12-04-2015، 20:01
یک روز دیدم پدر مادرم پیتزا میخوردند
گفتم نخورید بد هست انه گوش نکردند
رفتم کار کردم دو کیلو گوشت خریدم ابگوشت درست کردم
به مادرم گفتم من نگران خودم هستم من در سن رشد هستم و باید غذای مقوی بخورم
اشک در چشمان مادرم جمع شد و گفت خودت تنهایی بخور رفت پیتزا خرید خورد
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
گفتم نخورید بد هست انه گوش نکردند
رفتم کار کردم دو کیلو گوشت خریدم ابگوشت درست کردم
به مادرم گفتم من نگران خودم هستم من در سن رشد هستم و باید غذای مقوی بخورم
اشک در چشمان مادرم جمع شد و گفت خودت تنهایی بخور رفت پیتزا خرید خورد
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ