15-09-2013، 16:42
داستان های کوتاه و شگفت انگیز
کتاب تو توئی ؟!
مترجم و گرد اور :
امیر رضا ارمیون
جلد دوم
دوستت دارم
زن و شوهر جوانی سوار بر موتور سیکلت در دل شب می راندند .
انها از صمیم قلب یک دیگر را دوست داشتند...
زن جوان : یواشتر برو ، من می ترسم .
مرد جوان : نه عزیزم این طوری خیلی بهتره !
زن جوان : عزیزم خواهش می کنم ، من خیلی می ترسم .
مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگی دوستم داری .
زن جوان : دوستت دارم ؛ حالا می شه یواش ترذ برونی ؟
مرد جوان : مرا محکم بگیر .
زن جوان : حالا می شه یواش تر برونی ؟
مرد جوان : باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت منو برداری و روی سرت بزای ؛ اخه نمی تونم راحت برونم ، اذیتم می کنه !
.
.
.
روز بعد روزنامه ها نوشتند ؛ بر خورد یک موتور سیکلت با دیوار ساختمانی ، حادثه افرید . در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داده بود یکی از دو سر نشین زنده ماند ودیگری در گذشت ...
مرد جوان از خراب شدن ترمز اگاهی یافته بود ، اما بدون این که همسرش را مطلع کند ، با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای اخرین بار جمله ( دوستت دارم ) را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند .
اگه سپاس نزنی این طوری می شه
سپاس رو بزن تا این طوری نشه
البته اگه خوشت اومد ها الکی بزنی غصه می خورم ها این طوری
نظر وو شرکت در نظر سنجی نشه فراموش
کتاب تو توئی ؟!
مترجم و گرد اور :
امیر رضا ارمیون
جلد دوم
دوستت دارم
زن و شوهر جوانی سوار بر موتور سیکلت در دل شب می راندند .
انها از صمیم قلب یک دیگر را دوست داشتند...
زن جوان : یواشتر برو ، من می ترسم .
مرد جوان : نه عزیزم این طوری خیلی بهتره !
زن جوان : عزیزم خواهش می کنم ، من خیلی می ترسم .
مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگی دوستم داری .
زن جوان : دوستت دارم ؛ حالا می شه یواش ترذ برونی ؟
مرد جوان : مرا محکم بگیر .
زن جوان : حالا می شه یواش تر برونی ؟
مرد جوان : باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت منو برداری و روی سرت بزای ؛ اخه نمی تونم راحت برونم ، اذیتم می کنه !
.
.
.
روز بعد روزنامه ها نوشتند ؛ بر خورد یک موتور سیکلت با دیوار ساختمانی ، حادثه افرید . در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داده بود یکی از دو سر نشین زنده ماند ودیگری در گذشت ...
مرد جوان از خراب شدن ترمز اگاهی یافته بود ، اما بدون این که همسرش را مطلع کند ، با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای اخرین بار جمله ( دوستت دارم ) را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند .
اگه سپاس نزنی این طوری می شه
سپاس رو بزن تا این طوری نشه
البته اگه خوشت اومد ها الکی بزنی غصه می خورم ها این طوری
نظر وو شرکت در نظر سنجی نشه فراموش