انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: رادیو چهرازی |Radio Chehrazi|
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7


گاهی برای خودت هم خط و نشان بکش؛
رژیمِ ارزشمندی و غرور بگیر ...
به دلت اجازه نده هر کار که دلش خواست بکند و با منتِ هرکس را کشیدن ، تمامِ هویت و ارزشت را لگد مال کند ...
خودت را تحمیل نکن ، بگذار انتخابت کنند...
یاد بگیر اگر کسی تو را نادیده گرفت ؛
بی هیچ حرف و سوالی ، مسیرت را جدا کنی
خودت را از دوست داشتن و احترام هایِ یک طرفه تحریم کن ...
آدم هایِ این زمانه ظرفیتِ بیش از حد دوست داشته شدن را ندارند ...
آدم هایِ این زمانه ، عجیبند ،
هرچقدر متواضع تر باشی ، بیشتر تو را لِه می کنند !
با ارزش باش ...
بگذار شبیهِ یک گنجینه ، دنبالت بگردند ،
خودت را پشت هیچ ویترینی عرضه نکن ،
اگر هم کردی ، لااقل ، گران باش !!!
طوری که نتوانند به راحتی بدستت بیاورند (:
 رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7  


بعضی وقت ها فکر می کنم که من با یه نشتی به دنیا اومدم و هر چی خوبی دارم کم کم از بدنم بیرون میره تا جایی که هیچ چیز باقی نمی مونه و دیگه اون خوبی ها رو بدست نمیارم. دیگه دیر شده. زندگی مجموعه ای از درهای بسته است، اینطور نیست...؟؟  


به قول یکی از دوستامون
هر ایرانی یه #بوجک_هورسمن ..
سریالی که عمیقا درگیر میکنه مخاطب رو با دغدغه و احساسات انسان مدرن..
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7   



 باوان من
من پایه های خشم و اندوه بودم؛توجان مرا اما به عشق دوختی!
#لوسیفر
#بگو_دیوونم    
  رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7  


  – بهش گفتم می‌شه بنگری؟
گفت بفرما
گفتم از اونا که بقیه رو می‌نگری نه، می‌شه دلبرانه بنگری؟
گفت برو بابا. رفت با یارو جدیدیه...  
#رادیو_چهرازی
 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://up.iranblog.com/uploads/4-5793899650964521095.mp3



   


 نام اپیزود ؛ هفت اسمان!

دوستان به نظر بنده این سنگین ترین اپیزود رادیو چهرازی هست ..
پس تعجب نکنین اگر که مجبور شدین چند دفعه گوشش بدین تا کامل متوجه بشین
ولی زمانی که این اپیزود رو تونستین درک بکنین
تبریک میگم
شما امادگی درک همه اپیزودها رو دارین!!  
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7



هست شب، یک‌شب ِ دم‌کرده وُ خاک، رنگِ رخ باخته است. هست شب، آری شب، آری شب، آری شب. شب شب شب شب شب، آقا شب! از لحاظ علم‌الاختر چرخش اجرام آسمانی به این شکله که طول روز با طول شب فرق داره. لابد عده‌ای از شنوندگان ما الان می‌گن اینا کرامات شیخه، ولی عزیز من، ببین حالا من نمی‌خوام صدامُ بالا ببرم، خب ۲۴ ساعتُ درست از وسط نصف نکردن که. هر زمان می‌بینی وسطش افتاده یه‌جا. که البته بعضی از فلاسفه‌ی بین‌النهرین می‌گن این بستگی به اینم داره که وسط رُ چه‌جوری اصن تعریف کنی. یعنی هرجا که شب از روز جدا بشه، خود اون می‌شه وسط. یه‌کم سنگینه بحث‌اش؛ حالا به‌هرحال. الان عصرا پنج نشده تاریکه دی‌گه. از اون‌ورم صبح حوالی شیش وُ هفت روشنه. شما بگو راحت سیزده، چارده ساعت تاریکیه. واسه اونا که طرفدار روز اَن، یا به‌قول جوانان امروزی دی‌پیپل هستن، خیلی سخت می‌گذره. اما تو آسایشگاه یه‌فضای خستگی و سیگار و خط موزائیک و سکوتو ایوان واسیلیفسکی حاکمه که موجب می‌شه شبا این‌جا بیش‌تر طرفدار داشته باشه. حالا من اینا رُ چرا دارم می‌گم؟ تازه الان به‌ذهنت رسیده بپرسی؟! خب این واضحه. ببین، شب خودش یه‌چیزیه. تو شب یه‌کارایی هست که توو روز نیست؛ مثلن یه‌چیزی که فورا به‌ذهن انسان می‌رسه دیدار ِ یار. دیدار یار بیش‌ترش توو شبه دیگه. توو روز یه‌حالت معمولی و چه خبر، تو چطوری و مراقبت کن و غیره پیش می‌آد، انسان اصن مزاجش تباه می‌شه. شب بهتره، صمیمی‌ـه. اصن توو ادبیات ما هم هست. حالا خودنمایی نباشه، من خیلی دنبال شعر و اینا دنبال می‌کنم. اشاره زیاده به شب… یا خودِ خواب؛ ببین این بحث خواب خیلی پیچیده‌ستا. یعنی اون خوابیدن و خواب دیدن و رویای واقعه و صادقه و غیره به‌کنار، که یه‌هو چیز می‌شه می‌بینه فک می‌کنه یه‌خوابی دیده. یا اون قضیه‌ی احتلام جوانان که خودش مفصله! اما شب در عین‌حال یه‌فرصتی هم هست واسه‌ی نه‌خوابیدن. چون ساکته، با خودتی، نگا می‌کنی می‌بینی داس نقره وسط آسمان، می‌گی وای جمشید چی داره می‌آد به‌سرم. یا ورمی‌داری نشونش می‌دی به بعضی نفرات، که عمدتن به‌یه‌ورشون هم نمی‌گیرن، اما گاه‌گداری اگه بگیرن یه اثر خوبی داره. مث حس نشون دادن ماه به‌دیگران می‌مونه. خب این شب دی‌گه هرچی که طولانی‌تر باشه واسه این‌کارا مناسب‌تره دی‌گه. چیه تابستون خوبه؟ ۲۲ ساعت روشنه هوا. شب چی پس؟ والا. بعد حالا می‌رسیم سر قضیه مهمانی. آقا ما مُرده‌ی مهمانی هستیم! متاسفانه فضای آسایشگاه به‌گونه‌ایه که انسان خجالت می‌کشه بگه آقا بیا بریم مهمونی یه‌تکونی بدیم، دل‌مون وا شه. بیش‌تر زندگیا الان طوری شده تو مسائل هنری و حرف‌های به‌دردبخوره. ولی گاهی که از دست‌مون در می‌ره، سر از مهمونی درمی‌آریم. اون خودش باز توو شبه. شبه دیگه. روز شما مهمونی رفتی؟ دیدی چه غمی هست توو روز؟آفتاب می‌افته روو فرش، با جوراب‌شیشه‌ای و فامیل وُ اون‌ور، مکافات. اون‌وخ خود شب باز اگه کوتاه باشه یه‌هو می‌بینی مهمونی تموم شد، چون چیز اینا دیر می‌آن همیشه. حالا مفصله. می‌گم ینی شبِ کوتاه آقا دو ریال ارزش نداره. یه‌مجموعه مسائل دیگه‌ای هم هست که مختص شبه، منتها تو مجال برنامه نیست. از قبیل فیلم خارجیای سینما فرهنگ، شکست عشقی، شام بریم بیرون، کارای ناجور، دزدی کلاسیک با نقاب و دست‌کش بی‌انگشت، تلسکوپ، رصدخانه، راه‌شیری، اجرام آسمانی. ببین من روو این قضیه‌ی آسمون خیلی تاکید می‌کنما. بعد، اعتکاف، جوشن کبیر، نون وُ خرما بذاری پشت در فقرا، لباس‌خواب، نور بالا، این‌چیزا همه‌ش توو شبه. بعد از اون‌طرف شب که خیلی بلند باشه، دی‌گه اناره وُ گل‌پر. دون می‌کنی قشنگ، چیز می‌کنی، قوسی به‌این‌شکل. ظهر که انار نمی‌خورن. یا کتاب حافظ. شما تا حالا ظهر کتاب حافظ خوندی؟ اصن روز باز کنی خوب درنمی‌آد. اما در عوض شب. الان ببین جمشید اومد گفت یه‌دونه واسه ما وا کن، گفتم چیه؟ تو فکر دلبری؟ گفت نه، ام‌شب تو فکر همه دیوونه‌هام. که خب طبیعتن دلبرم توش مستتره! وا کردیم، گفت آقا برین گره از زلف یار باز کنین، ام‌شبُ تا می‌تونین دراز کنین، اگرم اوشون یه‌مقدار ناز کرد، شما نیاز کنین؛ جهنمِ ضرر! یه‌شبه دی‌گه.
#اپیزود_هفده
#شب
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://uupload.ir/view/4_5821225749025130485_y6ic.mp4/


گفت منتظر بمان
رفت
من منتظر نماندم
اما او نيامد
چيزي شبيهِ مرگ شد
بی آنکه کسی بمیرد!
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://ts1.tarafdari.com/contents/user109292/content-sound/laura_pausini_-_en_cambio_no_pleer.com_.mp3




همه چیز 
از یک اتفاق ساده شروع شد
من در ایستگاه مترو نشسته بودم تا با قطار بعدی بروم سراغ زندگی تکراری ام
که ناگهان صدای خفه و آرامی که کمی هم خنگ به نظر می‌رسید گفت: ببخشید آقا من گیج شده ام و نمیدانم باید سوار کدام قطار شوم.
راست میگفت بیچاره، گیج شده و راه را گم کرده بود.
گفتم هم مسیریم با من بیا.
دیگر شانه به شانه ام می آمد که راه را گم نکند!
شانه به شانه ی کسی تا حالا راه نرفته بودم.
قدش یک هوا از من کوچکتر بود، حس جاذبه داشت پدر سوخته و هِی دلم میخواست دست ببرم لای موهایش!
این دست بردن لای مو را خیلی دیده بودم بین دختر پسرهایی که کنج درب قطار می ایستند!
به گوشه ی مژه هایش که نگاه میکردم دلم میریخت.
ای کاش حرف میزد
صدایش بغل کردنی بود!
آن روز با بقیه ی روزهایی که هندزفری میگذاشتم و خیره میشدم به کنجی فرق کرده بود.
مسیر طولانی هر روز داشت مثل چشم بر هم زدنی میگذشت و هی هر لحظه بیشتر دلم میخواست سر حرف را باز کنم.
اما من مال این حرف ها نبودم و از کودکی به وقت خواستن چیزی لال میشدم و ترجیح میدادم همه چیز یکنواخت باقی بماند.
اما اینبار باید یک غلطی میکردم
و حرف دلم را زدم.


رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7



گفتم خانوم، من میخواهم بیشتر ببینمتان!
راستش امروز این مسیر تکراری با وجود شما لذت بخش شده بود...فقط میخواهم کمی بیشتر ببینمتان!
قبول کرد...با همان صدای خفه و آرامش قبول کرد.
قرار بود کمی بیشتر همدیگر را ببینیم اما دیگر کار به جایی رسید که میان شلوغی و ازدحام جز چشم هایمان که خیره بودند به هم هیچ کس را نمیدیدم!
دنیای تکراری ام رنگی شده بود.
صبح با قربان صدقه رفتن بیدار میشدیم و شب را دور از هم ولی با هم به ثانیه میخوابیدیم.
اول قرار بود کمی بیشتر ببینم‌اش اما دیگر جز او کسی را نمیدیدم
قرار بود کمی بیشتر ببینم اش اما آنقدر دیدم اش که تکراری شدم.
آنقدر زیادی بودم که دلش را زدم.
که دیگر تصمیم گرفتیم همدیگر را نبینیم.
که روزی هزار بار به خودم لعنت میگفتم که چرا لال نشدم که دنیای یکنواختم ادامه پیدا کند.
حالا دیگر تمام مسیرها از تکراری بودن در آمده بود و بوی خاطره گرفته بود...حالا دیگر حال نبود، یکنواخت نبود که بدتر بود که گذشته بود و زندگی با یک مشت حادثه‌ی جا مانده در مسیر.
زندگی باصدایی خفه و آرام!
عزیزم راستش را اگر بخواهی امروز در ایستگاه مترو یک نفر رادیدم که چشمانش شبیه چشمان تو بود و صدایش خفه و آرام.
حالا ساعت هاست هر چه این ایستگاه ها را بالا و پایین میروم راهم را پیدا نمیکنم!
به یاد داری که گیج شده بودی و کمکت کردم؟
گیج شده ام، گم شده ام
کمکم می‌کنی؟
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7


  علاقشون بهت کمتر میشه..
ودیگه دوست ندارن!
بوجک هورسمن . اولین و بهترین در ژانر کمدی سیاه!
ینی حبیب هم مثل شخصیت بوجک رو داشت؟ یا فقط مشکل از دلبر بود؟
خدا داند..  
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
و عشق تعریفی ندارد ....



دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رادیو چهرازی |Radio Chehrazi| 7

 


#پدر که باشی 

همه جهانت یک دختر می شود...❤
چه قشنگ است جهان مردی که تو رو دارد (:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://dl.takinmusic.ir/mp3s/1398/11/05/Leila%20Forohar%20-%20Tooye%20Donya%20(128).mp3




صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12