ارسالها: 3,918
موضوعها: 325
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 6360
سپاس شده 15383 بار در 6335 ارسال
حالت من: هیچ کدام
◆﹃﹄◇ ◆﹃﹄◇◆﹃﹄◇ ◆﹃﹄◇◆﹃﹄◇
◆ بـــــــــــاران هَـــمـــیــــشـــِﮧ مـــــــی بـــــــارَב
◆ امـّا مـرבمــ سِتـــآره را بیـشتـَر בوُستــــ בارنــב
◆ نـــــــآمَــرבیسـتــــــــ آטּ هَـــــمـِــــــﮧ اَشکــــ را
◆ بــــــﮧ یــڪــــ چِـــــشـــمـــَکـــــ فــــروخـــتــَـטּ
◆﹃﹄◇ ◆﹃﹄◇◆﹃﹄◇ ◆﹃﹄◇◆﹃﹄◇
ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26577 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
این عشق یک طرفه من رو کشونده تو خیابونا
نمی خوام توی این خلوت کسی دور و برم باشه
نه پلکام روی هم میرن نه دست می کشم از گریه
نه میخوام بند بیاد بارون نه چتری رو سرم باشه...
A Friend is nothing but a known enemy
ارسالها: 859
موضوعها: 163
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 1862
سپاس شده 3392 بار در 1511 ارسال
حالت من: هیچ کدام
توی اولین دقایق آخرین روز،اشک ریختم و پذیرفتم باختن رو!
با خدا درد و دل کردم و قول دادم دیگه اصرار نکنم
قول دادم سر تسلیم فرود بیارم و رضا باشم
قسم خوردم که این آغاز، آغاز زندگی حقیقیم باشه...
عشق؟....آزادش کردم!
نفرت؟.....کنار زدم!
خیانت؟....فراموش کردم!
دوستی؟.... از خاطر بردم
فقط خودم!
و دنیای بی ریای قلبم
و خدایی که حضورش کافیه برای همه ی زندگیم
دیگه ازت چیزی نمیخوام
روز گذشتن رسید
یادت هست گفتم زمانی میرم که رفتنم آزارت نمیده؟؟؟
یادت هست بهت گفتم تا قبلش تنهات نمیزارم؟؟؟
یادت هست بهت گفتم وقتی رهات می کنم که نیازی بهم نداری؟؟؟
وقتش رسید....
پایان امروزم....پایان عشق نیست!
تازه آغاز عاشقانه هایم است
که بی تو سر میدم....
در فراقت!
ارسالها: 906
موضوعها: 620
تاریخ عضویت: Oct 2012
سپاس ها 1757
سپاس شده 3366 بار در 925 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟
سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟
آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟
حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟
غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
ارسالها: 3,918
موضوعها: 325
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 6360
سپاس شده 15383 بار در 6335 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بــه من بگــو تمــام تو مال مــن است ....
مي خواهــم حســادت كنــم به خودم ....
ارسالها: 859
موضوعها: 163
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 1862
سپاس شده 3392 بار در 1511 ارسال
حالت من: هیچ کدام
04-12-2012، 15:49
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-12-2012، 15:51، توسط best~boy.)
وقتی که مثل غریقی در وجودش غرق شوی
قلبت چنان در اجباری ناباورانه لبریز او میشود
که چیزی توان جدا کردنش از دنیای درونت ندارد
و او خود عاجز است از اینکه از قلبت رها شود.
...................
ممنون از دوست خوبی که اینو برام نوشت...
چه زیباست...
لحن تو....
لحن سرشار از شکایتت
حالت تدافعی ای که جلوی من داشتی
نشنیدنت
احساس غریقی رو داشتم که با نا امید شدنش دست از دست و پا زدن می کشه
و آروم آروم خودش رو به مرگ می سپاره
سخت بود دستم رو از دستت بیرون بکشم و رها شم از خواستن حضورت
اما به اجبار تو مجبور شدم
به اجباری که تو بهانه ی خودت قرار دادی تا فراموش کنی کی هستی!!!!
قلبم....نه .... درد نمی کند...
قلبم مرد....
این بود نهایت قول تو؟؟؟؟
ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26577 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
امشب چشای من مث ابرای بهاره...
نخند به حال من که حالم گریه داره
چرا گریم نمیتونه رو تاثیری بزاره
آره بخند، بخند که حالم خنده داره
A Friend is nothing but a known enemy
ارسالها: 906
موضوعها: 620
تاریخ عضویت: Oct 2012
سپاس ها 1757
سپاس شده 3366 بار در 925 ارسال
حالت من: هیچ کدام
شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسبحال، نه یکی گفتوگو
نه به خود آمدم، نه ز خود میروم
نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو
همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »
نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
نکند غیر آه، دل ما را رفو
نشوی تا حزین هله با مِی نشین
هله سر کن غزل، هله تر کن گلو
به سر آمد اجل، نسرودم غزل
همهاش هوی و های، همهاش های و هو
هله امشب ببر به حبیبم خبر
که غمش مال من، که دلم مال او
هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !
بِبَریدم به دوش، به کوی میفروش
که شرابم شراب، که سبویم سبو
ارسالها: 355
موضوعها: 138
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 918
سپاس شده 1828 بار در 714 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به خاطر كی زنده هستی؟ با اینكه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ كس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینكه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یك بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیكه اشك تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسی كه به خاطر هیچ زنده است...