پادشاهان، مردم بومی مصر با خاطری آشفته و لحنی هراسناك می گفتند: چون اروپاييان به نام علم و دانش مقبره فرعون را شكافته اند و خواب 3 هزار ساله او را آشفته كرده اند فرعون ازآنان انتقام خواهد گرفت“.حتی دانشمندانی كه از تاريخ فراعنه و مصر باستان اطلاعات عميقی داشتند و به هيچ وجه ترديدی در صحت اظهارات آنان نمي رفت از خودنمايی و انتقامجوييی اشباح و ارواح حكاياتی باور نكردنی كه خود شاهد آن بوده اند نقل می كردند ( من در وبلاک دیگرم بنام " اهرام تفکری فرازمینی " مطلبی درباره نفرین اهرام گذاشته ام ) و مي گفتند: ”جسد موميايی شده يكی از فراعنه مصر در موزه مصر زنده شده و پس از يك سلسله عمليات ناپديد شده است“. حتی از وی فيلمبرداری هم كرده بودند( در اینده در اینباره مطلبی خواهم نوشت ) اما آنچه را كه من قصد دارم بگويم از آن هم عجيب تر است. يك روز كه به خانه ”هامان“ رفته بودم ”لويی هامان“ برای من گفت اين دست موميايي شده را ”پاشا خديو اسمعيل“ يكي از پادشاهان مصری كه مدعی بود از نسل فراعنه مصر است به من هديه داده است . چون من بيماری مالاريای پاشا خديو اسمعيل را با داروهايی كه از فرانسه به همراه برده بودم درمان كرده بودم. او به عنوان قدرشناسی و اين كه هميشه به ياد او باشم اين دست موميايی شده را كه بازو بندی گران بها بر بازوي خود داشت. به من داد و گفت: اين هديه گرامی ترين و گرانبهاترين چيزی است كه در اختيار دارم و در تمام مصر نظير آن يافت نمی شود، زيرا اين دست متعلق به ”توتان خامون“ يكی از هفت دختر فرعوني است كه قبل از ”توتان خامون“ بر مصر سلطنت می كرده است. ”توتان خامون“ كه اين دست موميايی شده به وی تعلق داشت بر عليه پدر خود دست به شورش زد و سرزمين هايی را نيز متصرف شد. اما كاهنان معابد او را به اتهام عصيان عليه پدر تكفير كردند و با سپاهيان معابد به فرعون پيوستند و شاهزاده خانم را شكست دادند. اما چون شانس ملكه عاصی بلند بود در ميان جنگ كشته شد و كاهنان برای اين كه او را به مجازات برسانند دست راست او را بريدند تا دست وی كه با شمشير عليه پدرش به حركت در آمده و باعث مرگ بسيار از مردم مصر شده بود در گور همراه پيكر او نياسايد و در نتيجه تا دنيا دنياست پيوسته در عذاب دايم باشد. مصريان قديم عقيده داشتند: تمام اجزاء مردگان به ويژه رجال، فراعنه و افراد خاندان آنان در يكجا دفن شود تا دچار عذاب نشود، و حتی اگر يك بند انگشت هم از جسدی گم ميشد آنقدر جستجو می كردند تا عضو گمشده را به جای خودش بازگردانند. تابوت ”توتان خامون“ در كناره دره فراعنه قرار داده شد. ولی طبق حكم كهنه معابد و سوگندی كه درباره مجازات او ياد كرده بودند،دست موميايی شده ملكه عاصی در تابوتش گذاشته نشده و مدت 30 قرن دست به دست می گشت تا بالاخره از طريق ”پاشا خديو اسمعيل“ به من هديه شد و من نيز آن را به همراه خود به انگلستان آوردم و در سالن موزه شخصی خودم گذاشتم. ”لويی هامان“ كه به هيجان آمده بود و مثل اين بود كه طرز گفتار لرد ”هاليفاكس“ چندان راضی به نظر نمی رسيد، خودش ادامه داد ماجرا را بر عهده گرفت و گفت: من شخصا به هر كجا كه مسافرت می كردم،حتی در مسافرتهاي طولانی اين دست را از خود جدا نمی كردم چون هميشه وحشت داشتم كه مبادا به خاطر آن بازو بند قيمتی كه بر بازو دارد آن را از من سرقت كنند . يك روز كه در خانه مسكونی ام در ايرلند بودم متوجه شدم كه دست موميايی كه به سختی و استحكام چوب آبنوس و به رنگ تيره تنباكويی بود، تغيير وضع داده و انگشت سبابه اش را با وضع معناداری به طرف سقف اتاق نشانه رفته است. لحظاتی چند با دقت به آن نگاه كردم و از خدمه و همسرم درباره علت اين مورد عجيب سوال كردم ولی آنها هم از علت آن تغيير حالت بی خبر بودند. ناگريز با فشار زيادی كه بر آن انگشت وارد آوردم آن را مجدداً به حال اولش بازگرداندم. روز بعد با صدای جيغ يكي از خدمه به طرف سالن موزه ام دويدم. ابتدا فكر كردم سرقتی به اشياء موزه واردآمده است اما موضوع سرقت در كار نبوده با كمال تعجب ديدم كه گوشت و عضلات آن دست نرم شده است و در رگهاي آن خون وجود دارد و قطراتی از خون بر روي شيشه ميز چسبيده است. اكيداً غدغن كردم نه همسرم و نه مستخدمه ام در اين باره حرفی با كسی بزنند. زيرا توجيه اين مساله غير ممكن بود. اما در ماه ”می“ سال بعد پس از مدتی كه دست ملكه عاصی مصر به حالت اوليه خود بازگشته بود مجدداً آثار حيات در آن ظاهر شده و خون تازه از آن می چكيد. وقتی به تقويم مراجعه كردم متوجه شدم اين اتفاق دقيقاً در روز بيست و دوم ماه می هر سال اتفاق می افتد و دست مرده زنده می شود چون سال بعد در همان تاريخ دست را زير نظر گرفتم متوجه شدم آن دست موميايی شده مثل دودی از روزنه صندوق شيشه اي خارج شد. در اتاق را باز كرد ورفت و سحرگاه بازگشت و به همان صورت در صندوق جاي گرفت و شروع به زنده شدن نمود. چون می ترسيدم دچار جنون شده باشم از "داستن" كه از دوستانم بود و از پزشكی قانونی دكتر جانسون ولرد ”هاليفاكس“ عزيز دعوت كردم و از آنها كه دست موميايی شده ام را بارها در سالن موزه ام ديده بدند شگفت زده تاييد كردند كه آثار حيات كامل در آن دست موميايي موجود است و حال اين كه 3 هزار سال از موميايی شدن آن گذشته است . ”لويی ماهان“ يك گواهينامه رسمی از پزشكی قانونی و يك مجوز رسمی از دادستان و يك تاييد نامه رسمی از لرد ”هاليفاكس“ به حاضرين نشان داد كه اين ماجرا را تاييد می كردند. وقتي در آرشيو پليس اسكاتلند يارد وقايع شب تا صبح بيست و دوم ماه می سه سال اخير بررسی شد، متوجه شديم دست موميايی به سراغ چند نفر مصری كه در نقاط مختلف كشورهای فرانسه، آلمان و انگليس زندگی می كرده اند رفته و آنها را به قتل رسانده است و چون پليس هر سه كشور نتوانسته اند رد پايی از قاتل بدست آورند نام وی را دست خفه كننده نهاده اند و شب های بيست و دوم ماه می نيز گشت خود را چند نفره مي كنند( به امید خداوند در این باره هم مطلب خواهم نوشت ) اما باز هم قتل طبق معمول رخ می داد و هيچ رد پايی هم از قاتل بر جای نمی ماند . در قانون انگلستان هم براي مجازات يك دست موميايی شده جنايتكار مجازاتی معلوم نشده بود و اصولاً اثبات اين مساله كاری غير ممكن بود. در ماه اكتبر همان سال، به علت بروز انقلاب در ايرلند، زندگی در آن كشور بسيار دشوار شد. من و همسرم تصميم گرفتيم ايرلند را ترك كنيم و براي مدتی ساكن انگلستان بشويم تا اوضاع ايرلند بحران زده آرام گيرد. به همين منظور اموال و اجناس خود را بسته بندی كرده و به تدريج به لندن ارسال كرديم. خدمه را نيز در شب آخر اقامتمان در ايرلند مرخص كرديم و من و همسرم تصميم گرفتيم روز بعد آن كشور را ترك كنيم اما در همين لحظه حيرت زده مشاهده كرديم از آن دست موميايي كه مجدداً زنده شده است خون مي ريزد. ما كه نمي توانستيم با آن كيفيت يك دست بريده خون آلود را به همراه خود از كشور خارج كنيم، به اتفاق همسرم تصميم گرفتيم آن را در آتش شومينه ديواری مان بياندازيم و خودمان را از شر نگهداری آن آسوده كنيم. من با ترس و لرز فراوان دست خون ريز را برداشتم و در حالی كه همسرم دعا مي خواند آن را در شومينه سوزان انداختيم. ”لويی هامان“ در حالي كه رنگ از چهره اش پريده و زبانش به لرزه افتاده بود، جرعه ای آب نوشيد و گفت: خدای من به محض اين كه دست را در آتش انداختيم واقعه ای رخ داد كه تا كسی به چشم نديده باشد نمي تواند باور كند،زيرا به عقل راست نمي آيد. ابتدا شيشه های در بزرگ تالار با صدای مهيبی شكست و ما تصور كرديم جمهوريخواهان و يا انقلابيون به خانه ما هجوم آورده اند. در حالی كه ازدر عقبی منزل قصد فرار داشتيم ناگهان در بلوطی و محكم تالار اصلي منزل تحت فشار فوق العاده ای شكست و با صدای مهيبی وسط تالار افتاد. از جای در كه از جای كنده شده بود محوطه باغمان را كه نور ماه روشن شده بود ديديم روي سكويی زنی كه فقط سر و شانه هايش پيدا بود بی حركت نشسته بود وقتی ما را متوجه خود ديد از جا برخاست و وارد سالن شد و مستقيماً به طرف آن اجاق رفت. در روشنايی چراغ و آتش شومينه اندام وي كاملا ديده مي شد. روی سرش تاجي زرين می درخشيد و بر اطراف آن انوار رنگارنگی ديده مي شد. گرداگرد آن ماريی عظيم كه علامت خانوادگي فراعنه قديم مصر بود به چشم می خورد كه حلقه زده،اما آماده حمله به نظر می رسيد. از كلاه و جواهرات كمربندش اشعه اي نوراني

می درخشيد كه نور چراغ و شعله آتش را تحت الشعاع قرار داده بود. همسرم اشاره مرا دريافت و تند تند از او عكس می گرفت. آن زن مقابل شومينه خم شد و بازوی چپ خود را در آن آتش سوزان فرو برد و دست راستش را كه ما در آتش انداخته بوديم برداشت و ما در نهايت وضوح ديدم كه دو دست خود را در بالاي سر به هم وصل كرد. شاهزاده خانم زير اين شبح جز همان شاهزاده خانم باستانی عاصی مصر نبود. به عقب بازگشت. به در خروجي نزديك شد. لحظه ای با ديدگانش كه گويی در فضاي سالن بر جاي گذاشته بود به ما نگاه كرد و گفت: دوران 30 قرن مجازات من تمام شد. انتقام خود را نيز از اعقاب آن كاهنان خيانتكار گرفتم و اكنون آلوده به آرامگاه ابديم باز می گردم . آنگاه دو بازو بند يكسان را از بازوان خود گشود و به طرف ما انداخت و رفت. ”لويی هامان” عكس ها و بازوبندها را به ملكه اليزابت تقديم كرد و با گزارشهاي ضميمه به موزه ملی انگلستان هديه شد. در حالي كه هنوز هم عده ای از حاضرين اين را يك داستان میدانستند.
سپاس و نظر فراموش نشه لطفا
BlushBlushBlushBlushHeart
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  دانستنی های جالب و ترسناک درباره ی مرگ
  یه چیز جالب درباره گوگل
  دانستنی‌های جالب درباره رنگ چشم فندقی
  ترسناک ترین و خطرناک ترین ماساژ در تایوان (عکس)
  چیزهای جالبی که درباره خواب نمیدانستید
  20 حقیقت درباره ی سوسک ها
  حقایق جالب درباره سیب زمینی
  حقایق جالب درباره مسائل روانشناسی
  چند حقیقت درباره سایت دیپ وب
  حقایق جالبی درباره پیانو که نمی‌دانستید!!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان