♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

[shahriar64]

گلوی آدم را
باید گاهی بتراشند
تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.
دلتنگی هایی که جایشان نه در دل
که در گلوی آدم است
دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. .

[ғдф!ทд ^ــ^]

ویک دقیقه سکوت برای حرف هایی که توی زهنت بارهاتکرارمی کنی که زمان روبروشدن باعشقت بگی* ولی وقتی بهش رسیدی فقط بگی سلام
مرسی

[Amir BF]

یک دقیقه سکوت به احترام تمام کسانی که سکوت کردند

[^BaR○○n^]

دلگیر نشو از آدما !

نیش زدن طبیعتشونه ...

سال هاست که به هوای بارانی می گویند : " خــــــراب " !

[ashkyakhee]

خدایا...
بیا قدم بزنیم باران از تو سیگار از من...
من شبیه هیچ کسی نیستم...

---

اومی رود و جای سیگارش لبانم را می سوزاند


نه ، اشتباه شد

جای لبانش ، لب هایم را چون سیگار می سوزاند

می سوزاند آرام آرام گونه هایم را

اشک هایی که بعد از رفتنش ریختم

قطره قطره

و او ندید و نفهمید که با هر قطره اشک

گفتم خدا نگهدارت باشد

و او رفت

رفت و چشمانم

چشمانم خشک شد به سیاهی بی کران شب

جرعه ای از چای می نوشم

و کامی از لب هایش می گیرم

باز هم استباه شد

و دوباره از سیگارم کام می گیرم

[bahare_021]

سخته وقتی دلت بدجور شکست،
سرت رو بگیری بالا ...
تلافی نکنی ...
فریاد نزنی ...
به فکر انتقام نباشی ...
مثه آدمای عادی باشی ...
بخوری ... بخوابی ... بخندی ... فقط نمیری
حواستم باشه ...
مبادا که کینه ای شی ...
مبادا که فراموش کنی روزی خوب تو بوده ...
صبور باشی و ساکت ...
خفه شی به مرور ...
بغضت رو قورت بدی و،
رنجت رو پنهان.....!
هرروز پنهان تر و ساکت تر ....
خیلی سخته . . .

[ashkyakhee]

در تنهایــ ـی ام ، کسـ ـی لمس نمیشود جز او که...

دست بر اندام عریانش میکشم و مـ ـی بویم تمام وجودش را.

امشب نوبت اوست که برایم هـ.ر.زگـ ـی کند.

تمام اندام باریکـــــَـــش را تا نـُک وجودش مالش مــــ ـی دهم.

اینبار میخواهم جانم را بدهم تا جانــَـش را بگیرم.

از لبانشـــــــ بوسه ها میگیرم و او سکوت را در حلق فرو میبرد.

لـذت میبرد از همبستریــــ با آلـَتـــ پـَـریشـــ.

و او آخرین نفس را کشید و به ارگاســم رسید.

و سیگار لعنتــــــــ ــی هم مرا ارضــــــــــاء نکرد.

[bahare_021]

وقتی تو خیـابـون پشت سـر هـم سیـگـار دود میکنـم ،
همه یجـوری نگام میکنـن و میـگن : جـوون مـردم حیـف شدش...
ولـی روزی کـه داشـتــم زار زار گــریــه مـیــکــردم،
یه نـفـرم با خـودش نگفـت : طفـلـی چـی میـکـشـه با غـمـش . . .

[ashkyakhee]

میشــــنوی صدای زوزه های سکوتم را ؟؟؟؟

بغض شبهای سیاه و تارم را لمس کرده ای؟

و مــَن چه کــُنــــــــــــــــــــــــــم...

جز اینکه بسته ای دیگر را قربانی حماقت کنم.

تو در دورترین لحظه های ســــرد من آرام گرفته ای.

برای بار آخر ، استغفارم را بپذیر.

مرا در آغوشـــــ بگیر و جان دادنم را به تَمسخر بگیر

مست کرده ام . دود کرده ام . دآآآغ شده ام در سوز نبودنت.

مرا بـِنگر . لمس کن اندام ظعیفم را.قسم به

آخرین نخ ـــــــــــــــــــــــوخته ام

بوی هرزگی نمیدهد جامه سیاهم.

مرا کمی لمس کن ، فقط کمی ، تا بالا بیاورم تنهاییم را

[bahare_021]

خدایا شبیه بادکنکی شده ام
از بغضهایی که به اجبار فرو داده ام...
التماست میکنم...
فقط یک سوزن
تکه تکه شدنم باخودم . .