امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بازگشت

#1
بازگشت

دور از نشاط هستی و غوغای زندگی
دل با سكوت و خلوت غم خو گرفته بود
آمد سكوت سرد و گرانبار را شكست
آمد صفای خلوت اندوه را ربود
آمد به این امید كه در گور سرد دل
شاید ز عشق رفته بیابد نشانه ای
او بود و آن نگاه پر از شوق و اشتیاق
من بودم و سكوت و غم و جاودانه ای
آمد مگر كه باز در این ظلمت ملال
روشن كند به نور محبت چراغ من
باشد كه من دوباره بگیرم سراغ شعر
زان بیشتر كه مرگ بگیرد سراغ من
گفتم مگر صفای نخستین نگاه را
در دیدگان غمزده اش جستجو كنم
وین نیمه جان سوخته از اشتیاق را
خاكستر از حرارت آغوش او كنم
چشمان من به دیده او خیره مانده بود
رخشید یاد عشق كهن در نگاه ما
آهی از آن صفای خدایی زبان دل
اشكی از آن نگاه نخستین گواه ما
ناگاه عشق مرده سر از سینه بركشید
آویخت همچو طفل یتیمی به دامنم
آنگاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت
آهی كشید از سر حسرت كه : این منم
باز آن لهیب شوق و همان شور و التهاب
باز آن سرود مهر و محبت ولی چه سود
ما هر كدام رفته به دنبال سرنوشت
من دیگر آن نبوده ام و او دیگر او نبود

فریدون مشیری
پاسخ
 سپاس شده توسط samira 409 ، www.sara.love ، saeed25/12 ، shawkila ، hanieyh
آگهی
#2
ممنون
پاسخ
#3
زیبا بی اندازه و غیر قابل توصیف با کلمات
پاسخ
#4
خیلی عالی بود نفسم ...
ممممممممممممممممممممممممیسی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بازگشت 1
پاسخ
#5
مشكرم خيلي باحال بود
دوست دارم یه سنگ بردارم و روی اون بنویسم: دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توی سرت تا بفهمی که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکهcryingcrying
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان