امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان عاشقانه .غیر ممکن . به قلم setareh.

#58
چشم حتما

کنایه می زنی؟
-نه من؟
-خیله خب برو یه یه ربع دیگ بیا
چشم هاشو ریز کرد بعد وقتی داشت می رفتم سمت در و کمرش به من بود گفت :
باشه من یه خبر داشتم حالا نمیدیم
من از اینور داشتم از کنجکاوی میمردم از اینور نمی تونستم منت گفتنشو بکشم.
رفت من حدود یه ساعت
داشتم به این فکر می کردم
که غیر ممکنه که ارتیمان عاشق من بشه ،یااصلا این وسط من چی؟منم دوستش دارم؟عاشقشم؟
{اره اره ملسیا دوستش داری خوبشم داری دیوونشی}
نه دیگه دیوونش نیستم اما می تونستم باشم.
بعد یه ربع در بدون اجازه باز شد ودوست قدیمی من امد تو،کپ کردم حدود چند ماهی میشد که ندیدمش اما از بچگی دوست بودیم .
تا اومد با حالت جیغ گفت:
وااااییی ملی حالت چطوره ؟
-هههییی خوبم ،بیوفا تو کدوم گوری بودی؟
-خب تو سراغی ازم نگرفتی منم قهر کردم .
-این بچه دوساله ها
-راستی کلک این همه غریبه دم اتاق تو چیکار می کنن ؟
-کیا؟
-نمی دونم 2تا پسرو یه دخترو یه پیر مردو اینابا چند تا که دیگه سنشونو حدس نزدم
-اها اونارو می گی؟
-بله دقیقا همونا،
بعد صداشو کلفت کردو گفت:
-خانوم نسبت اقایون با شما چیه؟
منم با عشوه گفتم:
به خدا چیزی نیست فقط {موندم چی بگم}..فقط
....چیزه خب
-چیزه؟
کل ماجرا رو براش گفتم بد گفت:
اااااااااووووو
-چیه؟
-جدیدا خواهان زیاد داری کلک
-وا همش فقط همون ارتیمان دیگه
-نه بابا عقبی ها!یه ارتش ادم اینجاس
-خدایی؟
-بله خدایی
-نچ ..نچ..از قدیم گفتن دارگی و برازندگی
-خوبه خوبه پرو نشو بلند شو بریم منتظرن
-الییییی
-بلهههه؟
-من لباسام تابل نیست؟
-مگه چه خبره؟
-وا مگه بای خبری باشه می گم مرتبم؟
-اره بابا بیا بریم
همون موقع ارتیمان بدون در زدن با کله اومد تو
-اااا ببخشید مزاحم شدم
گفتم:
نه مزاحم نه اگه می شه بیا
اومد تو وبغل تخت وایساد
-چیه ؟کارم داری؟
-چیزه...اون خبره چی بود؟
-اهاااا
-بگو دیگه!
-خب قراره بریم شمال
-چییییی؟
-ووووووویییییی اروم بابا
-با کی ؟کی؟چرا؟
-بابا یه نفس بگیری بد نیست ها!
-جواب بده
-خانوادگی،پس فردا،چون بابا می خواد یه کم احوالمون عوض بوشود{بشود}
-خب من چیکارم؟
-به عقبی که بابا تو هم می یای دیگه
-وااااییی ننهههه
-چچچچرررراااا؟
-میشه مسخره نکنی؟
-نچ
-چیه کبکت خروس می خونه چرا خوشحالی؟
-بابا من خیلی وقته مسافرت نرفتم ،اونم کجا؟شمال تازه از چه راه ؟چچچچاااالوس
-خوشت میاد ؟
-خیلی پس می گم از یه راه دیگه بریم.
الی-اهم
-بله الی جون قربونت برم جیگر
همین جوری قربون صدقش می رفتم که گفت خدافظو رفت توجهم نکرد دارم ابراز احساسات می کنم نامرد
از تخت ایین اومدم که دیدم ارتیمان داره با حسرت نگام می کنه گفتم
چیه
-هیی،ای کاش قربون صدقه منم بری!
-برو بچه پرو برو ،دلیل نداره
-هییییییی بریم
باهم بیرون رفتیم ولی با اومدن من همه ریختن سرم
حالت خوبه
چطوری
موضوع که جدی نیست
گفتم
وااایی بابا اروم خوبم خوبم ممنون
بعد بابا اومد تعجب کردم تو چشماش اشک بود
بی حرف باهاش رفتم یه گوشه بغلم کردو گفت خوشحالم دوست داره
داشتم می مردم از خجالت
بابا از کجا فهمیده؟
پس فردای همون روز بود که رفتیم شمال خب هیچکس نمی دونست اما من ویالون بلد بودم تو بچگی یاد گرفته بودم ولی بدبختی اینجاس که چون جمعیت زیاد و خواب ویلا کم بود من بدبخت با ارتیمان تویه ویلا ی دیگه دور از اونجا ولب ساحل تنها موندم.
منم یواشکی ویالنمو برده بودم ،یه روز صبح بیدار شدم معلوم بود ارتیمان هنوز بیدار نشده منم ویالونمو برداشتم و رفتم لب ساحل
اهنگ می زدم حال می کردمـــــــــا!!!!
یه دفه با خودم گفتم چرا باهاش نخونم؟خیلی وقت بود نخونده بودم ،پیانوهم تمرین نکرده بودم.
بعد شروع کردم به زدن و خوندن اهنگ حالمو زیبا کن از محمد علیزاده:
شب هنو نرفته اما تو چرا بیدری
نکنه این همه دردو تو میخوای برداری
تو که گقتی همه شب من توی خوابت هستم
کاشکی امشب خود من چشم تو رو می بستم
من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد
معنی معجزه شد زود به قلبم برگرد
جادهتحویل بهاره حالمو زیبا کن
روی دنیای منو به روی عشقت وا کن
کاشکی امشب مثه ماهی توی تنگت بودم
مثه سالای گذشته ماتو گنگت بودم
کاشکی امشب مثه عشقای تو کوتا میشد
اونکه باید برسه ایندفه پیدا میشد
من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد
معنی معجزه شد زود به قلبم برگرد
جاده تحویل بهاره حالمو زیبا کن
روی دنیای منو به روی عشقت وا کن
من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد
معنی معجزه شد زود به قلبم برگرد
جاده تحویل بهاره حالمو زیبا کن
روی دنیای منو به روی عشقت وا کن
________________________________________
خیلی خوشم امد داشتم دریارو نگاه می کردم که یه دفعه یه کسی با صورت فرود اومد بغل من توشن ها فقط طرف شانس اورد کسی اون جا نبود .سرشو بلند کرد بعد از پاک کرد شن ها فهمیدم
ارتیمانه گفتم:
پسر تو نمی تونی مثل ادم اعلام حضور کنی؟
-سلام سلام ..بله ..خوبم ..ممنون خانواده سلام می رسونن
-خب بابا سلام سلام
حالا جواب بده چرا باسر وارد می شی
-نه بابا پام گیر کرد نمی دونم به چی ،وایسا بینم ملی !مگتو ساز می زنی ،دیدم یه گیتار دستشه همونجور که می نشست گفتم مثل تو ولی من پیانو هم می زنم
-اخییی چه خوب
-چه اهنگ هایی بلدی؟
-خب یه دونرو خیلی دوس دارم
-بزن
-تو هم باید بزنی
باشه
شروع کردبه زدن
متعجب شدم چرا باید این اهنگو دوس داشته باشه
فکر کنم فهمید چون گفت:
وصف حالمه
دیگه داشتم شاخ درمی اوردم ولی با ویالون همراهیش کردم:
من حالم خراب و بازم داره میسوزه قلب من
روبروم سرابه و سوال بی جوابه و سوء ظن
دل من گرفته و دردامو به کی بگم عشق من
تو تنهام گذاشتی و دیگه هیچکی نمونده پشت من
یه عمری با بد و خوب تو ساختم عشقمو باختم و بازیم دادی
عاشق هرکی بشی بهش نمیرسی این قانون و تو یادم دادی
نمیکشم کم آوردم توی دنیایی که ازت دورم ازت دورم
من میدونم به تو نمیرسم ولی خب کاری از دستم بر نمیاد
وقتی میگی بهم حسی نداری میسوزم و صدام در نمیاد
نمیکشم کم آوردم توی دنیایی که ازت دورم ازت دورم
****
چقد از غصه پرم همه ی وجود من درد شده
همه ی احساس تو این روزا نسبت به من سرد شده
پشت این سکوت من یه دنیا فریاده از خستگی
از همه بریدمو به انتها رسیده این زندگی
یه عمری با بد و خوب تو ساختم عشقمو باختم و بازیم دادی
عاشق هرکی بشی بهش نمیرسی این قانون و تو یادم دادی
نمیکشم کم آوردم توی دنیایی که ازت دورم ازت دورم
من میدونم به تو نمیرسم ولی خب کاری از دستم بر نمیاد
وقتی میگی بهم حسی نداری میسوزم و صدام در نمیاد
نمیکشم کم آوردم توی دنیایی که ازت دورم ازت دورم
داستان عاشقانه .غیر ممکن . به قلم setareh.
پاسخ
 سپاس شده توسط دختر شاعر


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان عاشقانه .غیر ممکن . به قلم setareh. - ღ ツ setareh ツ ღ - 13-04-2014، 11:50


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان