شاید قدیمی ها شب که می شد ، سرِ یک ساعتِ مقرری ، چراغِ گردسوز یا شمع را خاموش می کردند و در سکوتِ مطلق و آرامشی سنتی و اصیل ، چشمانشان را می بستند و خیلی راحت ، خوابشان می برد !
قدیمی ها ، دغدغه و نگرانی هایشان کمتر بود ،
قدیمی ها ، دلشان خوش تر و زندگی هایشان بهتر بود !
زمانِ ما فرق دارد !
ما در عصری پر از دلهره سِیر می کنیم ،
عصرِ بحران ،
عصرِ بی ثباتی !
اینجا نه از آن حال و هوایِ اصیل ، خبری هست ،
نه از آن جمعِ صمیمی و حمایتِ خالصانه !
ما در بی پناه ترین حالتِ ممکنیم ...
با تمامِ سختی ، روی پاهایِ لرزانِ خودمان ایستاده ایم ،
هیچ کس هوایِ ما را ندارد !
هیچ کس حتی خواهر برادر!
دلمان خوش نیست و هرکار که می کنیم ، آخرش یک پایِ آرامشمان می لنگد !
به هر دری که می زنیم ، شب هایِ بی ستاره مان به خیر نمی شود !
کاش ، در روزگارِ دیگری بودیم !
کاش دورانمان کمی ، فقط کمی عقب تر بود !
# کاش همه ی خواستن ها
مثل خواستن حبیب به دلبر بود
همونقدر واقعی همونقدر نایاب(:
دیگه این دنیا جای موندن نیست
دیگه ارزششو نداره رفیق!
از فردا دیگه نشد از یادش منفک بشیم...
آخر یهروز رفتیم دَمش، بش گفتیم: ببخشید، چته؟ گفت: ها؟ چطوری؟ چی؟ با منی؟ گفتیم بابا صاحب حسن در وفا کوش، اینقد خودتو نگیر ..
اما نرفت تو خرجش. هی اونورو نگا میکرد...
#رادیو_چهرازی
lucifer#
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
-بس که نمینگره!
+خب خسته شو!
-خسته شم بشم عین تو؛ که یادت نمیاد؟
+آخه اینطوری به چه درد میخوره؟
-به این درد که یادمه.
صب که پا میشم تا شب یادمه!
#جمشید
#حبیب
#رادیو_چهرازی
یقین دارم هرکسی در زندگی اش حداقل یک بار کاری را که دوستش ندارد به اجبار انجام داده است
و میدانم هرکسی طعم گس اجبار را چشیده است(:
یکی مجبور می شود رشته ی درسی اش را برخلاف علاقه اش انتخاب کند
یکی مجبور میشود در شغلی که دوستش ندارد مشغول به کار شود
یکی مجبور میشود با کسی که دوستش ندارد ازدواج کند...!
به هر اجباری اگر تن داده اید به آخری ندهید
لامذهب نمیدانید چه دردیست
گرفتن دست های سرد و بی روح
نمیدانید چه دردیست هم آغوشی با یک غریبه...
خنده های تلخ و گریه های پنهانی،
زندگیِ زهرماری!
آدم نمی تونه در حق خودش جفا کنه(:
نهایتا یه روز میفهمه که چه بلایی سرش اومده
بالاخره از اجبار بیرون میاد
میبینه شکسته شده
موهاش سفید شده
اما دیگه فایده نداره
چون
اون روز دیگه خیلی دیره!
نشه که ی عمر رو اشتباه زندگی کنیم!
جمشید پا میشه میره کنار پنجره، فک میکنه ما حالیمون نیست. هرسال همینه کارش(:
میگم: جمشید ما چرا تا این زرد و قرمزا رو میبینیم بند دلمون پاره میشه؟ پس کدوم رنگا قراره حال ما رو خوب کنن ما مرخص شیم بریم پی کارمون؟
اون یکی رو یادته رشید بود؟ دستاشو تکون میداد. با عینک و سر فرفری وسط راهرو میگفت: لبت کجاست که خاک چشم بهراه است!
یهبارم خیال کردیم داره واسه دلبر میخونه، نزدیک بود سیرابشیردونش کنیم. چی شد اون؟ عشق صف نونوایی بود. هرچی از مدیریت پرسیدیم جواب سربالا داد. پاییز نبود؟ همین وختا بودا جونِ تو، که دیگه از نونوایی برنگشت، آخرم ورداشتن یه ورق کاغذ چسبوندن پشت شیشه، که خودسر شده، اشتباه شده باس ببخشین. آدم بهدلش چطوری حالی کنه که اشتباه شده؟ (:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بهش میگفتیم داداش حیف تو نیست؟
برو دنبال یه کار آبرومند...
یه کلمه هم حرف نمیزد
هی فقط یواش میگفت: همینه آبرو ..
سیگار داری ؟
#رادیو_چهرازی
#لوسیفر
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا
ثبت نام کنید یا
وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نگرانی اینهمه نیمروزِ هفته میگذره. امید داریم.
گیریم ته دلمون گاهی یهذره هول میکنیم: نکنه بهعمرمون قد نده.
هی میخوایم بگیم: بابا نکن هدر، تو بیا. آخرش که میای، حتی روزی که ما دیگه نباشیم. خب حالا زودتر بیا.
نگا، بهخدا شاید دیگه هرگز چیزی نسرودیما. دیروقتیه نشستیم منتظر اومدنت. بیم است کو یهو دیگه برنخیزد از رخوت بدن. بیا او را صدا بزن.
واسه ما زشته اینهمه لابهالتماس. جلو دیوونهها کلی پُز دادیم. گفتیم میای. زمین نمیندازیمون.
دیروقتیه موندیم رو زمین. کجا پیدات کنیم؟ یهبارم تو بیا، بیکه ما بگردیم. جان ما ممکنه درفزاید، اما از حسن شما کم نمیشه.
باشه، بگو من دیوونهم.
اصن کی خواست عادی باشه؟ هیچوقت.
حیفه آخه اینهمه دور.
کی گفته دور؟ تنگه دلمون.
تو بیا.
چشممون چند وقتیه به دره؛ اگه بدونی...
باوان من..
و همانا تو مهمی.. حتی مهم تر از من
و زیبایی , به زیبایی گل های اطلس..
و دارای صبر زیاد , برای تحمل امثال من..
همانطور ک حبیب عارضه دلبر داشت در واپسین مرگ جمشید و جدایی دلبر
همانا ما به تو می اندیشیم , حتی بیشتر از خود..
#چهرازی
آدم هایی هستند در زندگی تان؛
نمی گویم خوبند یا بد
چگالی وجودشان بالاست
افکار،
حرف زدن،
رفتار،
محبت داشتنشان
و هر جزئی از وجودشان امضادار است!
یادت نمی رود "هستن هایشان را"
بس که حضورشان پررنگ است.
ردپا حک می کنند اینها، روی دل و جانت
بس که بلدند " باشند"(مثل حبیب#)
# [همه ی وجودت میشوند](مثل دلبر برای حبیب)
مرتبه ای بالاتر از عشق برایت پیدا می کنند♡
قدرتمند تر از عشق
احساس مسئولیت است
آنکه در قبال تو احساس مسئولیت می کند
فراتر از عشق دوستت دارد ...!
#رادیو_چهرازی
گر چه او هرگز نمی گیرد ز حالِ ما خبر
دردِ او هر شب خبر گیرد ز سر تا پایِ ما
از خطِ فرمانِ او روزی که پا بیرون نهیم
تیشه گردد هر سرِ خاری، به قصدِ پایِ ما
#صائب_تبریزی