24-01-2013، 9:27
به سلامتی
اونی که واسه رفتنش گریه کردی …
اون رفت واسه رفیقاش تعریف کرد باهم خندیدن ...
اونی که واسه رفتنش گریه کردی …
اون رفت واسه رفیقاش تعریف کرد باهم خندیدن ...
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |
|||||||||||||||||
24-01-2013، 9:27
به سلامتی
اونی که واسه رفتنش گریه کردی … اون رفت واسه رفیقاش تعریف کرد باهم خندیدن ...
24-01-2013، 9:28
درس خواندن چقدر دلگیر است
در اتاقی که از تو خسته شده گوش دادن به تیک تاک زمان زل زدن به کتاب بسته شده...!
24-01-2013، 9:30
تو انجا............من اینجا..........مشکل از ما نیست نیمکت های دنیا را بد چیده اند......
24-01-2013، 9:30
++ هر كه را دوست داري
مي گيـــــــــري ! هر كه را دوست داري مي بري ! از عشقم بگذر خدا رگ غيرتم را مي زنم !
24-01-2013، 9:31
هیچگاه ادعای خاص بودن نکرم ، اما خاصیت خاص بودن عشق تو مرا خاص کرد ، جدا ز دیگران و ممتاز و یگانه ی تو ، تو نیز خاص بمان ، چون خاصیت توست ، چون تو سلیقه منی 3>خاص تورا دیدم ، خاص نامت را بر لبانم جاری کردم ، وای ! چه حالت خاصی گرفت لبو زبانم به هنگام زمزمه نام خاص تو ، خاص خواستمتو با خاصیت خاصی خواستنمو اجابت کردی 3> خاصترینم خاص دوست دارم3>
24-01-2013، 10:42
همیشه نمی شود زد به بی خیالی
و گفت: تنهـــــــــــا امده ام... تنهـــــــا می روم...! یک وقت هایی شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای... کم می اوری دل وامانده ات او را می خواهد
عاشق که میشوی
نا آرام میشوی ، گاهی حسود ، گاهی خود خواه ، گاهی دیوانه، گاهی آرام ، گاهی شاد ، گاهی غمگین ، گاهی خوشبخت ترین یک روز به خودت میایی میبینی تنهایی ؛ تنها ترین... هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و حرف زدن... تنها غم میماند کنارت ...و تنهایی... و سیگار... عاشق که میشوی نا آرام میشوی ، گاهی حسود ، گاهی خود خواه ، گاهی دیوانه، گاهی آرام ، گاهی شاد ، گاهی غمگین ، گاهی خوشبخت ترین یک روز به خودت میایی میبینی تنهایی ؛ تنها ترین... هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و حرف زدن... تنها غم میماند کنارت ...و تنهایی... و سیگار...
24-01-2013، 12:14
هميشه باتو بودن رادرخيالم تصوركردم...
بي تو بودن را در مدت ها تجربه... واين است سهم من از رويا تا واقعيت... كلافه ام... درست شبيه لحظه اي كه مادربزرگ نمي تواند سوزن نخ كند...!
24-01-2013، 12:16
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی… به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند… لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز . .
24-01-2013، 12:57
وجودم یخ بسته !...
اخر همه ی وجود من کسی بود که ; گرمای دستانش زنده ام میکرد ... اتش نگاهش جانم را میسوزاند ... و حرارت نگاهش همه ی امیدم برای زندگی بود .. حالا او رفته و من اینجا مانده ام با ذهنی که یخ زده ...
| |||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|