02-11-2014، 14:56
تفسیر سوره نساء آیات(62 الی 66)
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ﮋ ﮌ ﮍ ﮎ ﮏ ﮐ
«پس چگونه است آن گاه كه به آنان به سبب كار و كردار پيشينشان مصيبتي برسد» يعني: حالشان چگونه خواهد بود و چه خواهند كرد آنگاه كه بهسبب گناهاني كهمرتكب شدهاند و از جمله؛ بردن قضاياي خويش به سوي طاغوت، گرفتار مصيبت سنگيني گردند؟ آري! يقين است كه آنان در چنين حالتي، از دفع آن مصيبتناتوان اند «سپس نزد تو ميآيند» و از كاركرد خويش عذرخواهي ميكنند «و بهخدا سوگند ميخورند كه ما جز نيكويي و موافقت قصدي نداشتيم» يعني: ما از بردن قضاياي خويش به داوري نزد غير تو، جز احسان و نيكوكاري و ايجاد سازش وتوافق ميان دو خصم، هيچ قصد ديگري نداشتهايم، پس قطعا هدف ما ستيز ومخالفت با تو نبوده است و به صحت آن داوري هرگز اعتقاد نداشتهايم!
اما خداي عزوجل آنان را اينگونه تكذيب ميكند:
ﮑ ﮒ ﮓ ﮔ ﮕ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ
«اينان گروهياند كه خدا ميداند آنچه در دلهايشان است» از نفاق و دشمني باحق. يعني: قطعا ميداند كه آنان منافقاند «پس از آنان اعراض كن» و از پذيرشعذرشان روي برتاب «و پندشان ده» يعني: از فرجام شوم نفاق بيم و هشدارشانده «و به آنان بگو در دلهاي آنان» يعني: در حق نفسهاي آنان. يا به آنها در خلوتكه جز خودشان كس ديگري در آن محضر نباشد، بگو: «سخني مؤثر را» يعنيسخني رسا و بليغ را كه در امر پنددهي آنان، راه به مقصود برد و در آنان مؤثرافتد، مثلا آنان را به ريختن خونها و سلب اموالشان بيم ده، يا سخني به آنان بگوكه در دلهايشان مؤثر افتد و آنان را به بدي و انحراف راه و روششان باورمند گرداند.
در بيان سبب نزول روايت شده است: اين آيات درباره مردي از انصار و مردياز يهود نازل شد كه با هم در قضيهاي دعوا و مرافعه داشتند، يهودي ميگفت: ميان من و تو محمدصداور باشد! اما انصاري ميگفت: ميان من و تو كعببناشرف داور باشد! ابنكثير بعد از آن كه روايات ديگر در بيان سبب نزول اين آيات را نيز نقل ميكند، چنين ميگويد: «آيات عامتر از همه اينهاست زيرادر مورد نكوهش هر كسي است كه از كتاب و سنت عدول كرده و به داوري باطلتن در دهد. مراد از طاغوت در اين آيات نيز هر باطلي است».
ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ
«و هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي آن كه اطاعت شود» در آنچه كه امر ونهي ميكند «به اذن الله» يعني: به علم وي، يا به توفيق وي. بنابراين، او پيامرسان خداي عزوجل است، پس اطاعت از وي، در واقع اطاعت از خداوند متعال ميباشد، لذا اطاعت از وي را برامتش فرض گردانيديم «و اگر اين جماعت» كه ذكرشان در بالا گذشت «هنگامي كه به خود ستم كردند» با ترك اطاعتت و داوريخواستن از طاغوت «پيش تو ميآمدند» درحالي كه از نفاق و شقاق وجنايات و مخالفتهايشان دستبردار و توبهكار بودند «و از الله آمرزش ميخواستند» براي گناهان خويش «و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش ميكرد» يعني: نزد تو نيزتضرع و زاري ميكردند تا به شفاعت آنان برميخاستي و براي آنان طلب آمرزش ميكردي «هرآينه خدا را» بسيار «توبهپذير» و بسيار «مهربان مييافتند» براي خود دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[6] .
[6] .
------------
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.[6] - ابن جریر طبری می گوید:
«تفسير كلام پروردگار يكتا در آيه 64 سوره النساء:
﴿..ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ﴾.«... واگر آنان هنگامی كه به خود ستم روا می داشتند،پيش تو می آمدند واز خدا طلب آمرزش می نمودند، وپيغمبر نيز برای آنان درخواست بخشش می كرد، بيگمان خدا را بس توبه پذير ومهربان می يافتند».
ابو جعفر می گويد: خداوند سبحان در اين آيه مباركه می فرمايند: اگر آن منافقان (آنانيكه در آيات پيشين سخنشان بميان آمد ـ از آيه 60 همين سوره ـ وقتی كه بسوی حكم وقضاوت خداوند وداوری پيغمبر او r خوانده شدند... بدو پشت نموده واز او ميگريزند وديگران را نيز از او باز می دارند: ﴿ﭼ ﭽ ﭾ﴾ (النساء: ٦١).
﴿ﮭ ﮮ ﮯ ﴾: با ارتكاب گناهان كبيره واز آنجمله داوريشان پيش طاغوت. وسرباز زدنشان از حكم كتاب الهی واز فرامين رسول وفرستاده پروردگار آنگاه كه بسوی او خوانده می شوند.
﴿ ﮰ﴾: به نزد تو ای محمد (r) می آمدند. يعنی: آنگاه كه به پيش طاغوت رفته بودند وبه داوری او سر تسليم خم نموده وراضی شده بودند، توبه كنان وپشيمان از كرده خويش پيش تو می آمدند. و از خداوند عاجزانه درخواست می كردند كه از گناهانشان در گذرد ورسوايشان نكند. وآنگاه پيامبر خدا r نيز از خداوند متعال آمرزش ايشان را درخواست می كرد. و اين است معنای گفته الهی: ﴿ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ﴾.
***
و عبارت ﴿ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ﴾.«بيگمان خداوند را بس توبه پذير و مهربان می يافتند».بدانها می گويد: اگر چنانچه می كردند و از كرده خويش پشيمان شده توبه می نمودند بيگمان كه خداوند را توبه پذير می يافتند. يعنی: خداوند آنها را از آنچه پست وزشت می پندارند بدانچه می پسندند بر می گرداند.
و او را ﴿ﯚ﴾ يعنی؛ با آنها مهربان می يافتند. كه از روی مهر خويش آنها را بر گناهانی كه از آن توبه كرده اند باز خواست نمی كرد.
* * * *
مجاهد می گويد: اين آيه اشاره دارد به آن يهودی و مسلمانی كه برای داوری پيش كعب بن اشرف رفته بودند...».------------------
ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ ﯪ ﯫ ﯬ ﯭ ﯮﯯ
«چنين نيست» كه پندار منافقان در مورد ايمان به پيامهاي نازل شده بر تو و پيشينيانت راست باشد، بلكه «به پروردگارت سوگند كه ايمان نميآورند تا آن كه تو را در آنچه ميانشان مايه اختلاف است» و در آن باهم كشمكش و مشاجره دارند «داور گردانند» يعني: تو را در تمام امورشان ميان خود حاكم و داور گردانيده و احديجز تو را به داوري برنگزينند و «آنگاه در آنچه داوري كردي، هيچ دلتنگي در خودنيابند» پس صرف پذيرش و تن دادن به داوري رسول خداصكافي نيست تا آنگاه كه اين اذعان و پذيرش، از صميم قلب نبوده و از رضايت و اطمينان و طيبخاطر برنخاسته باشد «و تسليم شوند» يعني: در ظاهر و باطن اذعان و انقيادكنند «به تسليمشدني» كامل كه هيچ ترديدي در آن آميخته نباشد و شائبه هيچ مخالفتي آن را نيالايد. بدينسان ملاحظه ميكنيم كه حق تعالي ايمان را كه سرمايه حقيقي بندگان صالح خدا است، از منافقان نفي كرد تا آنگاه كه مقصد ومرامشان داور قرار دادن رسول خداصنباشد. چنان كه در حديث شريف نيز آمدهاست: «سوگند به ذاتي كه جانم در دست اوست، يكي از شما ايماننميآورد تا آن كه هوس و خواستهاش پيرو آن چيزي باشد كه من آوردهام».
در يكي از روايات وارده در بيان سبب نزول آيه كريمه آمده است: دو مرد نزد رسول خداصبه مرافعه (داوري) رفتند و رسول خداصبه نفع شخص ذيحق عليه طرف ناحق حكم كردند، اما آن شخص محكوم گفت: من به اين داوري راضي نيستم! طرف از وي پرسيد: پس من چه بايد بكنم؟ گفت: اين كه نزد ابوبكر به مرافعه برويم! و نزد ابوبكر رفتند، او گفت: حكم همان است كهرسول خداصفرموده اند. اما رفيق وي به فيصله ابوبكر هم راضي نشد وگفت: نزد عمر ميرويم! نزد عمر رفتند و صاحب حق ماجرا را به عمرباز گفت، عمر از شخص محكوم پرسيد: آيا موضوع چنين است كه اين مرد ميگويد؟ محكوم پاسخ داد: آري! آنگاه عمر به خانهاش رفت و با شمشيري برهنه بيرون آمده سر آن محكوم را از تنش جدا كرد. همان بود كه اين آيه كريمه نازل شد.