13-01-2015، 18:09
من اعتراف می کنم 5 سالم بود که رفتیم سبزی فروشی من یه دونه گوجه کوچولو ورداشتم گذاشتم تو جیب پالتوم صبح رفتم مهد پالتوم رو در اوردم انداختم وسط سالن دوستم اومد پرید رو پالتوی من گوجه له شد همه ی بچه ها جیغ زدن خانوم معلم از جیب پالتوی ترانه خون میاد . بدبخت معلم من پالتو رو ورداشت دید بردش تو حیاط زیر شیر اب شستش . مامانم اومد ظهر دنبالم معلمم همین برا مامانم گفت دیگه گفتنی نیست



