امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

•نصوح مردی با پستان برآمده و دلاکی در حمام زنانه

#1
متنه داستان علاوه بر عنوانش خیلی آموزندس(البته فک کنم)






در زمانهای قدیم، مردی به نام نصوح زندگی می کرد که از طریق دلاکی کردن حمام زنانه امرار معاش می کرد. هیات ظاهریِ او مانند زنان بود صدایی زنانه و پستان هایی برآمده داشت. از اینرو مرد بودن خود را از دیگران مخفی می داشت. او به گونه ای ماهرانه ، سالها در حمام های زنانه دلاکی می کرد و کسی پی به این راز نبرده بود که او یک مرد است و شهوت مردانه اش کامل و فعال بود.

نصوح چادر بر سر می کرد و پوشینه و مقنعه می گذاشت. در حالی که مردی بود حشری و در عنفوان جوانی. آن جوانِ هوس پیشه از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم دفع شهوت. او در طول زمان بارها از این کار توبه کرد و از آن منصرف شد، اما نفسِ اماره حق ستیز او توبه اش را می شکست.

تا اینکه روزی آن بدکار( نصوح ) به حضور یکی از عارفان رفت و بدو گفت: مرا نیز ضمن دعایت یاد کن و در حق من دعایی کن باشد که از این عمل قبیح خلاص شوم . آن عارف وارسته به راز کار او واقف شد و از طریق خواندن ضمیر او مشکلش را دریافت، بی آنکه چیزی از او بشنود. ولی چون از صفت حلم الهی برخوردار بود آن راز را فاش نکرد و قباحت آن کار را به رویش نیاورد و لبخندی به او زد و به طریق دعا به نصوح گفت: ای بدطینت، خداوند از فعل قبیحی که مرتکب می شوی توبه ات دهد. ( انسان کامل چون انانیتی ندارد سراپا نور الهی است، و قهرا هر چه گوید، گفته حق است.)

خلاصه آنروز گذشت تا اینکه روزی نصوح در حمام مشغول پر کردنِ طشت بود که جواهر دختر شاه گم شد و آن هم یکی از لنگه گوشواره های او بود که همه زنان را مجبور به جستجوی جواهرش کرد. چون آنرا در روی زمین پیدا نکردند درِ حمام را بستند تا در وهله اول جواهر گم شده را لابلای جامه های افراد حاضر در حمام بجویند. با آنکه همه لباسها را گشتند ولی دزد جواهر نه پیدا شد و نه رسوا. پس در این مرحله پا را از این هم فراتر گذاشتند و با جدیت تمام حمام زنانه و هر جایی از آن را به دقت گشتند ولی باز هم پیدا نشد، تا اینکه تصمیم به بازرسی بدنی گرفتند.

ندیمه آن بزرگزاده یکی یکی زنان را وارسی کرد تا آن جواهر مرغوب و بی نظیر را پیدا کند. نصوح با پیش آمدن این اوضاع از ترس به گوشه ای خلوت رفت، در حالی که از ترس رنگ چهره اش زرد و لبش کبود شده بود. نصوح از ترس بر خود می لرزید و سعی می کرد در گوشه ای خودش را پنهان کند. نصوح در آن خلوت رو به حضرت حق کرد و گفت: پروردگارا بارها توبه کرده ام. اما توبه ها و پیمانهای خود را شکسته ام. پروردگارا تا کنون کارهای زشتی کرده ام که شایسته من بود، در نتیجه چنین سیل سیاهی به سراغم آمد. خداوندا ، فرصت اندک است و فقط یک لحظه بر من پادشاهی کن و به فریادم برس. خداوندا اگر این بار ستاری بفرمایی و گناه مرا بپوشانی ازین پس از هر کار ناروا توبه می کنم. نصوح پیوسته گریه کرد و اشک فراوانی از چشمانش جاری شد و آنقدر خدا خدا گفت که در و دیوار با او همنوا شد .

نصوح در حال «یا رب یا رب گفتن» بود که ناگهان از میان ماموران تفتیش صدایی بلند شد. آن فریاد زننده می گفت: همه را گشتیم، اکنون ای نصوح جلو بیا. نصوح با شنیدن این صدا عقل و هوش از او جدا شد و مانند جماد، بی جان افتاد. و چون از هستی موهوم خود خالی شد و موجودیت او باقی نماند، خداوند، بازِِ بلندپروازِ روحش را به حضور خود فرا خواند. وقتی نصوح بی هوش شد، روحش به حق پیوست و در همان لحظه امواج رحمت حق به تلاطم در آمد. وقتی که روح نصوح از ننگ جسم رها شد، شادمان نزدِ اصل خود رفت و وقتی که دریاهای رحمت الهی بجوشد گرگ با بره همپیاله می شود و افراد مایوس نرم و خوش رفتار می شوند.

پس از ترسی که بر نصوح ایجاد شد و مایه هلاک جان شد، مژده دادند که آن جواهر گمشده پیدا شد و سبب شدند که بیم و ترس از بین برود و با این خبر سر و صدای شادی کل حمام را پر کرد و آن موقع بود که نصوح که مدهوش بی خویش شده بود به خود آمد و چشمش نوری بیش از صد روز دید. بر چشم دل نصوح، نور تجلی الهی که برای دیگران طی روزها و شبهای فراوان در طاعات و عبادات ظهور می کند در لحظه ای هویدا شد. همه از نصوح حلالیتی می طلبیدند و مدام دستش را می بوسیدند زیرا که بیش از هر کسی به نصوح ظنین بودند و غیبت او را کرده بودند .

نصوح به زنان گفت: این فضل خداوند عادل بود که مرا نجات داد، والا من از آنچه که درباره ام گفته اید بدترم. کسی جزء اندکی چه چیزی درباره من می داند؟ فقط من می دانم و خداوندِ ستارالعیوب که چه گناهان و تباهکاری هایی مرتکب شده ام .

بعد از آن واقعه هنگامی که بار دیگر فرستاده دختر شاه آمد و گفت: دختر پادشاه ما، از روی لطف و مرحمت تو را مجددا فراخوانده است تا سرش را بشویی و او را مشت و مال دهی. نصوح به آن فرستاده گفت: برو، برو که دست من از کار افتاده است و اکنون نصوح تو بیمار شده است. باید بروی کس دیگری را برای این کار پیدا کنی. من یکبار مُردمُ و زنده شدم. من طعم تلخ مرگ و نیستی را چشیدم. من نزد خدا توبه ای راستین کرده ام و تا وقت مرگ، آن توبه را نخواهم شکست.
زود تــَــر  بِریـــد جِلـــو وآسهِ دَردُ دِل با خُــــــــــدآ عَجَلـــــــ♥ــه دآرم...
پاسخ
 سپاس شده توسط √ ΙΔΙΞΗ SΤΙF √ ، pardis! ، !~IмДи~! ، mahsa690 ، سورنا فاول ، ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، فاطمه 09 ، ♥♥♥نــازگــل♥♥♥ ، ×ThundeRBolT× ، Mιѕѕ UηυѕυαL ، mahdi.ir
آگهی
#2
ممنون
پاسخ
#3
ممنون توبه کرده
پاسخ
#4
نخوانـــده عالیــــــــ بود ... بنده علمـــِ غیــبــ دارم ...مشکلیــــــــــِ هست ؟

سپــــ.>.ـــــــآســـــــــــ♥→ ○__○ ☼__├
پاسخ
 سپاس شده توسط ღ ツ setareh ツ ღ
#5
Thumbs Down 
♥ خوب بود
•نصوح مردی با پستان برآمده و دلاکی در حمام زنانه 1
پاسخ
#6
خب ادمه.......
بگم......
بچه.......
این موضوع رو من قبلا گذاشتم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.flashkhor.com/forum/showthread.php?tid=62013
دیدی:|

[ɴᴏᴛ ʀᴇᴀʟ]
پاسخ
#7
عکس ندارع؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16295438986692
پاسخ
#8
خوب بود Blush
Heartمهم نیست چقدر طول بکشد! عشق واقعی همیشه ارزش انــتـظــار را دارد Heart
پاسخ
#9
ووووووووویDodgy
Dodgy
Dodgy
Dodgy
Sad
Behind every favorite song
  There is an Untold story 
پاسخ
#10
♥ خوب بود
•نصوح مردی با پستان برآمده و دلاکی در حمام زنانه 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  هنگام خرید کلاه گیس زنانه باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
  لوازم آرایشی پرکاربرد زنانه کدامند؟ ۰
  4 مدل جوراب زنانه که خانم ها به آن‌ها نیاز دارند
Wink داستان منو حمام و دختر همسایه+17(بی جنبه ها وارد نشون)
  مردی با عجیب‌ترین اعتیاد
  گزارشی باورنکردنی از یك ست لباس زنانه در تهران: ۵۰ میلیون‌تومان ناقابل!!
  مردی که در تهران مرده اما در رشت زنده اس!!!
  مردی که سالانه فقط 10 بار غذا میخورد!!
  ساعت مچی زنانه
Lightbulb عجیب و قریب ترین حمام ها از سراسر جهان +عکس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان