#LamsCheshmanYar
#part_2
ماهان افتاد دنبالم...منم رفتم داخل حیاط وبا دیدن عمو احمد و بابا که داشتن جوجه هارو کباب میکردن سریع پشت بابا سنگر گرفتم...که ماهانم رسید بهمون...من موندم این با این هیکل این همه دویید خسته نشد...
بابا پرید وسط افکارم:
بابا_چیشده باز؟؟؟
ماهان_دخترت عطرامو پوکوند...?هر کدومش خدا تومن قیمتشه...
من_خب به چه دردت میخوره؟؟؟یه روز عطر نزن ببینم دوس دخترات تحملت میکنن؟؟؟
ماهان کبود شد و
عمو احمد و بابا غش غش زدن زیر خنده که صدای جیغ رویا بلند شد:
رویا_ماهان تو دوس دختر دارییی؟؟؟؟
تا ماهان خاست توضیح بده..یک جوجه کش رفتم و قبل از اینکه بابا بزنه رو دستم رفتم سمت رویا...دستمو دور شونش خلقه کردمو گفتم:
من_آره زن داداش...5 تاهم داره..اسم یکیش خاتونه..سکینه...کبری..اشرف..شمسی جون...هر شب تا صب پیششونه...
رویا نمیدونست حرص بخوره یا بخنده...ماهان با چشمای گرد شده نگام میکرد...مامان و زن عمو اومدن...بابا رفت و وسایل و از دست مامان گرفت و پیشونیشو بوسید...عموهم متقابلا تکرار کرد...ماهانم که با رویا تو همین فاصله گم و گور شد....
هههعععععییییی سینگلی بد دردیه...??
خب این عموی بنده تازه دوساله که ما فهمیدیم وجود داره...اونجوری نگاه نکنید...عمو احمد عموی بزرگ منه..که با بابام 7 سال اختلاف سنی داره...و بخاطر طلاق مامان بزرگ و بابابزرگم..از هم جدا میشن و...
ادامه دارد...
@yooou_mee
#part_2
ماهان افتاد دنبالم...منم رفتم داخل حیاط وبا دیدن عمو احمد و بابا که داشتن جوجه هارو کباب میکردن سریع پشت بابا سنگر گرفتم...که ماهانم رسید بهمون...من موندم این با این هیکل این همه دویید خسته نشد...
بابا پرید وسط افکارم:
بابا_چیشده باز؟؟؟
ماهان_دخترت عطرامو پوکوند...?هر کدومش خدا تومن قیمتشه...
من_خب به چه دردت میخوره؟؟؟یه روز عطر نزن ببینم دوس دخترات تحملت میکنن؟؟؟
ماهان کبود شد و
عمو احمد و بابا غش غش زدن زیر خنده که صدای جیغ رویا بلند شد:
رویا_ماهان تو دوس دختر دارییی؟؟؟؟
تا ماهان خاست توضیح بده..یک جوجه کش رفتم و قبل از اینکه بابا بزنه رو دستم رفتم سمت رویا...دستمو دور شونش خلقه کردمو گفتم:
من_آره زن داداش...5 تاهم داره..اسم یکیش خاتونه..سکینه...کبری..اشرف..شمسی جون...هر شب تا صب پیششونه...
رویا نمیدونست حرص بخوره یا بخنده...ماهان با چشمای گرد شده نگام میکرد...مامان و زن عمو اومدن...بابا رفت و وسایل و از دست مامان گرفت و پیشونیشو بوسید...عموهم متقابلا تکرار کرد...ماهانم که با رویا تو همین فاصله گم و گور شد....
هههعععععییییی سینگلی بد دردیه...??
خب این عموی بنده تازه دوساله که ما فهمیدیم وجود داره...اونجوری نگاه نکنید...عمو احمد عموی بزرگ منه..که با بابام 7 سال اختلاف سنی داره...و بخاطر طلاق مامان بزرگ و بابابزرگم..از هم جدا میشن و...
ادامه دارد...
@yooou_mee