امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قـصّه های خیلی قشنگ! (خروس تنها)خودم همش رو تایپ کردم تو رو خدا بیا

#1
Wink 
خروس تنها


از سری قصه های قشنگ و کوتاه


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
قـصّه های خیلی قشنگ! (خروس تنها)خودم همش رو تایپ کردم تو رو خدا بیا 1

مرد خوش حال بود.
زن خوش حال بود.
مرد کمی آب جلوی در حیاط و جلوی در پاشید.
زن تند تند حیاط و دم در کوچه را جارو کرد.
وقتی کارشان تمام شد ، هر دو روی پلّه کنار هم نشستند.
منتظر مهمان بودند.
مهمان عزیزی که قرار بود ناهار به خانه شان بیاید.
خروس پر طلایی روی دیوار کوتاه قدم می زد.
بعد ، قوقولی قوقو کرد و پر هایش را به هم زد.
مرد و زن به هم نگاه کردند و لبخند زدند.
- تق تق تق ، تق تق تق ...
در خانه به صدا در آمد.
مرد فوری از جا بلند شد.
زن هم با خوش حالی از جا بلند شد.
مرد در را باز کرد.
مرد : سلام. خوش آمدید. بفرمایید تو!
مهمان هم سلام کرد ، با مرد دست داد و با اوئ روبوسی کرد.
زن گفت : ای رسول خدا! به خانه ی کوچک و فقیرانه ی ما خوش آمدید. از این که دعوت ما را قبول کردید ، خیلی متشکرم.
پیامبر ( ص ) با خوش رویی با آن ها احوال پرسی کرد.
خروس پر طلایی از دیوار کوتاه پایین پرید.
پر هایش را باز کرد و چند بار دور مهمان چرخید به آرامی به پای پیامبر نوک زد.
بعد آرام قوقولی قوقو کرد.
پیامبر به خروس نگاه کرد و لبخندی زد.
کمی ایستاد و به پر و دم قشنگ خروس نگاه کرد و به مرد و زن گفت : مثل این که این خروس تنها است.
چرا برای او هم دمی نمی آورید؟
زن به مرد نگاه کرد.
پیامبر راست می گفت.
بی چاره خروسشان تنهای تنها بود.
ولی چرا تا آن موقع به فکرشان نرسیده بود که برایش دوستی پیدا کنند؟
مرد گفت : درست می گویید.
تا حالا به این موضوع فکر نکرده بودیم.
قول می دهم همین فردا مرغی بخرم تا دوست و هم دمش باشد.
خروس پر طلایی پرید روی دیوار و با صدای بلند قوقولی قوقوق کرد.
پیامبر ، مرد و زن خندیدند و از پلّه ها بالا رفتند. 

همش رو خودم با دستای خودم تایپ کرم پس تو رو خدا نظر و سپاس یادتون نره!
Goodbye Flashkhor...
پاسخ
 سپاس شده توسط روناك عاشق ، ★☆✩ aℱ﹩ℋi₦ ℛℯⓐℒⓘ★☆✩ ، *کاترینا جون* ، شکوفه2 ، tavsa ، یاسی@_@
آگهی
#2
هه
چه باحال ميخواد زن بگيره چه خوشحال شدBig Grin
دم از بازي حكم ميزني...!
دم از حكم "دل❤" ميزني...
پـــس به زبان قمار برايت مــي گويم…!
قــمار زندگــي را به كــسي با ختم كه"تــك"
"دل❤" را با "خشـت♦" بريد...
جريمه اش "يك عمر" "حـسرت" شد
باخت زيبايي بود…!!!
ياد گرفتم به "دل❤" "دل❤" نبندم
ياد گرفتم از روي "دل❤" حكم نكنم
"دل❤" را بايد "بــُر" زد...
==============================================
قـصّه های خیلی قشنگ! (خروس تنها)خودم همش رو تایپ کردم تو رو خدا بیا 1
پاسخ
 سپاس شده توسط 30Ḱᗩᔕ
#3
یه خورده بچگونه بود ...  Undecided
من در رفاقت این گونه ام :
پایدار تا « پایِ دار » ... !

کانون هواداران کریس رونالدو در فلشخور


http://www.footballars.blogfa.com


http://www.flashkhor.com/forummember.php?action=profile&uid=91406
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Heart رمان بغض کهنه" خیلی قشنگه"
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان