اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دیالوگ های ماندگار ( راننده تاکسی )

#1
راننده تاکسی به نویسندگی پائول شریدر یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما محسوب میشود و همواره جز بهترین و پرطرفدارترین آن ها به حساب می آید .

پائول شریدر فیلمنامه " راننده تاکسی " را زمانی نوشته که از دنیا زده شده بود ، هیچ سرپناهی نداشت و زندگی خصوصیش هم از هم پاشیده بود و در بدترین

شرایط ممکن این فیلمنامه را نوشته تا به چنین موفقیتی برسد . در اینجا نگاهی داریم به مهم ترین و بهترین دیالوگ های " راننده تاکسی "

به خصوص نوشته های دفترچه خاطرات تراویس با بازی رابرت دنیرو .

Travis Bickle: I can't sleep nights.

Personnel Officer: There's porno theatres for that.

Bickle: I know. I tried that.

Personnel Officer: So what do you do now?

Bickle: I ride around nights mostly. Subways, buses. Figure you know, I'm gonna do that, I might as well get paid for it.

Personnel Officer: Wanna work uptown nights - South Bronx, Harlem?

Bickle: I'll work any time, anywhere.

Personnel Officer: Will ya work Jewish holidays?

Bickle: Any time, anywhere .



تراویس : من نمیتونم شب ها بخوابم .

مسئول دفتر تاکسیرانی : سینمای فیلم های پ.و.ر.ن.و برای همینه دیگه .

- میدونم ، اونم امتحان کردم .

- پس الان چیکار میکنی ؟

- اکثر شبها پرسه میزنم توی مترو ، اتوبوس ها تصور کن اگر من اینکار رو بکنم بابتش بهم پول میدن .

- میخوای شبا کار کنی ؟ برانکس جنوبی ، هارلم ؟

- من هر موقعی و هر جایی کار میکنم .

- حتی تعطیلات یهودی هم کار میکنی ؟

- هر موقعی ، هر جا .


Personnel Officer: All right. Let me see your chauffeur's license. How's your driving record?

Bickle (grinning to himself): It's clean, it's real clean like my conscience...

Personnel Officer: Physical?

Bickle: Clean.

Personnel Officer: Age?

Bickle: Twenty-six.

Personnel Officer: Education?

Bickle (replying vaguely and sheepishly): Some, here and there you know.

Personnel Officer: Military record?

Bickle: Honorable discharge, May 1973.

Personnel Officer: Were you in the Army?

Bickle: Marines.

Personnel Officer: I was in the Marines, too. So what is it? You need an extra job? Are you moonlighting?

Bickle: Well I, I just want to work long hours. What's 'moonlighting'?

Personnel Officer: Look. Just fill out these forms and check back tomorrow when the shift breaks .


مسئول دفتر تاکسیرانی :خیلی خب ، بذار گواهینامه رانندگیت رو ببینم . سابقه رانندگیت چطوره ؟

تراویس : پاک پاکه ، مثل وجدانم

- جسمی ؟

- پاک

- سن ؟

-26 .

- تحصیلات ؟

- یه کم اینور ، یه کم اونور ، میفهمی که ....

- سابقه نظامی ؟

- خروج محترمانه ، می 1973 .

- تو توی ارتش بودی ؟

- نیروی دریایی .

- .

- .

- .

- .

May 10th. Thank God for the rain which has helped wash away the garbage and the trash off the sidewalks. I'm workin' long

hours now. 6:00 in the afternoon to 6:00 in the morning, sometimes even 8:00 in the morning.

Six days a week, sometimes seven days a week. It's a long hustle, but it keeps me real busy.

I can take in 300, 350 a week, sometimes even more when I do it off the meter .

10 می ، برای باران خدا را شکر که به ما کمک کرد این پیاده روها را بشوریم ( تمیز کنیم ) حالا من ساعت های زیادی کار میکنم ،

از 6 بعداز ظهر تا 6 صبح ، بعضی وقت ها تا 8 صبح . 6 روز در هفته ، بعضی وقت ها 7 روز هفته . فشار زیادیه ولی

من رو مشغول نگه میداره ، میتونم هفته ای 300 تا 350 دلار کار کنم ، بعضی وفت ها بیش تر هم میشه اگر تاکسی متر رو خاموش کنم .



All the animals come out at night - whores, skunk pussies, buggers, queens, fairies, dopers,

junkies. Sick, venal. Someday a real rain'll come and wash all this scum off the streets.

I go all over. I take people to the Bronx, Brooklyn, I take 'em to Harlem. I don't care. Don't make no

difference to me. It does to some. Some won't even take spooks. Don't make no difference to me.

شب ها تمام حیوون ها بیرون میان ( همه جور حیوونی ) ، ها ، بدکاره ها ، عوضی ها ، پولدارا ، معتادا ، مرض ، فساد .

یه روزی باران واقعی میاد و تمام این کثافت های توی خیابان رو میشوره . من همه جا میرم ، مردم رو همه جا میبرم ، برانکس ،

بروکلین ، هارلم ، اهمیتی نمیدم ، برام فرقی نمیکنه . بعضی ها حتی حرفم نمیزنن ، بازم برام فرقی نمیکنه .

Each night when I return the cab to the garage, I have to clean the cum off the back seat. Some nights, I clean off the blood .

هرشب وقتی برمیگردم مجبورم از صندلی عقب کثافت ها رو پاک کنم ، بعضی شبها حتی خون هم پاک میکنم .

Twelve hours of work and I still can't sleep. Damn. Days go on and on. They don't end.

12 ساعت کار کردم ولی هنوز خوابم نمیاد ، لعنتی ، روزا میان و میرن . تمامی ندارن .





All my life needed was a sense of someplace to go. I don't believe that one should devote his life to morbid self-attention.

I believe that someone should become a person like other people.

تمام عمرم نیاز به جایی برای رفتن داشتم ، باور نمیشه که یک نفر تمام عمرش رو صرف خودآگاهی آزار دهنده بکنه .

من معتقدم که یه نفر میتونه مثل بقیه باشه .

I first saw her at Palantine Campaign headquarters at 63rd and Broadway.

She was wearing a white dress. She appeared like an angel. Out of this filthy mess, she is alone.

(Narrated from his diary in a cadence - the words are written in large capitals in a close-up) They...cannot...touch...her


من اولین بار اون رو سر چهار راه خیابان 63 و برادوی دیدم . اون یه لباس سفید پوشیده بود . مثل یه فرشته شده بود به دور از این شلوغی و کثافت ، اون تنهاست .

اونا .. نمیتونن .. بهش .. دست .. بزنن

تراویس به کمپین انتخاباتی پلنتاین جاییکه بتسی کار میکند میرود و میگه من میخوام داوطلب بشم و میخوام با بتسی صحبت کنم

Betsy: And why do you feel that you have to volunteer to me?

Travis: (smiling slightly) Because I think that you are the most beautiful woman I've ever seen.

Betsy: (after a momentary pause, she responds with a pleasing look) Thanks. But what do you think of Palantine?

(Travis is distracted and cannot answer)...Charles Palantine, the man you're volunteering to help elect President.

Travis: Well, I'm sure he'd make a good President. I don't know exactly what his policies are, but I'm sure he'd make a good one.


بتسی : چرا احساس میکنی باید با من باشی ؟

تراویس : چون فکر میکنم تو زیباترین زنی هستی که من تا حالا به عمرم دیدم .

-ممنون . ولی نظرت درباره پلنتاین چیه ؟ ( تراویس که اصلا نمیدونم جریان چیه ، گیج میشه ) . چار ولنتاین همونی که تو برای رای آوردنش داوطلب شدی .

-مطمئنم رئیس جمهور خوبی میشه البته سیاست هاش رو نمیدونم اما مطمئنم انتخاب خوبیه




May 26th. Four o'clock p.m. I took Betsy to Charles Coffee Shop on Columbus Circle.

I had black coffee and apple pie with a slice of melted yellow cheese.

I think that was a good selection. Betsy had coffee and a fruit salad dish. She could have had anything she wanted.

26 می ، ساعت 4 بعد از ظهر . من بتسی رو به کافی شاپ چایلد در میدان کلمبوس بردم . من قهوه تلخ با کیک سیب و یه تیکه پنیر خوردم ،

فکر میکنم انتخاب خوبی بود . بتسی قهوه با سالاد میوه خورد ، اما میتونست هر چی که دوست داره بخوره .


[ آپدیت میشود ! ]
  Do ɴoт dαre тo ѕтop мe jυѕт ιɴ cαѕe ѕoмeoɴe ѕтopped мe دیالوگ های ماندگار ( راننده تاکسی )
پاسخ
 سپاس شده توسط Mohammad 77 ، ♥h@di$♥ ، *ʙᴇsᴛ ғʀɪᴇɴᴅs ғᴏʀ ᴇᴠᴇʀ* ، _PαяαиÐ_ ، ρѕуcнσραтн
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
دیالوگ های ماندگار ( راننده تاکسی ) - Ƒαкє ѕмιƖє - 04-08-2014، 9:41

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  دیالوگ های ماندگار و خنده دار باب اسفنجی
  دیالوگ های ماندگار و زیبا از فیلم ها
  دیالوگ های زیبا کلاه قرمزی و پسرخاله
  دیالوگ های ماندگار فیلم های معروف !
  دیالوگ‌های ماندگار Rick and Morty
  دیالوگ های زیبای سریال ✘شــــﮫرزإد✘
  دوبلورها گرفتار پول تاکسی و ناهارشان هستند!
Star ۩ ♠تعدادی دیالوگ از بهترین فیلم های سینما ۩ ♠
  دیالوگ های ماندگار و عاشقانه فیلم کازابلانکا
  دیالوگ جوکر{تصویری}

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان