بــا یکی حــرف میزدم ، داشــتیم راجع به اخــلاق یکی دیگه میگفتیــم ، گفــتم خیلی عصــبی شده ، گفــت آره مریض شــده دیگه ، منم گفــتم آره فک کنــم ام.اس.آی (بیماری ام.اس) داره :|
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینقدر سوتی بوده که یادم رفته از اشتباه چاپی بگیر تا این اخریش بوده ازخواب بیدار شدم ساعت 8بود همون جور خابیده نگاه سقف کردم هنوز حال درسی نداشتم اتاقمم پنجره نداشت تاریک بود گوشیوبرداشتم نگا ساعت کردم نوشته بود 8:15ترکیب ساعت گوشیم گفتم 12ساعتس عاغا ما درو باز کردم رفتیم از خونه بیرون هوای عوض کنیم توی راه اینو گفتم عجیبه صبح به این زودی بیدارشدم عاغا درو باز کردم دیدم شب هست :lاصلا کلی برنامه داشتم تو زندگیم 12ساعت تویک ثانیه جابه جا شدم هنوزم سرگیچه دارم :lخودم برا صبحونه اماده کرده بودمآ:l
یه بار خواستم بگم منظومه ی شمسی گفتم شمسومه ی منظی خخخخخخخخ
یه بارم به گوشت چرخ کرده گفتم گوشت چرخرده
یه بار داشتم پول برداشت کنم وقتی برداشت کردم
- گفت دگه کاری نداری؟
اره رو زدم بعد فهمیدم هیچ کاری ندارم افتام التماس کردن بهش که کارتمو بده
سرکلاس ریاضی عمومی اومدم بگمcsc(کسکانت)
گفتم سسناکت
یعنی کلاس رفت رو هوا
خو یکی دیگه میگم....
اومدم بگم سفینه فضایی گفتم فسینه ضفایی!!!