18-08-2013، 19:26
خب الان ميخوام فيلم تركي حريم سلطان رو واستون خلاسه كنم
اول يه پادشاه بود به اسم سلطان سليم
بعد اون يه بچه مياره به اسم سليمان
بعد اون وقتي جوان بود با يه ادم دوست شد به اسم ابراهيم
بعد شاهزاده سليمان 3 تا دختر داشت
اولي خديجه
دومي شاه سلطان
سومي رو نميدونم يني يادم نيست
بعد سلطان سليم ميميره
و بعد شاهزاده سليمان به تخت ميشينه
بعد ازدواج ميكنه اسم زنش گل فهم
است
و بعد از مدت ها يه زن ديگه ميبره به اسم مايه دوران
و اون با مايه دوران تا مدت ها ازدواج ميكنه
بعد سرباز ها يه خاتون را پيدا ميكنند به اسم الكساندرا
الكساندرا يه كلفت شد
و وقتي توي راهروي طلايي يعني همون راهرويي كه به سمت اتاق سليمان بود با چند تا از كلفت ها
يهو سلطان سليمان امد و الكسااندرا داد زد سلطان سليمان و وقتي سلطان سليمان رفت تا ببيند الكساندا چي ميگه
يهو الكساندرا قش كرد و افتاد توي بقل سلطان سليمان
و سلطان سليمان او را به خلوت ميياورد
و الكساندرا ميگويد من ميخوام مسلمان شوم
و ساطان سليمان ميگويد باشه از اين پس اسم تو خرم است
و بعد از مدت ها خرم با سلطان سليمان ازدواج ميكنه
خرم هميشه با ماييه دوران دعوا داشت
و ابراهيم وزير ميشود
و بعد از مدت ها سلطان سليمان او را دا ميشود
و قبل از اينكه سلطان سليمان ابراهيم را دار بزند ابراهيم زن خديجه بود
و بعد ها ميفهمند كه گل شاه هم ابراهيم را دوست داشت
بعقيش رو ديگه نميتونم بگم چون اين يه سرياله و ما تازه تا اينجا ديديم
بعدن وقتي سريال تموم شد تمامش ميكنم
حالا سپاس بديد ديگه
و در نظر سنجي شركت كنيد
اول يه پادشاه بود به اسم سلطان سليم
بعد اون يه بچه مياره به اسم سليمان
بعد اون وقتي جوان بود با يه ادم دوست شد به اسم ابراهيم
بعد شاهزاده سليمان 3 تا دختر داشت
اولي خديجه
دومي شاه سلطان
سومي رو نميدونم يني يادم نيست
بعد سلطان سليم ميميره
و بعد شاهزاده سليمان به تخت ميشينه
بعد ازدواج ميكنه اسم زنش گل فهم
است
و بعد از مدت ها يه زن ديگه ميبره به اسم مايه دوران
و اون با مايه دوران تا مدت ها ازدواج ميكنه
بعد سرباز ها يه خاتون را پيدا ميكنند به اسم الكساندرا
الكساندرا يه كلفت شد
و وقتي توي راهروي طلايي يعني همون راهرويي كه به سمت اتاق سليمان بود با چند تا از كلفت ها
يهو سلطان سليمان امد و الكسااندرا داد زد سلطان سليمان و وقتي سلطان سليمان رفت تا ببيند الكساندا چي ميگه
يهو الكساندرا قش كرد و افتاد توي بقل سلطان سليمان
و سلطان سليمان او را به خلوت ميياورد
و الكساندرا ميگويد من ميخوام مسلمان شوم
و ساطان سليمان ميگويد باشه از اين پس اسم تو خرم است
و بعد از مدت ها خرم با سلطان سليمان ازدواج ميكنه
خرم هميشه با ماييه دوران دعوا داشت
و ابراهيم وزير ميشود
و بعد از مدت ها سلطان سليمان او را دا ميشود
و قبل از اينكه سلطان سليمان ابراهيم را دار بزند ابراهيم زن خديجه بود
و بعد ها ميفهمند كه گل شاه هم ابراهيم را دوست داشت
بعقيش رو ديگه نميتونم بگم چون اين يه سرياله و ما تازه تا اينجا ديديم
بعدن وقتي سريال تموم شد تمامش ميكنم
حالا سپاس بديد ديگه
و در نظر سنجي شركت كنيد