اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


نظرسنجی: رمانم چطوره؟
خوبه♡
بده :/
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

#1
رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

✿◕.به نام کسی که آفرید این جهان را اما خبر نداشت که این جهان به چه جای خواهد کشید ⁦⁦◕.⁩ ✿

نویسنده Confusedh.A
ژانر :اکشن، غمگین، معمای، عاشقانه 
زمان شروع : چهارشنبه 1399,9,12ساعت 17:56
(تمامی نوشته های این رمان متعلق به نویسنده است و کپی بدون استفاده از نام نویسنده اکیدا ممنوع است)

مقدمه:



دنیا درحال چرخشه همه چی تموم میشه آدما میمیرن متولد میشن دوباره میمیرن همیشه همینجوریه بعد از روز ، شبه بعد از شب روز تنها چیزی که تغییر نمیکنه باطن آدم هاست تا حالا شنیدید شیطان تبدیل به فرشته بشه؟؟ نه امکان نداره!! همه نیمه تاریک دارن بعضی ها عاشقشن اما بعضی ها می‌خوان پسش بزنن اما امکان پذیر نیست شیطان درون ما خیلی قویه ولی خوابه آره خوابیده ولی فکر بکنید کسی که خودش شیطان باشه نیازی به شیطان درونش نداره من کسی هستم که شیطان صدا میشم آره درسته! شیطان من شیطانم شیطانی از جنس سرخ من شیطان سرخم !!!



فنجونم رو گذاشتم کنار خیره شدم به منظره جلوی روم هه فکر کنم بهترین انتخاب زندگیم خرید همین خونه بود با صدا شدنم برگشتم عقب ابروی بالا انداختم اشاره کردم به کنارم آمد کنارم نشست !...



_خوب ؟



+هیچی همه چیز انجام شد ولی مجبور شدم سر چندتا بچه رو زیر آب کنم 



نیشخندی زدم خم شدم روش کنار گوشش زمزمه کردم _چه عالی ولی سری بعد منتظر من باش (کمی بلندتر) فهمیدی ؟؟



ازش فاصله گرفتم نفس عمیقی کشید+باشه حالا عصبانی نشو



بلند شدم پوکر تر خیره شدم بهش _الان عصبانی نشون میدم؟



+اه ول کن آندیا خواهشاً 



_من میرم شام نیستم 



نیم خیز شد +کجا ؟



پوزخندی زدم _ببینم دیوید من نبودم انگاری یادت رفته کیم ؟



با لحن سردی )+متأسفانه یادم نمیره 



_خوبه 



از پله ها بالا رفتم وارد اتاقم شدم اتاقی با تم کرم قهوه‌ ای وارد رخت کن شدم امممم با توجه به هوا یه پیرهن خردلی برداشتم تنم کردم دکمه هاشو بستم شلوار لی آبی تیره ای پام کردم جلوی لباسام رو فرو کردم داخل شلوارم کتونی های سفیدی پام کردم جلوی آینه وایسادم یه خط چشم متناسب با چشمام کشیدم رژ گونه آجری به گونه هام زدم رژ مسی به لبام کشیدم موها رو از بالا بستم عطر خنک شیرینم رو زدم کشیدم عقب پوزخندی زدم حتی با این میکاپ ساده بازم فریبنده بودم از رخت کن آمدم بیرون سویچم رو برداشتم سوار لامبورگینی آلبالوی منحصر به فردم شدم خوب کمتر از اینم از آندیا رادمنش انتظار نمی رفت دروازه ها باز شدن با سرعت زیادی زدم بیرون وقتی رسیدم جلوی خونش تک زنگی بهش زدم که در باز شد دختری با لباسی ست نقره ای سیاه آمد بیرون 



پیاده شدم با دیدنم بغلم کرد +اه دختر کجا بودی دلم برات تنگ شده بود  



(فرانسوی )_منم بهتره از اون زبون استفاده نکنی 



اخمی کرد با لحجه غلیظ تری شروع کرد فارسی حرف زدن + می‌خوام فارسی حرف بزنم توعم حرف زیادی نزن بشین تو ماشین 



خنده آرومی کردم (فارسی )_اوکی دختر جوش نزن !



سوار شدیم _خوب کجا بریم ؟؟



+بریم بار (...) دلم میخواد برقصم 



_اوو چه خوب بزن بریم 



وقتی رسیدیم پیاده شدیم بدون هیچ دردسری وارد بار شدیم صدای آهنگ خیلی بلند بود پشت یکی از صندلی های پیشخوان نشستیم بارمن آمد سمتمون +خوب خانوما چی میل دارین؟



_یه چیز سبک بیار 



پسره چشمکی زد رفت سمت شیشه های الکل 



برگشتم سمت لارا با دیدن نگاه خیرش به جای اخم کم رنگی کردم چرخیدم جمعیت دور یه چیزی حلقه زده بودن پسری که سفارشا‌مون رو گرفته بود با دوتا لیوان آمد سمتمون یکی از لیوانارو گرفتم دوباره خیره شدم به سمت جمعیت صدای پسره رشته افکارم رو پاره کرد +همیشه همینجوریه 



لارا پرسید +چی دقیقا ؟؟..



پسره شونه بالا انداخت +یه پسر دورگه هست که بعضی وقتها اینجاست هر وقتم اینجاست همه می‌خوان باهاش مسابقه بدن 



_چه مسابقه ای 



(پ.ن: ببخیشد گلا که پارازیت انداختم ولی بگم (+)این برای شخص دومه ، (_)این براش شخص اوله ، (&)اینم برای معرفی شخص اوله اگه تعداد شخص های دوم بیشتر از یه نفر بود اسمشون رو اولش می‌نویسم ممنون از توجهتون )



پسره +رقص !



لارا +رقص؟ چه جالب ....



پسره +اوهوم اون محشر میرقصه تو این سه سال کسی نتونسته ازش ببره 



لیوان خالیم رو گذاشتم روی پیشخون خواستم بگم یکی دیگه اما دستم کشیده شد حرفم تو دهنم ماسیده شد با تعجب به لارا که منو میکشوند بین جمعیت هلم داد وسط حلقه چشم غره ای بهش رفتم که با خنده برام با دوتا دستش لایک نشون داد خواستم برم سمتش ولی با حرف پسره وایسادم 



+اوو دختر کوچولوی ما میخواد مسابقه بده ؟



پوزخندی زدم نه نه خراب کردی برگشتم سمتش ابروی بالا انداختم _چیه پسر کوچولو ترسیده ؟



+هه چه جالب اوکی ببینم چی کار می‌کنی دی جی !!



دی جدی اهنگ رو عوض کرد پوزخندی زدم هه هنوز بچه ای این ریتم مختص خودم بود....


••••••••••••
سلام دوستان؛ بنا به یه سری دلایلی متن رمان به دلم ننشسته بود، تصمیم گرفتم رمان رو به طور کل عوض کنم. اینبار متن جذاب تر و بهتر از سری قبله و از خوندن رمان پشیمون نمیشید Smile
پاسخ
 سپاس شده توسط _leιтo_ ، حسین کرمانشاهان
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆ - shaghayeegh ahmadi - 17-08-2020، 12:09

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان