18-02-2014، 15:12
آمد بهار و حیف که ما را بهار نیست
وین جرعه ها به کام دلم خوش گوار نیست
گفتم بهار آمد و پر شد جهان ز گل
دیدم که یار نامد و گفتم بهار نیست . . .
.
.
درد ما را خداوند دوا خواهد کرد / بر ظلمت ما شمع عطا خواهد کرد
فردا همگی به چشم خود می بینیم / شمع با چشم جهان بین چه ها خواهد کرد
.
.
خدارا یک نگاهی سوی ما کن
ز چنــگ نفس امــاره رهــا کن
کرم کن مهدیـا در خدمت خود
نصیـــب و روزی ما کـربـــلا کن . . .
.
.
حدیدترین اس ام اس های مهدوی
لعنت به عــدو که روح تــقوا را کشت
ایمان و کمال عشق و معنا را کشت
بـــازآ و بگیــر انتقــامی سنگین
از آنکه ز راه ظلم زهرا را کشت . . .
.
.
می نویسم که شب تار، سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم، که برمی گردد…
التماس دعای فرج
.
.
.
متن مهدویت
امسال بهار بی تو آغاز نشد
امسال گذشت و باز اعجاز نشد
کِیْ سین سلام بر لبت می شکفد
عید آمد و سفره دلم باز نشد!
.
.
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
.
.
بیمار گشته است قلوب از عیوب ما
دانیم گشته سد دعاها، ذنــــوب ما
یا غــافر الذنوب گناهان ما ببخش
وانگه رسان ظهور طبیب قلوب ما
اللهم عجل لولیک الغریب الفرج
.
.
گفتم شبی به مهدی، اذن نگاه خواهم!
گفتا که من هم از تو، ترک گناه خواهم!
گفتم که ای امامم، از ما چرا نهانی؟!
گفتا به چشم محرم همواره آشکارم!
.
.
.
ازفکرگناه پاک بودن عشق است
ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیرقدم تو خاک بودن عشق است
.
.
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشمِ انتظار کشید
.
.
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
.
.
خدایا در فراغش ناله تا کی
به سینه داغها چون لاله تا کی
خدایا رازها در پرده تا کی
زغیبت قلبها ازرده تا کی
بنال ای دل بگو با شور و فریاد
… … که یا مهدی جهان پر شد ز بیداد
کجایی ای گل زهرا کجایی
تو ای مهر افرین لطف خدائی
.
.
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آید
بنشسته سر راهش ، شاید ز سفر آید
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش
کوکب شِمُرم هر شب ، شاید که سحر آید
.
.
اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی
اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی
دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها
یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی
.
.
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم هم زدنی سنگ می شود
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
یا مهدی
.
.
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
.
.
بیا ای یوسف زهرا گره بگشا ز کار ما / که از وصلت رسد جانا به پایان انتظار ما
بیا تا یوسف کنعان شود همچون زلیخایت / فدای روی زیبایت که برد از دل قرار ما
.
.
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد
عیسی شود، آن خسته که بیمار تو باشد
.
.
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم . . .