امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بگو همش دروغه(به قلم خودم)

#2
رسیده بودیم داشتم از ماشین پیاده می شدم که صدای جیغ شقایق بلند شد
من - مرضضضضض چه خبرته
شقایق - رزا شیرین  شیرین چشاشو بسته
من - شاید خوابه دو تا بزن تو صورتش ببینم
شقایق اروم زد تو صورت شیرین و گفت شیرین جون قربونت پاشو چشاتو باز کن
یهو شیرین چشاشو باز کرد گفتم بیا ببین داشت خودشو لوس می کر این شیرینیس که من می بینم من و تو کفن می کنه خودش هیچش نمی شه بیا الاسریح و سالم نشسته
شیرین - ببخشید بچه ها دیشب دیر خوابیدم الا خوابم برد
اپامه - خب کسر خوابتون جبران شد انشاالله یا بازم می خوای بخوابی بگم یکی از این ا کولت کنه راحت بخوابی اخه عاقل اگه خوابت میاد اخه چی بگم بت نمی تونستی دیشب یه ذره زود تر بخوابی
شیرین  بچه ها شرمنده دیگه خوابم نمیاد
 من - شیرین شیرین خود شیرین شیرین ش کرده اوهوی شیر ین ناز شیرین شرین ش کرده شرمنده بقیشو یادم نمیا د
شقایق - میگم نمی خوایین بریم بیرون بابا اون بنده خدا ها منتظرمونن
من - اوخ دیدی چی شد یادم رفت یه ذره داره از نگاه بازی شما ها کم میشه شرمنده میگم می خوایین ما بریم شما همین پایین انقدر به هم نگاه کنین تا حالتون از هم بهم بخوره چه طوره هاننننننن
اپامه - اخ رزا زدی به هدف این کسر نگاهشونم جبران میشه
شیرین - بابا این شقی راس میگه گناه دارن بریم
شقایق - باز این گفت شقی ای خدا مرگ بده به من من از دست اینا را حت شممممممم
یهو یکی زد به شیشه ماشین برگشتم دیدم اسده
شیشه رو دادم پایین
اسد- شما خانوما نمی خواین قدم رنجه کنین 
من - چی شده اریا دلش واسه این مجسمه تنگ شده
اسد - نه بابا پامون شکست تا قدم رنجه کنین علف زیر پامون سبز شد
اپامه - باسه شما بفرمایین بذارین یه ذره از کسر خواب این شیرین جان کم شه
شیرین - ببخشین من خوابم برده بود الا میاییم
----------------------------------------------------------------------------------------------
رفتیم بالای کوه یه جا یه چیزی پهن کردیم نشستیم من و اپامه کنار هم نشسته بودم ای از دست غذیه این یارو سریش هم دقیق رو به روی من ای خدا چه حکمتی که امروز من هی باید این اینه دق رو ببینم و اینم دقیق روبه روی من نشسته باشه اخر سر من اگه امروز خود کشی نکردم اون وقتتتتتتتتتتتت البته بازم همش زل زده بود به من اه سیریش رو به اپامه کردم
من- پیس پیس اپامه
اپامه - چیه
- ببین میشه اخر سر من یکی بزنم در گوش این اه حالمو بهم زد همش مثل این دختر ندیده ها زل زده به من داره منو ور انداز میکنه ای خدا من انقدر عجیبم که این این طوری همش منو نگاه می کنه
- چی بگم والا حالا حالا حالا ها باید اینو تحمل کنیم
- چرا
- چون ایشون پسر خاله ی محترمه .........
فوری پریدم وسط حرفشو گفتم به ظاهزر محترم اخه این سیریش کجاش محترمه
- خوب همین به ظاهر محترم پسر خاله ی این پیامه از این ترم که چند روز دیگه شروع میشه این هم کلاسی جدیده
- خدا به داد برسه
- ولی خدایی حق داره اخه اشغال من موندم تو کثافت این همه قیافه و برو رو از کجا اوردی اهههههه 
- چته بابا ایش خوش کل ندیده حالا چشم نزنی
دو تا زدم تو کلش بعد گفتم بخوره به تخته
شقایق - چ پچج پچ می کنین شما دو نفر
من - بابا هیچی چرا حالا امروز همه بند کردن به من  بعد مگه ما میگیم چرا تو این اریا اریا اری جون انقدر نگاه بازی می کنین بابا ناسلامتی چی بگم اخه
شیرین - رزا هیچی نگو نرود میخ اهنین بر سنگ هر چی بگیم نه چش این درویش میشه نه اون از رو میره بیاز قبلا فقط این اریا زل میزد به شقایق حالا این شقایق هم برا خودش یه پا هیز شده همش اینم به اون نگاه می کنه
اپامه- خدا به داد مون برسهههههههه
یه ذره دیگه با بچه ها بگو بخند کردیم وقتی همه سرشون گرم شد به ارش یاهمون یا قی که همش زل زده بود به من بنده خدا اشاره کردم که یعنی بیا کارت دارم اونم از خدا خواسته زود بلند شد اومد دنبالم .
رفتیم یه جای نه چندان دور ولی نزدیک هم نه که اون اول گفت
- ببین رزا جون راستش من .......
فوری پریدم وسط حرفش این یهو چرا انقدر پسر خاله میشه گفتم
- ببینین اقا ارش اولا رزا جون نه و رزا دوما ببینی من نمی دونم چرا انقدر شما به من زل میز نین و چی شده ولی اینتو می دونم که اصلا خوشم نمیاد کسی همش منو دید بزنه بعد شما دارین اغبو منو جلو دوستام میبرین
و بعد بدون اینکه منتظر باشم حرفی بزنه یا حرفی بزنم برگشتم پیش بچه ها چند دیقه بعد هم اونم برگشت ولی یه جای دیگه نشست و نگاهشم تا اخر پایین بود خوش حال شدم که خودش فهمید .


موقع رفتن شد همه سوار شدیم وقتی شقایق و شیرینو رسوندم و داشتیم با اپامه میرفتینم طرفای خونشون که اونو برسونم گفت
- رزا ببین نمی دونم دقیقا چی شده لطفا خودت بگو
 سرمو پایین انداختم و یه قطه اشک از چشمام اومد پایین
دوباره گفت - دوباره یاد اون افتادی می دونم برات سخته اما خیلی وقته سال هاست از اون ماجرا میگذره بیش از ده ساله شک نداشته باش اونم کم کم فراموشت کرده چیزی نگفتم
دوباره گفت
باشه گریه کن شاید اروم شی ولی به خاظر قولی که به اونم دادی قول بده فکر بد به کلت نزنه و دیگه اون کارو تکرار نکنی
- تو فکر می کنی بچه که داری یاد اوریم می کنی که خود کشی نکنم
- نه نه نه ناراحت نشو ولی ادمیه دیگه کلا گفتم
رسیدیم دم در خونشون اپامه رو پیاده کردم رفت خوممم برگشتم خونه .
عجیب بودبا اونکه پنج شنبه نبود ولی زهرا خانوم اومده بود خونه رو تمیز کنه بهش سلام کردم و رفتم اتاقم دیگه هیچی نفهمیدم فقط افتادم و تختمو خوابیدم بد حور سرم درد می کرد
---------------------------------------------------------------------------------------------
با صدای در اتاقم بیدار شدم مامان بود اروم اومد کنارم رو تخت نشست و گفت ببین حواست هست امروزسصزط

اینم از پست امروز دیگه امشب پست نمی ذارم بجاش الا دارم میذارم از همتون ممنونم امکان داره فردا نذارم شاید هم گذاشتم از همتون ممنونم
مامان - چی شده رزا جونم باز سرت درد گرفته

من- مامان سرم دوباره درد گرفته یه دونه استامینو فن میدی

- رزا یادت رفته امروز فرنوش اینا دارن میان

-چیییییییییییییییی
- اخه مگه من بهت نگفته بودم

- اخه تازه پیش فرنوش اینا بودیم چه خبرهههههه
- از فرنوش بپرس بد مگه بده رفتو امد دیگه تو کاریت نباشه بگیر بخواب اگه بیدار شدی بیا

- باشه چشم مامان جونم
مامان رفت یه دونه استامینو فن اورد خوردم . اصلا خوابم نمی برد باز خاطرات گذشته حسرت یه دوست دارم حسرت یه معذرت خواهی هیچ وقت اخرین بارو یادم نمیره همون روزی که بعد از مدت ها رفته بودم یادش به خیر یادمه با سبحان عشقم دعوام شده بود یادمه همش می گفت چرا دیر اومدی یعنی یه مدت نبود ی فردا منتطرتم بازم بیا منم برای اینکه لجشو در بیارم همش می گفتم نه نه نه نه نه دیگه نمیام اونم می گفت میای اگه می دونستم اخرین باره که دیگه می بینمش هیچ وقت اون طوری لجشو در نمی اوردم هیچ وقت هیچ وقت...............................
حالا مگه میشه کاری کرد اتفاقیه که افتاده ابیه که ریخته مگه میشه جمش کرد دیگه گذشته بر نمی گرده اون روزا بهترین روزای عمرم بود اون موقع که بهش گفتم که( بهت دروغ گفتم سنم خیلی کمتر از اونیه که بهت گفتم) باورش نمی شد وقتی سن حقیقیمو گفتم بعد از اون هررزو می گفت خیلی عاقلی گاهی واقعا فراموش میکنم که سنت خیلی کمه .

یادمه اهههههههههههه چی یادمه همه چی خاطراتی که واسه دوره زمان دور خاطراتسی که هرروز دونه دونه تو ذهنم تکرار میشه یادش به خیر یاد اون روزا رامی روزا یی که دیگه بر نمی گردن هیچ وقت هیچ وقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
--------------------------------------------------------------------------------------------
دوازده تا قرص برداشتم انداختم تو دهنم بدون اب طعم گس قرصا داشتم قورت میداد تو گلوم به هم چسبیده بودن به زور دادمشون پایین گلوم درد گرفته بود .
اروم تیغ رو برداشتم به رگم نگاه کردم هر چی میکشیدم نمی برید نمی برید یهو یکی از پشت ا خنجر زد به پشتم .
بیدار شدم عرق کرده بودم بالش از عرقم خیس شده بود ظربان قلبم تند شده بود . انگار قلبم می خواست بزنه بیرون .اروم چشامو بستم و دوباره خوابیدم .
صبح بیدار شدم ساعت شش صبح بود یاد خواب دیشب افتادم عجیب بود یعنی معنیش چی بود چه معنی مکی تونست داشته باشه ولی یه تیکش برام اشنا بود دو بار دوبار صحنه ای بود که خودم با خودم کرده بودم همون جایی که یه مشت قرصو ریخته بودم تو حلقم متاسفانه کار ساز نبود اخه دو بار اون طوری خود کشی کرده بودم ولی متاسفانه هر دو بار زندهع مونده بودممممممم رفتم رو میزو صندلی ای که تو اتاقم بود نشستم اروم لپ تابمو گذاشتکم روبه روم و یکی از شعرای نورد علاقمو گذاشتم.
شعر قلبم ارمین تو ای اف ام

ه میشد ، مال من باشی دوباره / آخ اگه میشد ، تو شبام باشی ستاره
میذاشتمت رو چشام ، شاپری قصه هام / آخ اگه میشد بیای به من بگی آره
آرزومه که خوشبخت بشی با عشق جدیدت / پیوندت مبارک ، شادی با من غریبه
دیگه نگران این نباش که دل بی تو میمیره / دعام پشت سرت هست ولی دل بی تو میگیره
قلبم میمیره بی تو ، گریه ام میگیره بی تو ، سردن دستای من هردم
غم های من بیشتر میشه بی تو عشق من ، آخ اگه میشد بشی مال من
میذاشتمت رو چشم عشقم آخ اگه میشدی مال من
یعنی بازم میشه بشی مثل قدیما و
رو هم نداشته باشیم هیچ حسی بدی ما
توی مشکلاتم بکنی منو آروم
با وجودت به زندگیم بدی سر و سامون
طاقت نداشته باشی ببینی منو داغون
ناراحت شی اگه باز ببینی منو با اون
با من سر چیزای بی مورد دعوا کنی
حساب منو بازم از بقیه سوا کنی
هرجایی که رفتم ،یا هستم ، باشی
توی مشکلاتم عصای دستم باشی
یا با گفتن حرفایی که دلنشینن
نذاری که کشتیای من به گل بشینن
میدونم بهتر از همه صدامو میشنوی
خوب به تو محتاجم چرا دلمو میشکنی؟؟؟
کمکم کن که خیلی دلم تنگ واسه ،تو
بیا به زندگی من بده رنگ تازه
قلبم میمیره بی تو ، گریه ام میگیره بی تو ، سردن دستای من هردم
غم های من بیشتر میشه بی تو عشق من ، آخ اگه میشد بشی مال من
میذاشتمت رو چشم عشقم آخ اگه میشدی مال من
اگه هنوزم تو یکم دوسم داری پس ، بیا واسه تو ، تو قلب من یه جایی هست
بیا با من بمون که دیگه بی آزارم ، بیشتر از هرکسی الان به تو نیاز دارم

سرم درد می کرد اما اعصابم اروم تر شده بود دو باره این سردرد کذایی می خواستم سرمو بکوبم به دیوارررررر ای خدایا چرا منو از رو زمین بر نمی داری شاید اون طوری یه نفس راحت کشیسد اخه چرا منننننن ای خدا ببین منو منو ببین منم تو افریدی منم بندتم ب وجودیتم قصو تو منو افریدی ب اون شرم بی شرفیم تو منو افرید خدا چرا اولا می گفتم حکتی توشه ولی الا فهمیدم دارمخودمو گول میزنم اخه این چه حکتیهه چه حکمتی اشکا م شروع کرد به ریختن  جلو شونو نرگرفتم اروم نشستم و اشک ریختم چونم بد جور میلرزید سرمو گذاشتم رو میز اروم اشک چیزیکه الا همدم هر لحظم بود مگه اشک نریزم چه کنم چه کنم اشکامو دوس داشتم کم کم خوابم برد .
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم شماره ناشناس بود جواب دادم .
نه امکان نداشت این کی بود اخه این شماره ی منو از کجا اورده بود وااااااااااااا به حق چیزایه ندیده ای خدا
پاسخ
 سپاس شده توسط Roz77 ، *!hasti!* ، sogol15 ، Roxanna ، MONA-GH ، esiesi ، Aesthetic ، امیررضا* ، -Edgar ، hamid ♥ ، پری خانم ، هاکان ، BlAcK dAy ، سایه22 ، ຖēŞค๑໓ ، ✔✘ζoΘdY✘✔


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بگو همش دروغه(به قلم خودم) - saba 3 - 30-06-2014، 19:20

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
Star رمان دموکراسی عشق (اسرار آمیز ، عاشقانه) به قلم: خودم
  وب ناول *نفرین زیبا*عاشقانه و طنز(ترجمه خودم)خیلی قشنگه از دستش ندید/
Shocked رمان فوق‌العاده سرناک «دنبالم بیا» نوشته‌ی خودم
Heart رمان عاشقانه و طنز عشق سوری (به قلم خودم)
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان