امتیاز موضوع:
  • 62 رأی - میانگین امتیازات: 4.39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

خـِـیلے خــ ـوبــِﮧ کـِﮧ کــَسے روُ داشتـِـﮧ باشے کـِﮧ ...

بے مـِـنـَت بــَـغـَلـِـت کــُنـِـﮧ !

بے مـِـنــَت باهاش دردُو دل کــُنے !

بے مـِـنـَـت باهات گــِریــِﮧ کــُنـِﮧ !

بے مـِـنـَـت پـُـشتـِـت باشـِﮧ !

بے مـِـنـَـت دوسـِـت داشتـِـﮧ باشـِـﮧ !

بے مـِـنـَـت رفیقـِـت باشـِﮧ !

خـِـیلے خــُـوبــِـﮧ ..
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 279
 سپاس شده توسط Apathetic
آگهی
دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را می کند...
 سپاس شده توسط Apathetic
همه می پرسند :

« چیست در زمزمه ی مبهم آب ؟

چیست در همهمه ی دلکش برگ ؟

چیست در بازی آن ابر سپید ،

روی این آبی آرام بلند ، که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال

چیست در خنده جام

که تو چندین ساعت ، مات و مبهوت به آن می نگری ؟ »
 سپاس شده توسط i think just about you ، Apathetic
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت

شاید از جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
مـَسـيـرُ
مـيـشـهـ
سـاخـت از
رو
هَـدَفـ
 سپاس شده توسط Apathetic
رفته بودم سر حوض

تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب...

آب در حوض نبود

ماهیان می گفتند:

هیچ تقصیر درختان نیست

ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب، لب پاشویه نشست

و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط i think just about you
در جـَـــوابـــِ اَشکـــــ هـــای گـــَرمَمـــ،

کهــ روی گونهــ هایَمـــ سُرسُرهـــ بــازی مــی کَـــردَنــد...

بــِــینـــِ آنـــ همهـــ آدمــــ،

در آخــــرینــــ دیــــدار ِ رسمــــی مان....

نبایــــد مـــی گفـــتـــی:

"دُنــــیای شُمـــا چـــِقـــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ"

دلـــ اَستــــ دیـــــگــَــر

مـــــی شکـــــنــــد...
خوب، ولی اشتباه...
((درس عشق))
درس((ق))می دادیاد بچه ها دردبستان خانم آموزگار

واژه ها تکرار می شد یک به یک قوری و بشقاب وقندان وقطار

شادمان از درس تازه کودکی روی کاغذ دزدکی چیزی نگاشت

یک الف دنبال آن هم شین وقاف خواند آن راعشق واعرابش گذاشت

چون معلم دید آن مرقومه را بی تامل روی آن خطی کشید

خواست چیزی گوید آن کودک ولی جز خشونت در رخ خانم ندید

گفت با کودک معلم:کای پسر اولا عین است اول حرف عشق

درس این حرف آخرین درس شماست پس نباید کرد چیزی صرف عشق

ثانیا باید تمام بچه ها بشنوند این جا کلاس ومدرسه است

جای الفاظ چرند وچار نیست جای تعلیم حساب و هندسه است

هر کسی غیر از کلاس ومدرسه در سرش باشد هوای دیگری

یا سرو گوشش بجنبد در کلاس یابگیرد درس من را سرسری

من خودم با چوب و خط کش بر سرش می زنم آن قدر تا آدم شود

یا به ناظم می دهم تحویل تا شر او از این دبستان کم شود

گفت کودک:بااجازه اولا ما یکایک بچه های آدمیم

در سر ما فکر های خام نیست ما به حکم عشق این جا آمدیم

ثانیا درس وکلاس ومدرسه بی محبت جز در و دیوار نیست



بر مدار عشق می گردد جهان پس سخن از عشق این جا عار نیست

زین سبب ای مهربان آموزگار جای آن دارد بفرمایی چرا؟

می دهی در درس آخر یاد ما اولین حرف از حروف عشق را

گفت با کودک معلم:وه که خوش آتشی در جان من افروختی

آفرین بر تو که با برهان خود درس اصلی را به من آموختی
Heartنمی گویم بی گناهم،اما،تک گناهم و
تنها گناهم،دوست داشتن تو بودHeart
 سپاس شده توسط ★MoRpHeUsS★ ، M A H S A N` ، zolale qasemi ، parmida.a
از چـَهـار راه قلـبـَم عبــور ڪـَـرבے

و هــیـچ بــﮧ چــراغ قـلبـَم تـوجـّـﮧ نــڪـَـرבے

امــا بـבاלּ پلیــس قلبـم تــو را تعـقیـب خـواهـב ڪــَرב

و بـَـرگــﮧ ے "בوسـتـَت בارم" را زیــر

بـرف پــاڪـُלּ בلـت خــواهـב گــבْاشـت !
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 279
بـــــارهــــا گفتم به تو ؛
چـشمــها ،
بــــرای ِ نـــگاه اسـت …
امّــــا ..
تـــــو ..
هــــر روز بـــا آنـها ..
حـــادثــه مــی آفــــریـــــنی !
مـَسـيـرُ
مـيـشـهـ
سـاخـت از
رو
هَـدَفـ
عشق انسان را داغـــــــــ میکند
و دوست داشتن انسان را پختـــــه…
هر داغی روزی ســـرد میشود
ولی هیچ پخته ای دیگر خـــــــــام نمیشود….


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان