هنوز اندیشه ام پر از حضور توست و خیالم پر از تصویر توست
هوای دلم طوفانیست،طوفانی بس سهمگین که مرا چون برگ گاهی به هر سو که بخواهد میکشاندو بر در و دیوار ویرانه های حسرت زده میکوباند
گاهی از خود می پرسم چرا همه جا توهستی؟
چرا همیشه با منه؟چرا نامت همیشه بر زبانم جاریست؟
نمیدانم دلم میخواهد ببینمت یا نه ؟
دلم میخواهد هم کلامت شوم یا نه یا اصلا دوستت دارم یا...
فقط می دانم که این دل دیوانه هنوز اسیر توست...
بتو می اندیشد...
هوای دلم طوفانیست،طوفانی بس سهمگین که مرا چون برگ گاهی به هر سو که بخواهد میکشاندو بر در و دیوار ویرانه های حسرت زده میکوباند
گاهی از خود می پرسم چرا همه جا توهستی؟
چرا همیشه با منه؟چرا نامت همیشه بر زبانم جاریست؟
نمیدانم دلم میخواهد ببینمت یا نه ؟
دلم میخواهد هم کلامت شوم یا نه یا اصلا دوستت دارم یا...
فقط می دانم که این دل دیوانه هنوز اسیر توست...
بتو می اندیشد...