30-11-2012، 20:37
ومن اموختم خواستن همیشه توانستن نیست...
گاهی داغ بزرگی است که تاابد بر دل می ماند...!
گاهی داغ بزرگی است که تاابد بر دل می ماند...!
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |
|||||||||||||||||||||||
30-11-2012، 20:37
ومن اموختم خواستن همیشه توانستن نیست...
گاهی داغ بزرگی است که تاابد بر دل می ماند...!
30-11-2012، 20:40
می دانی ؟!
آدم های ِ ساده ساده هم عاشق می شوند ... ساده صبوری می کنند ... ساده عشق می ورزند ... ساده می مانند ... امّــا ... سخت دل می کَـــنَند ! آن وقت که دل می کَــنَند ... جـان می دهــند
30-11-2012، 20:52
نمیدانم چرا؟
این روزها درجواب هرکه ازحالم می پرسد تامی گویم ..... خوبم چشمانم خیس می شود....
01-12-2012، 10:31
زندگی تلخ
ولی شیرین است طمع تلخی درآن موجود نیست ![]() ![]() ![]() شما چه فکر کردید
01-12-2012، 11:02
یک مترسک خریده ام!
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام. درست مثل توست. فقط اینکه روزی هزار بار مرا از رفتنش نمی ترساند...
01-12-2012، 13:23
گرسنه ات گذاشتم تا حریصت کنم اما نمیدانستم یک عاشق گرسنه بی تحمل که شود به هر آغوشی چنگ میزند ...
:|
قلبم از ان تو....
داستان کوتاه و عاشقانه فوق العاده زیبا پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلبتو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت) قلب دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...
01-12-2012، 14:25
روزگار.....
اگر اينچنين به من سخت ميگيري،با خبر باش كه پژمردن من اسان نيست.... گرچه دلتنگ تر از ديروزم.... گرچه فرداي غم انگيز مرا ميخواند ليك باور دارم....دلخوشي ها كم نيست زندگي بايد كرد..... هرچند زندگي سخت است....
01-12-2012، 14:40
روز ها بی درنگ
جای خود را به دیگری می دهند و من این "وسط" بی احساس ترین...(!) و بی هیچ تحرکی در بزم تلاطم. نه ...!) هیچ پایانی ندارد! هم چنان بلند مینویسم و آرام میخوانم شاید باید اتفاق می افتاد(! تا بدانی; دلم خوش نیست قلبم به یک طپش می لرزد دیگر حتی در آن خلوت گورستان هم من دلم میگیرد و به هیچ نمناکی به هیچ بارانی دل نمیدهم تو آنجا نبودی... من در آن خلوت گورستان بادبادک کردم رها عشق آویزان آن عشق من رفت هوا( !) و چه اشکم میگیرد و چه قلبم میگرید روزهاست ترکت کردم بی آن که حتی لحظه ای تصورکنم اگر تو پیش ازین ترکم کرده بودی چه میشدم؟!؟!؟
01-12-2012، 15:50
گاهيــــــ
دلت ميگرد ،خيليـــ.... نـه حســــــِ تنهايي نه حســــِ غم نـه حسِ دوريـــــ گاهيـــــــ ديوانه ميشويـــــــــــــــــ از خوبي ِ يکـــــي، بد بودن ديگري..... گاهيــــ.......ميشکني از اينکه سادگيـــــ را به حساب ِ حماقتـــــ ميگذارند...
| |||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|