امتیاز موضوع:
  • 62 رأی - میانگین امتیازات: 4.39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم،

آهای جماعت...

میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟

شما دقیقا چه رنگی هستید؟!

رمانتیک...
 سپاس شده توسط Apathetic
آگهی
محکم تر از آنم که برای تنــها

نــبودنم ،آنچه را که اسمش

را غــرورگذاشته ام

برایت بــه زمیـــن بکوبــم ؛

احـساس من قیمتی داشت

که تو برای پرداخت آن

فقیـــــــــــــــــــر بودی
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 219
 سپاس شده توسط Apathetic ، ps3000
ڪاش یڪے بود ڪہ توے ڪوچہ ها داد مے زد

خاطره خُشڪیہ

خاطره خُشڪیہ

اونوقتـ ـ ـ ـ همہ ے خاطراتمو

همونــ ــایے ڪہ ارزش گرفتـטּ دَمپــ ـایے پاره هم ندارטּ

میریختم تو ڪیسہ

و میــ ــدادم بہش

و میرفتـ ـ ـ رَد ڪارش!

+آلــ ـــزایمر گاهے درد نیستـ ـ ـ

درمــ ـــاטּ استـ ـ ـ!
سوالات و پیشنهادات و انتقادات خود را در دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اینجا جستوجو کنید.
به پیام های خصوصی در این باره پاسخ نخواهم داد.
به جای خوب ، ممنون ، خوشم اومد از واژه سپاس استفاده نمایید.
در صورت مشاهده اسپم از سوی کاربر،اخطار داده میشود...

(با سپاس مدیریت تصاویر دیدنی)

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://s1.picofile.com/file/7784532361/boy.gif
 سپاس شده توسط Apathetic
دلتنگی چه حس بدی است....

تنهایی چه حس بدی است

کاش...

پاره ای ابر میشدم

دلم مهربانی می بارید

کاش نگاهم شرار نور میشد

اشتی میدادش

و

که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و

من...

چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 219
 سپاس شده توسط ps3000
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی…
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز...
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 219
هے کافــــــہ چے... دَستـــــور بِده سیگـــــار بیاوَرند...

مَشروبـــــ وَ پـــــاستور هَـــــم

وَ مَردهـــــاے هَـــــرزه را دور میـــــز مَن جمع کُنـــــ...

بِگو بنـــــوازند...

شایـــــد غِیرَتے شُـــــدُ برگَشتـــــ ....
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 219
 سپاس شده توسط ps3000
انـــــدوه که این قرمــــــز است
اگر سیاهــــــــ بود،
نشانت میدادمــــــ خون ریختن کار سیاهیستــــــ
خوب، ولی اشتباه...
لـ ـَعـــنــَـ ـت بِـ ِــهـ ـ خـ ـــودَتـــــ ـ و َ افـ ـ ـکــ ـارَتــــ ــ
میـ ــدانـ ــی لـــَـ ـعنـ َـتـ ـی ـ ـ

دُرُسـ ــ ـت اســـــ ـتـ ــ روزیـ ــ عـ ــاشـِ ــقـَـتـ ـ بـ ــودَمــــ ــ

وَلـ ــی بـِـبـ ـ ـیـنــ ـ ـ بـ ــیـ ــ تــــــو

بــــاز هـ َـــم میــــتَـــــوانـ َــم زِنــــدِگی کــُنـــَـم

فـَـقـــَ ط گــاهــیـــ دَر ایـ ــن مــیـ ــان

یـــادَتــــ

زَهـ ــ ر میـــکُنـ ـَـد بـِهــ کــ ــامــَمـــ ـ زنـ ـدِگیـ ــ را
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 219
 سپاس شده توسط ps3000
از کن پنجره هارا ای دوست

هیچ یادت هست؟

که زمین را عطشی وحشی سوخت؟

برگ ها پژمردند؟

تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست...

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد؟

با سر و سینه گل های سپید

نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟

هیچ یادت هست؟

حالیا! معجزه باران را باور کن

و طراوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد...
خوب، ولی اشتباه...
بابا باحال بود Big Grin


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان