امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عشق رنگین کمان و مروارید (داستانش خیلی قشنگه) داستان کوتاه

#1
عشق رنگین کمان و مروارید
جا که درخت بید به آب می‌رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند، آن‌ها توی چشم‌های ریز هم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگاه کردند و عاشق هم شدند؛ کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم.HeartHeart
[rtl]

 

[/rtl]
بچه قورباغه گفت: من عاشق سرتا پای تو هستم. 
کرم گفت: من هم عاشق سرتا پای تو هستم. قول بده که هیچ وقت تغییر نمی‌کنی. 
بچه قورباغه گفت: قول می‌دهم.
Heart
[rtl]
 

[/rtl]
ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند؛ او تغییر کرد، درست مثل هوا که تغییر می‌کند. 
دفعه‌ی بعد که آنها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه دو تا پا درآورده بود.
[rtl]
 

[/rtl]
کرم گفت: تو زیر قولت زدی! 
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش دست خودم نبود؛ من این پا‌ها را نمی‌خواهم! من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می‌خواهم. 
کرم گفت: من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را می‌خواهم؛ قول بده که دیگر تغییر نمیکنی. 
بچه قورباغه گفت: قول می دهم.



ولی مثل عوض شدن فصل‌ها، دفعه‌ی بعد که آن‌ها همدیگر را دیدند، بچه قورباغه هم تغییر کرده بود.. دو تا دست درآورده بود.
[rtl]
 

[/rtl]
کرم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
گریه  کرد : این دفعه‌ی دوم است که زیر قولت زدی. 
بچه قورباغه التماس کرد: من را ببخش. دست خودم نبود. من این دست‌ها را نمی‌خواهم. 
من فقط رنگین کمان زیبای خودم را می‌خواهم. 
کرم گفت: و من هم مروارید سیاه و درخشان خودم را.. این دفعه‌ی آخر است که می‌بخشمت.
[rtl]
 

[/rtl]
ولی بچه قورباغه نتوانست سر قولش بماند. او تغییر کرد، درست مثل دنیا که تغییر می‌کند. 
دفعه‌ی بعد که آن ها همدیگر را دیدند، او دم نداشت.
[rtl]
 

[/rtl]
کرم گفت: تو سه بار زیر قولت زدی و حالا هم دیگر دل من را شکستی. 
بچه قورباغه گفت: ولی تو رنگین کمان زیبای من هستی. 
کرم گفت: آره، ولی تو دیگر مروارید سیاه ودرخشان من نیستی. خداحافظ.
[rtl]

 

[/rtl]
کرم از شاخه ی بید بالا رفت و آنقدر به حال خودش گریه کرد تا خوابش برد. یک شب گرم و مهتابی، کرم از خواب بیدار شد.. 
آسمان عوض شده بود، درخت ها عوض شده بودند، همه چیز عوض شده بود؛ اما علاقه ی او به بچه قورباغه تغییر نکرده بود. 
بااین که بچه قورباغه زیر قولش زده بود؛ اما او تصمیم گرفت ببخشدش. بال هایشرا خشک کرد.. بال بال زد و پایین رفت تا بچه قورباغه را پیدا کند. 
آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک قورباغه روی یک برگ گل سوسن نشسته بود.



پروانه گفت: بخشید شما مروارید.. 
ولی قبل از اینکه بتواند بگوید «سیاه و درخشانم را ندیدید؟» قورباغه بالا جهید و او را بلعید و درسته قورتش داد.
[rtl] 
[/rtl]
و حالا قورباغه آنجا منتظر است.. با شیفتگی به رنگین کمان زیبایش فکر می‌کند و نمی داند که کجا رفته!


 
ویرایش شد.
پاسخ
 سپاس شده توسط .نازنین لیلا ، sjmmc ، ըoφsիīkα ، هیوا1 ، jinger
آگهی
#2
منتقل شد به داستان و رمان.
عشق رنگین کمان و مروارید (داستانش خیلی قشنگه) داستان کوتاه 1
پاسخ
#3
فوق العاده بود
.
.
.
.
.
.
.
معرکه بود
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان