09-03-2018، 17:09
اقاي محبي شروع كرد به بررسي كارمون
محبي-اقاي تهراني كارتون خوب بود ولي شوكه شدنتون بخاطر گريه ي خانوم رادمهر كاملا محسوس بود.تو اين رشته ،بازيگر بايد انتظار هر چيزي رو داشته باشه...و خانوم رادمهر،شما خيلي خوب تو نقشتون فرو رفتيد ولي به نظرم از همون اول نبايد گريه ميكرديد،بايد ميزاشتيد ،اواسط كارتون گريه ميكرديد ولي در هر حال به عنوان دو بازيگر مبتدي كارتون خيلي خوب بود..شما دو نفر قبوليد و الان بايد كار قُل هاتونو ببينيم.
/////////////////----------///////////////
از زبون سارا
با خوشحالي از شركت اومديم بيرون
هر دومون قبول شديم.محبي گفت كار من از سايه بهتر بود .حالا تا اخر عمرم ميتونم به سايه سركوفت بزنم!هووووووووووررررررررررااااااااااا!!!!!
اووووه شِت!ساااانييييياااااااار اينننجاااااا چييييكاااااار مييييكنننهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سايه كه تا سانيار رو ديد غيب شد!خير سرش از من بزرگتره!و من موندمو ديوي كه يه ذره شبيه سانيار بودد!!!معلوم نيس باز چه نقشه اي تو سرشه؟!
ساني-به به!سارا خانوم!مامي و دَدي ميدونن اينجايي؟؟؟
من-اومده بودم تست دوستمو ببينم.مشكلي داري؟
-لابد واسه اجراي دوستت گريه كردي!
ميدونست تو دروغ گفتن افتضاااحم
با مِن و مِن گفتم:اممممم...چيزه...راستش...اَه ساني جون سايه ول كن.تو چيكار به اين كارا داري؟
مرموز گفت-هيچي ولي ميدوني كه...
-تو كه نميخااااي ...
-اتفاقا چرا!ميخام بزارم كف دست ددي!
خودمو لوس كردمو گفتم:دادااااشيييي!
-گلم!حساب،حسابه.كاكا،برادر
محبي-اقاي تهراني كارتون خوب بود ولي شوكه شدنتون بخاطر گريه ي خانوم رادمهر كاملا محسوس بود.تو اين رشته ،بازيگر بايد انتظار هر چيزي رو داشته باشه...و خانوم رادمهر،شما خيلي خوب تو نقشتون فرو رفتيد ولي به نظرم از همون اول نبايد گريه ميكرديد،بايد ميزاشتيد ،اواسط كارتون گريه ميكرديد ولي در هر حال به عنوان دو بازيگر مبتدي كارتون خيلي خوب بود..شما دو نفر قبوليد و الان بايد كار قُل هاتونو ببينيم.
/////////////////----------///////////////
از زبون سارا
با خوشحالي از شركت اومديم بيرون
هر دومون قبول شديم.محبي گفت كار من از سايه بهتر بود .حالا تا اخر عمرم ميتونم به سايه سركوفت بزنم!هووووووووووررررررررررااااااااااا!!!!!
اووووه شِت!ساااانييييياااااااار اينننجاااااا چييييكاااااار مييييكنننهههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سايه كه تا سانيار رو ديد غيب شد!خير سرش از من بزرگتره!و من موندمو ديوي كه يه ذره شبيه سانيار بودد!!!معلوم نيس باز چه نقشه اي تو سرشه؟!
ساني-به به!سارا خانوم!مامي و دَدي ميدونن اينجايي؟؟؟
من-اومده بودم تست دوستمو ببينم.مشكلي داري؟
-لابد واسه اجراي دوستت گريه كردي!
ميدونست تو دروغ گفتن افتضاااحم
با مِن و مِن گفتم:اممممم...چيزه...راستش...اَه ساني جون سايه ول كن.تو چيكار به اين كارا داري؟
مرموز گفت-هيچي ولي ميدوني كه...
-تو كه نميخااااي ...
-اتفاقا چرا!ميخام بزارم كف دست ددي!
خودمو لوس كردمو گفتم:دادااااشيييي!
-گلم!حساب،حسابه.كاكا،برادر