♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

[best~boy]

خدا ما رو برای هم نمیخواست
فقط می خواست همو فهمیده باشیم
می دونست نیمه ی ما مال ما نیست
فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
....

نمیتونم بقیه شو بنویسم
چقدر این شعر پر از احساس الان منه


خداااااا
تو که نمیخواستی،چرااااااااااااا پس تا اینجا کشوندیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[melodi+]

هی فلانی....

رفتن حق همه ی آدم هاست...

ولی اگه بودی پاییزم قشنگ تر بود"..

[B I N A M]

روزگار بر خلاف آرزوهایم...

سال ها تکراری تر از همیشه

و لحظه هایی که

که می گذرد

اما به سختی

بهار پائیز گونه ام مبارک

[best~boy]

یاد اون روزا که شروع آشنائی بود ..
شروع آشنائی همیشه جالبه ولی زود گذره ...

[♥ هومن♥]

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

[i think just about you]

گمم نکن …

در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم ، فقط بگذار بمانم

[B I N A M]

شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰

[best~boy]

حرف دلم تقدیم به فا....
روزی که دیدمت آرام خندیدم
به خود گفتم:زندگی
زیبا بود...
آه...
... ولی افسوس او مرا هرگز ندید
حتی پرپر شدنم را در جلوی پاهانش
روزی که رفت من هم رفتم
او به دوام و من به فنا
کاش هرگز او را نمیدیدم کاش
روزی که دیدمش دنیا آبی بود
زیبا بود
مثل خواب
مثل برف
مثل باران
ولی رفتنی...
اما حال دنیا سیاه است
مثل کابوس
مثل سرما
مثل شب
ولی تا کی؟
کاش هرگز نمیدیدمت کاش

[B I N A M]

بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت

هر چند

اینجا بهشت شاد خدایان است

بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است

[best~boy]

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را