امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بگو همش دروغه(به قلم خودم)

#24
هعی خوبه میگم سپاس بدن ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خوب بریم ادامه شما ها که سپاس دادن بلد نیستین ایسشششششششششششش


گلوم می سوخت هعییییییییییییییی



گفه بودم این سری درصد الکلش زیاد باشه خورشیدم نامردی نکرده بود از زور سوختن گلوم اشک تو چشام جمع شده بود یه لحظه دس بردار شدم زدم زیر گریه بعد پنج دقیقه دو باره شیشه رو گرفتمو شروع کردم به سر کشیدن

نمیدونم کی خوابم برد که با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ساعت چهار بعد از ظهر بود حتی نهازر هم نخورده بودم ولی اصلا هیچی میل نداشتم

از بس مشروب خورده بودم به همراه حرص تا خرخره پر بودم هعیییییییییییییییییییی

جواب دادم ولی اصلا تعادل نداشتم خیلی سعی می کردم نخندم که یه موقع کسی که پشت خطه خبری از مست بودنم نبره با اینکه دو ساعت بود که از خوردن مشروب میگذشت ولی از بس خورده بودمو درصدش زیاد بود که اصلااا تو حال ودم نبودم

شقایق بود که زنگ زده بود

من- بعله سلام شقایق جون خوبی

شقایق در حالی که گریه میکردگفت -نه نه نه اصبا خوب نیستم اجی تورو خدا کمکم کن

من- چی شده شقایق جونم ا روم باش 
-رزا زدم یکیو ناکار کردم چیکار کنم

بیچاره خیلی ترسیده بود باید ادرس اینجا بهش میدادم و دادم

بعد یه نیم ساعت صدای زنگ ایفون اومد رفتم از تو ماشیم ریموت بر داشتمو در حیاطو زدم تا بازشه ماشینشو بیاره تو

بابغض پرید تو بغلم

شقایق - رزا رزا جون اکه مرده باشع چه خاکی تو سرم کنم

من- انشاالله ه نمرده خوب تو پتویی ملافه ای چیزی گذاشتیش

- اره

-خوب درماشینو باز کن یه ورشو من میگیرم یه ورشو تو با هم ببریم تو باشه 
باشه

دس به کار شدیم بد جورم زده بود ولی به نظ نمیرسید که سرش شکسته باشه

به بدبختی بردیمش تو و روی زمین گذاشتیمش

شقایق - رزا رزا جون زنده میمونه

- هع زدی ناکارش کردی ولی زنده میمونه یه سری وسایل میخواد ندارم الا اینجا باید برم بخرم تو اینجا باش تا بیام

 شقایق - نه نه تو بمون من میرم

- اخه بااین سرو وضع
- میترسم به هوش بیاد

- اوههههههه لولو که نیس داروخونه هم همین بغله زود میام

بدون ایه مناظر تاییدش باشم راه افتاد رفتم سریع هر ی لازم بود خریدمو بر گشت به سمت شپز خونه رفتم هنوز یه ذره سرم گیج میرفت اما د حدی نبود که نتونم کاریو انجام بدم د تا گیلاس شراب ریختم به طرف سالن رفتم سینی مشروبو رو میز گذاشتمو کنار شقایق رویه مبل سه نفره نشستم بیچاره بد جور هنوزم تو شک بود ترسیده بود هنوز میلرزید اصلا متوجه من نشد بیچاره کلا شقایق ادم مظلومی بود که هر چی میشد صداش در نمیومد نمیدونم چه طوری فقط زده بود اینطوری نا کار کرده بد اون بنده خدا رو

اروم صداش زدم - شقایق جونم

شقایق یهو پرید

- چی شده

من- هیچی عزیزم اینو بخور اروم شی

یکی از گیلاسای شرابو دادم به با ترس بهم نگاه کرد

من - چیه مگه روح دیدی نتس چیز بدی نیس البته اگه بعدش اونقدر فشار روحی نداشته باشه یه ذره گلورو میسوزئنه ولی بد ارومت می کنه ک ریختم بیا بخور اروم شی

یه ذره با تردید نگام کردو بعد گیلاسو گرفتو خورد .
منم گیلاس خودمو خوردم

من- خوب نگفتی چی شد ه زدی ناکارش کردی

- یهو پرید ترسیدم با قفل فرمون زدم تو سرش

بعد انگار تازه متوجه جایی که بود شده باشه پرسید اینجا کجاس

همه چیو براش تعریف کردم و ازش خواستم به هیچ کس نگه دستش هنوز یملرزید 
اروم با پنب الکلی ونو از صورت اون کسی که زده بود پاک کردمو زخمی که بر اثر قفل فرمون به سرشو ایجاد شده بود رو تمیز کردمو با باند شستم کمک کم داشت به هوش میومد با اب یه قرص چرک خش کنم دادم بخوره بیچاره بد ناکار شده بود خدارو شکر سرش نشکسته بود

خوردو تشکر کردو بعد پرسید که کجاس

منم همه چیزو براش تعریف کردم

بعد انگار چیزی یادش اومده باشه گفت.............
پاسخ
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓ ، سایه22 ، پری خانم ، lord_amirreza ، *!hasti!*


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بگو همش دروغه(به قلم خودم) - saba 3 - 12-08-2014، 20:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
Star رمان دموکراسی عشق (اسرار آمیز ، عاشقانه) به قلم: خودم
  وب ناول *نفرین زیبا*عاشقانه و طنز(ترجمه خودم)خیلی قشنگه از دستش ندید/
Shocked رمان فوق‌العاده سرناک «دنبالم بیا» نوشته‌ی خودم
Heart رمان عاشقانه و طنز عشق سوری (به قلم خودم)
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان